بازار نشر ایران در آستانه فروپاشی؛ بحران بیقانونی و اخلاقی
بازار نشر در ایران در آستانه فروپاشی؛ نقش بساز و بفروشها، نقض حقوق ناشران خارجی و بیتوجهی وزارت ارشاد
بازار نشر در ایران دچار بحران است؛ بینظمی، نقض حقوق، بیتوجهی وزارت ارشاد و سوداگران، نیازمند اصلاحات قانونی و اخلاقی است.

چندی پیش یکی از شبکههای خبری خارجی از انتشار کتابهای دیجیتال خبر داد، در حالی که این روند از سالها قبل در ایران آغاز شده بود. کاهش تمایل مردم به خرید کتاب و افزایش قیمت آن، اصلیترین دلایلی هستند که مخاطبان را به سمت نسخههای دیجیتال سوق میدهند؛ حتی ناشران معتبر نیز با استقبال از این شیوه جدید انتشار، به آن روی آوردهاند.
این نوع نشر مشکلات خاص خودش را دارد. زمانی که تعداد نسخههای یک کتاب به فروش میرسد و دیگر نسخهای باقی نمیماند، آن کتاب نایاب محسوب میشود. در چنین شرایطی، خریداران به دنبال یافتن نسخههای نادر میگردند و به صورت حضوری یا آنلاین به کتابفروشیها مراجعه میکنند؛ اگر بتوانند نسخه کمیاب را پیدا کنند، حتی حاضرند مبلغ بیشتری نسبت به قیمت عادی برای آن بپردازند.
این وضعیت باعث میشود ناشران با افزایش قیمت و کاهش توان خرید مردم، تصمیم بگیرند که کتابها را به صورت دیجیتال منتشر کنند. این کار هم تعداد نسخهها را افزایش میدهد و هم از بالا رفتن قیمتها جلوگیری میکند. اما همهچیز به این سادگی نیست؛ ناشر ممکن است با اعلام چاپ ۵۰۰ نسخه، در واقع تنها ۵۰ نسخه واقعی منتشر کند، در حالی که نسخههای دیجیتال به بازار عرضه میشود و گستره بیشتری دارد.
از طرف دیگر، هنوز ناشرانی هستند که با سرمایه شخصی، آثار نویسندگان نوظهور را منتشر میکنند. معمولاً این کتابها به فروش نمیرسند و در انبارها باقی میمانند. در نتیجه، تعداد نسخههای منتشر شده کاهش مییابد؛ مثلا، در حالی که تعداد نسخههای ذکر شده ۱۰۰۰ است، تنها ۵۰ جلد از آنها به بازار عرضه میشود.
تاریخ انتشار نسخه افست
در اواخر دهه ۱۳۳۰، تنها روش برای تجدید چاپ کتابها، حروفچینی بود. این روش تا چند دهه بعد، به طور نسبی، ادامه داشت. در آن زمان، هیچکس از فناوری چاپ دیجیتال برای فروش بهره نمیبرد و تعداد نسخههای چاپ شده، همان تعداد واقعی اعلام میشد. اما در دو دهه اخیر، با افزایش قیمت کتاب، ناشران به سمت چاپ افست و دیجیتال روی آوردند و شمارگان کتاب را چندین برابر تعداد درج شده در شناسنامه اعلام کردند.
در اوایل رواج چاپ افست در ایران، ناشران کتابهای پرفروش و پرتیراژ، پیشگام استفاده از این فناوری بودند. تولیدکنندگان کتابهای درسی و ناشران متون مذهبی که نیاز به تجدید چاپ مکرر داشتند، همچنین سازمانهای دولتی و آژانسهای تبلیغاتی که کیفیت آثار برایشان اهمیت بیشتری نسبت به هزینههای چاپ داشت، از جمله گروههایی بودند که استقبال و بهرهگیری گستردهای از چاپ افست کردند.
استفاده نادرست از انتشار کتاب
وقتی تقاضا برای یک یا چند کتاب بالا میرود و تعداد کافی از آنها در دسترس متقاضیان قرار نمیگیرد، ناشران زیادی هستند که از این فرصت سوءاستفاده میکنند. نمونه بارز این موضوع، چاپ کتابهای خارجی پرطرفدار است. در نمایشگاه کتاب یا خیابان انقلاب، به راحتی میتوان در میان دستفروشان و فروشگاههای کتاب، نمونههای چاپ افست و دیجیتال این آثار را مشاهده کرد.
در عین حال، شواهد حاکی از اشباع بازار کتابهای قدیمی و بازتولید شده با سرعت بالا است. خریدارانی که فریب ظاهر جذاب و زرق و برق این کتابها را میخورند و آنها را با قیمتهایی چند برابر قیمت واقعی میخرند، معمولاً پس از مدت کوتاهی پشیمان میشوند. تنها کسانی که از خریدهای خود ناراضی نمیشوند، آنهایی هستند که هنوز فرصت نکردهاند این کتابها را مطالعه کنند.
بازار نشر با قانون سامان نمییابد.
بر اساس نظر سیدعلی آلداوود، حقوقدان و پژوهشگر، بازار نشر در ایران وضعیت بسیار نابسامان و پر از بینظمی است، به گونهای که در آن بسیاری از قوانین و مقررات موجود نمیتواند راهگشا باشد. او معتقد است که این وضعیت در حوزه تالیف و انتشار کتاب به حدی آشفته است که اصلاح آن نیازمند رویکردی فراتر از قوانین جاری است. همچنین، وی تأکید میکند که حقوق افراد فعال در این عرصه، بهویژه نویسندگان و ناشرانی که با زحمت فراوان آثار خود را تولید کرده و برای تلاشهایشان ارزش قائل شدهاند، نه تنها مورد احترام قرار نمیگیرد، بلکه به راحتی نادیده گرفته و پایمال میشود.
پذیرش اصول اخلاقی، شرط لازم برای عضویت در قانون کپیرایت است.
او تأکید میکند: «واقعیت این است که اگر ما به درستی حدود وظایف و اختیارات خود را نشناسیم، و بدون توجه به آثار تالیف شده توسط درگذشتگان، به آنها دستبرد بزنیم، حقوق ناشران خارج از کشور را نادیده بگیریم و بدون رعایت اصول اخلاقی، آثار دیگران را تکهتکه کنیم و اثری جدید خلق و عرضه کنیم؛ در این صورت نباید درباره پیوستن به پیمان کپیرایت صحبت کنیم. بلکه ابتدا باید وضعیت فعالان حوزه قلم و ناشران داخلی، چه در گذشته و چه در حال، را به خوبی بررسی و حقوقشان را محترم بشماریم. پس از آن میتوان در مورد الحاق به پیمانهای بینالمللی تصمیمگیری کنیم.»
رونق در عرصه نشر، اما فقدان شایستگی در حضور.
بر اساس نظر آلداوود، در سالهای اخیر، از اوایل پیروزی انقلاب تا کنون و همزمان با رونق فعالیتهای نشر که احتمال سودآوری سریع در سرمایهگذاری در حوزه چاپ و نشر وجود داشت، برخی ناشران بدون داشتن صلاحیت و شایستگی لازم وارد این عرصه شدند. این حوزه نیازمند درک عمیق، فرهنگ گسترده و دانش تخصصی است، اما این افراد تنها با عنوان «نویسنده» نوظهور وارد میدان شدند و در نتیجه، ضربات سختی بر پیکره فرهنگ و صنعت نشر ایران وارد آوردند که همچنان ادامه دارد و هر روز بر وسعت تأثیرات آن افزوده میشود.
سکوت ناگوار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
این حقوقدان بیان کرد: «متأسفانه وزارت ارشاد، که وظیفه نظارت بر امور کتاب و مسئولیت اصلی در قبال مولفان و ناشران را بر عهده دارد، سکوت کرده است. نه تنها در این حوزه فعالیتی ندارد، بلکه حتی به نوعی ناشران و مولفان بیهویت را تشویق میکند. این تشویق در قالب صدور مداوم امتیاز نشر است، که به افرادی بدون سابقه در حوزه نشر، تنها به دلیل انتشار چهار کتاب در سال، حتی اگر از نوع حلالمسائل باشد، امتیاز نشر میدهد. این افراد را به رسمیت میشناسد و از مزایای ناشران حرفهای و حتی بیشتر بهرهمند میسازد. در نتیجه، باید گفت وزارت ارشاد توجهی به کیفیت آثار ندارد و بیشتر تمرکز آن بر تعداد کتابهای منتشر شده توسط هر ناشر است.»
ارشاد دارای تأثیر منفی است، نه مثبت.
در پایان او میافزاید: «منظور من این نیست که این وزارتخانه به انجام اقداماتی مداخلهجویانه ترغیب شود. هرچند در حوزه نشر، چنین مداخلاتی وجود دارد، اما این اقدامات دارای جنبهها و پیامدهای منفی هستند. بیشتر فعالیتهایی که انجام میشود، در واقع به نفع نویسندگان واقعی و پژوهشگران جدی در حوزه دانش و فرهنگ نیستند. علاوه بر این، وظیفه دیگری که وزارت ارشاد بر عهده دارد، خرید تعدادی کتاب از برخی ناشران است. شاید بررسی فهرست کتابهایی که در سالهای اخیر خریداری شده، تصویری دلپذیر نداشته باشد.»
حذف حقوق مؤلفان پیشین، که به تاریخ دستاندازی میکند
بنابراین، اقدامات وزارت ارشاد و همچنین نواقص و کاستیهای قانون نشر و تالیف، فرصت را برای نویسندگان و ناشران نوپا فراهم کرده است. این دو گروه با همکاری، دست حمله به آثار ارزشمند را باز گذاشتهاند؛ در سالهای اخیر، تعداد زیادی از آثار قدیمی و منتشر شده را به شکل ناپسندی تجدید چاپ کردهاند.
در این دوره، گروهی اقدام به تجدید چاپ کتابها و متونی کردند که از نظر قانونی مشکلی نداشتند؛ یعنی آثاری که سی سال از وفات مؤلف یا مصحح آنها گذشته بود. این آثار غالباً به صورت افست و با مقدمههایی که توسط نویسندگان جدید نوشته شده بود، منتشر میشدند. در این مرحله، هرچند حقوق مادی مؤلفان و وراث آنها نقض میشد، اما چون عمل مذکور قانونی نبود، ادامه یافت.
اما این روند محدود به آثار مولفان درگذشته نماند و به تدریج ناشران جدیدالورود از چاپ مجدد آثار قدیمی فاصله گرفتند و با توجه به تغییر سلیقههای مخاطبان، به نشر و عرضه کتابهای سیاسی و تاریخی مربوط به پنجاه سال اخیر روی آوردند. آنان با گزینش و تحریف آثار اصیل، خاطرات افراد از شخصیتهای سیاسی و کتب تحقیقی، آثار عامهپسند با عناوین ساختگی را در اختیار خوانندگان قرار دادند که در میان طبقه نوظهور و کمسواد کتابخوان، که اطلاع چندانی از روند تألیف و نشر نداشت، به سرعت محبوب شد.
این روند باعث شد گروهی از ناشران و نویسندگان، که میتوان آنها را «پختهخواران» نامید، در این عرصه فعال شوند. اگر بخواهیم فهرستی از این آثار، ناشران و تولیدکنندگان آنها تهیه کنیم، بیشک فهرستی بلند و پرجزئیات خواهد بود و نتیجهای جز نارضایتی برخی از دستاندرکاران این حوزه نخواهد داشت؛ اما واقعیت غیرقابل انکار است و باید آن را پذیرفت.
چه زمانی قانون تالیف دارای نقصها برطرف خواهد شد؟
در این میان، علاوه بر شور و اشتیاق نویسنده یا مترجم، چه عوامل دیگری وجود دارند که به ناشران جدی امکان میدهد کارهای دشوار، زمانبر و پرهزینه را با شمارگان کمتر وارد بازار نشر کنند؟ به عنوان نمونه، یکی از معیارهای انتخاب ناشر برتر، تعداد آثار منتشر شده توسط آن در طول یک سال است.
این معیار برتری را بر کیفیت اثر ترجیح میدهد. اگر شمار آثار چاپ شده به عنوان امتیاز در نظر گرفته شود، باید گفت که متأسفانه بسیاری از ناشران صرفاً به تعداد آثار منتشر شده خود میبالند، در حالی که سطح کیفی آنها ممکن است پایین باشد. آیا نمیتوان این ناشران را صرفاً سوداگرانی دانست که تنها به دنبال کسب درآمد هستند؟
مدتهاست که صنعت نشر در کشور ما با مشکلات و چالشهای متعددی روبهرو است؛ از جمله تولید آثار تقلبی، سرقت ادبی، نبود قانون کپیرایت، تکثیر غیرمجاز، نداشتن یارانه برای تهیه کاغذ، اجرای ناقص قانون معافیت مالیاتی برای ناشران و کتابفروشان و سایر مشکلات فراوان. بسیاری از ناشران در این وضعیت بحرانی، چشم به راه اصلاحات و تدابیر مسئولان فرهنگی کشور دارند. آنان امید دارند روزی قانون تالیف و نشر اصلاح شده و نظم و امنیت به دنیای نشر ایران بازگردد.
این اصلاحات باید در وهله نخست بر اخلاق و تعهد حرفهای تأکید کند و سپس قوانین بینالمللی را در حوزه نشر وارد کشور نماید. این آرزو سالهاست با تغییر مدیران و مسئولان مطرح شده است، اما متأسفانه هیچگاه به صورت جدی محقق نشده و خواست واقعی و عملی نداشته است.