کد خبر: 14232

اصغر نوری: نقش مترجم در عبور از زبان و فرهنگ

نقش مترجم در عبور از زبان و فرهنگ: گفت‌وگو با اصغر نوری درباره هنر

گفت‌وگو با اصغر نوری درباره هنر

نقش مترجم در عبور از زبان و فرهنگ: گفت‌وگو با اصغر نوری درباره هنر

کیارش وفائی، ترجمه همواره پلی بوده است؛ پلی که در دوران قدیم نماد سیاست و تجارت میان ملل مختلف بود و پس از ظهور صنعت چاپ و سهولت سفر کتاب‌ها، به پلی برای تبادل اندیشه و زیبایی تبدیل شد. اصغر نوری، تحصیلات خود را در رشته کارشناسی زبان و ادبیات فرانسه و کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر به پایان رسانده است. وی مترجم، نمایشنامه‌نویس و کارگردان است که اخیراً چند فیلم کوتاه و مستند نیز ساخته است.

در طول فعالیت‌هایش، نوری بیش از چهل عنوان کتاب در حوزه ادبیات و تئاتر ترجمه کرده است و نویسندگان فرانسوی‌زبان چون «آگوتا کریستوف» و «ژان پل دوبوآ» را برای اولین‌بار در ایران معرفی نموده است. او به‌طور منظم کارگاه‌های ترجمه برگزار می‌کند و در چندین انتشارات به‌عنوان دبیر بخش ترجمه یا دبیر تحریریه فعالیت داشته است، و در انتخاب و انتشار بیش از دویست عنوان رمان، نمایشنامه و کتاب نظری نقش مستقیم ایفا کرده است.

نوری همچنین ده‌ها نمایشنامه را در ایران و جشنواره‌هایی در فرانسه و آلمان به روی صحنه برده است، و در برخی از آنها بازیگر بوده است. آثار او شامل «سه روایت جعلی»، «افسانه‌ای برای وقتی دیگر»، «منگی»، «سه‌گانه دوقلوها»، «دیوار گذر» و «نوشتن مادام بوواری» است.

وقتی قصد ترجمه رمان یا نمایشنامه‌ای را دارید، چگونه با دنیای نویسنده ارتباط برقرار می‌کنید؟

ابتدا اثر را بر اساس سه معیار انتخاب می‌کنم: اول، اینکه از خواندن آن لذت می‌برم؛ دوم، این‌که موضوع اثر به مسائل جامعه معاصر ایران نزدیک است؛ و سوم، فرم اثر پیشنهادی نوآورانه برای جامعه‌کتاب‌خوان یا نویسندگان ایرانی دارد. پس از انتخاب، متن را با دقت مجدد می‌خوانم و در این مرحله سعی می‌کنم درباره نویسنده بیشتر بدانم، آثار دیگرش را مطالعه می‌کنم و نقدهای مربوط به او را بررسی می‌کنم تا قبل از ترجمه، صدای نویسنده و لحن اثر را درک کنم.

تفاوت ترجمه رمان با ترجمه نمایشنامه چیست و چه تاثیری بر روند کار مترجم دارد؟

تفاوت اصلی به نوع ادبیات مربوط می‌شود؛ رمان همزمان عینیت و ذهنیت را در بر دارد، در حالی که نمایشنامه به طور کامل عینی است. در رمان، معمولا یک صدای راوی وجود دارد، اما در نمایشنامه، هر شخصیت صدایی جداگانه دارد. هر کدام چالش‌های خاص خودشان را دارند که نیازمند رویکرد متفاوت است.

در حوزه ترجمه، چگونه بین وفاداری به متن اصلی و خلاقیت شخصی تعادل برقرار می‌کنید؟

اصل قطعی در ترجمه این است که معنای اثر باید کامل و صحیح منتقل شود. انتقال درست معنا، حداقل وظیفه است و در واقع، مقدمه‌ای برای ترجمه محسوب می‌شود. ترجمه باید اثر را در زبان مقصد بازآفرینی کند، به شکلی که فرم اثر، یعنی جهان ساخته‌شده توسط نویسنده، حفظ شود. مترجم باید با کشف فرم، تصمیم‌های نویسنده در حین نوشتن را در ترجمه بازتاب دهد و از لایه‌های معنا عبور کند تا به حس و روح اثر برسد. در این فرآیند، مهم است که ساختار زبان مقصد به گونه‌ای باشد که زیبایی و فرم اثر حفظ شود، حتی اگر در این مسیر، بعضی زیبایی‌های فرم در اثر اصلی تغییر یا از بین برود.

در چه اندازه احساس می‌کنید شخصیت‌ها یا فضای اثر وارد ذهن شخصی شما می‌شود؟

در زمان ترجمه، مترجم به نوعی تبدیل به نویسنده دیگری می‌شود، زیرا احساسات و حس‌های نویسنده در اثر را تجربه می‌کند؛ شادی‌ها، غم‌ها و شگفتی‌های او را احساس می‌کند و در نتیجه، اثر در ذهن و روح او نقش می‌بندد.

ترجمه یک نمایشنامه برای اجرا چه تفاوتی با ترجمه‌ای برای خواندن دارد؟

تمام نمایشنامه‌ها برای اجرا نوشته شده‌اند، نه صرفاً برای خواندن. در تاریخ تئاتر جهان، اغلب آثار برای اجرا ساخته شده‌اند و مخاطب اولیه آنها هنرمندان تئاتر هستند. بنابراین، در ترجمه نمایشنامه، باید آن را برای اجرا ترجمه کرد، نه فقط برای مطالعه.

در ترجمه، نقش سکوت و فاصله چگونه است و چه چالش‌هایی در این زمینه دارید؟

ژان لویی بارو گفته است: «تئاتر، سکوتی طولانی و پیوسته است که با دیالوگ‌ها قطع می‌شود.» بدون تصور عینی نمایشنامه، ترجمه آن دشوار است، زیرا باید سکوت‌ها و فضاهای خالی را حس کنیم و در تنظیم ریتم جمله‌ها در ترجمه، این سکوت‌ها نقش مهمی دارند. بنابراین، همواره در ترجمه نمایشنامه، چالش درک و انتقال این فضاهای خالی وجود دارد.

کارکرد ترجمه در زمینه انتخاب واژه‌ها و ریتم نوشتار چگونه است؟

مترجم نمایشنامه باید علاوه بر تسلط به زبان‌های مبدا و مقصد، شناخت عمیقی از تئاتر داشته باشد، زیرا بدون این شناخت، ترجمه دچار شکست می‌شود. انتخاب واژه‌ها و ریتم جمله‌ها در این نوع اثر اهمیت زیادی دارد، زیرا نویسنده، حجم روایی و توصیفی فضا را در قالب دیالوگ‌ها و طراحی صحنه قرار می‌دهد. مترجم باید احساس کلمات را درک کند و در ترجمه بازآفرینی کند.

آیا هدف شما در ترجمه، انتقال داستان است یا فقط دنیای خاص نویسنده را به مخاطب می‌رسانید؟

داستان تنها بخش کوچکی است؛ اثر، یک جهان است که بر پایه خط داستانی ساخته شده است. این خط، اگرچه مهم است، اما تنها عنصر است. ترجمه باید این جهان را به‌طور کامل بازآفرینی کند، و من در این مسیر تلاش می‌کنم.

چگونه خود را برای تغییر جهت از ترجمه رمان به نمایشنامه آماده می‌کنید؟

مترجم، نقش راوی اثر نیست، بلکه نقش نویسنده‌ اثر در زبان دیگر است. در تئاتر، مترجم مانند کارگردان است که وفادار به فرم نمایشنامه عمل می‌کند. ترجمه، در واقع، نوعی کارگردانی است که باید به فرم اثر وفادار باشد، هرچند تفاوت‌های بنیادین در نوع اثر وجود دارد.

آیا در روند ترجمه، بخش‌هایی را تغییر می‌دهید تا قابل فهم‌تر یا مناسب‌تر برای اجرا شوند؟

من به عنوان مترجم، اثر را همان‌گونه ترجمه می‌کنم که نویسنده می‌خواهد، بدون تغییر. اگر زبان اثر ساده باشد، من هم نثری ساده و نزدیک به زبان گفتار می‌نویسم؛ اگر ادبی و فخیم باشد، همان را رعایت می‌کنم. در نهایت، سبک نویسنده و ساختار زبان مبدا، تعیین‌کننده است.

ترجمه می‌تواند نقش پل فرهنگی ایفا کند. این موضوع را چگونه در کارهای خود رعایت می‌کنید؟

ترجمه، همواره پلی بوده است. در گذشته، پلی برای سیاست و تجارت بین ملل، و پس از صنعت چاپ، پلی برای تبادل اندیشه و زیبایی. آثار من نیز در این مسیر نقش کوچکی در این تبادل دارند.

آیا اثر خاصی را بر اساس علاقه، اهمیت متن یا استقبال مخاطب ترجمه کرده‌اید؟

همیشه معیارم این است که اثر را دوست داشته باشم و از آن لذت ببرم. اما گاهی بر اساس اهمیت و نیاز جامعه، به ترجمه آثار مهم و ارزشمند می‌پردازم که این ترجمه‌ها اولویت بیشتری دارند.

در حین ترجمه، آیا احساس می‌کنید بیشتر از یک مترجم، شریک خلاق نویسنده شده‌اید؟

مهدی سحابی گفته است: «مترجم همیشه باید در سایه بماند.» من نیز سعی می‌کنم در سایه نویسنده باقی بمانم و نقش او را در ترجمه بازتاب دهم، هرچند این نقش، مانند سایه‌ای است که همواره همراه اثر است.

آیا ترجمه تنها انتقال معنا است یا نوعی بازآفرینی فرهنگی نیز محسوب می‌شود؟

ترجمه، در اصل، انتقال معنا است. اما در ترجمه ادبی، باید فرم اثر را نیز بازآفرینی کرد، بنابراین، می‌توان آن را کار فرهنگی دانست، چون فراتر از انتقال زبان، بازتاب‌دهنده فرهنگ و جهان اثر است.

هویت یک مترجم چه عناصری آن را شکل می‌دهد؟

هویت مترجم، نتیجه انتخاب‌هایش است؛ شامل نوع کتاب‌هایی که ترجمه می‌کند و در چه زمان‌هایی. کارنامه او، روند و تصمیم‌هایش، تصویر او را شکل می‌دهد. همچنین، وظیفه‌اش در حفظ زبان و فرهنگ، و کمک به درک ابعاد جدید هستی در اثر، نقش مهمی دارد.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار