خانه انیسالدوله، عمارت قاجاری با تاریخچه و معماری بینظیر
خانه انیسالدوله؛ عمارت قاجاری با تاریخچهای پرماجرا و معماری بینظیر در دل تهران
عمارت انیسالدوله، خانه قاجاری با تاریخچه پرماجرا و معماری بینظیر در قلب تهران، نمادی از قدرت و نفوذ زنان در دربار قاجار است.

با نگاهی به بناها و آثار باقیمانده از دوران تاریخی، ممکن است تصور کنیم که همه چیز تنها به نام مردان دربار و پادشاهان ثبت شده است. اما نباید نقش و سهم زنان، بهویژه زنان درباری و بستگان شاهان را نادیده گرفت. بسیاری از آثار تاریخی در تهران، بهخصوص آنهایی که مربوط به دوره قاجار هستند، به نام زنان و سوگلیهای شاه مرتبط است؛ زنانی که یا از سر عشق و دلدادگی، یا در قالب نوعی معامله و تبادل میان زنان حرمسرا و شاه یا درباریان، در تاریخ نقش داشتهاند. یکی از این خانهها متعلق به انیسالدوله بود، همسر مورد علاقه ناصرالدینشاه قاجار و سوگلی محبوب در حرمسرای شاه.
نام اصلیاش فاطمه بود و پس از درگذشت پدرش، همراه با عمو و عمهاش، به عنوان چوپان کار میکرد تا اینکه ناصرالدینشاه در مراسم شکار، او را دید و شیفتهاش شد. او را با خود به تهران برد. این آشنایی در زمانی صورت گرفت که شاه، جیران، سوگلی محبوبش، را از دست داده بود؛ بنابراین، خانه و اثاثیهاش به انیسالدوله رسید و این دختر چوپان جایگزین جیران شد. اما داستان به همین جا ختم نشد؛ او به تدریج در دربار نفوذ و قدرت زیادی کسب کرد و میتوان او را در دوره سلطنت ناصرالدینشاه، ملکه ایران دانست. او از سوی شاه نشان حمایل آفتاب و تمثال همایونی دریافت کرد و برخلاف دیگر زنان شاه، قدرتی داشت که میتوانست با شاه مستقیماً اختلاف نظر داشته باشد و حتی قهر کند. او اولین ملکه ایران بود که به اروپا سفر کرد و با شاه تا مسکو همراه بود. این قدرت و نفوذ باعث شد در سال ۱۲۵۸، ناصرالدینشاه خانهای جداگانه در حوالی امیریه، بالاتر از خیابان مولوی، به او هدیه دهد؛ همان منطقهای که باغ و عمارت امیرکبیر در آن قرار داشت.
خانهای مناسب برای ملکه ایران
این خانه تاریخی در دو طبقه و در دل یک باغ بزرگ ساخته شده است. در مرکز حیاط، حوضی گرد قرار دارد که نمونهای مرسوم در حیاطهای تهران است و از طریق دو رشته قنات آبگیری میشد. این ساختمان دارای دو ورودی در ضلع شرقی خیابان است که یکی به داخل ساختمان و دیگری به فضای حیاط منتهی میشود. در طبقه همکف، فضاهایی چون انباری، تالارهای غربی و شرقی و تراس جای گرفتهاند. این طبقه عمدتاً برای سکونت خدمه و کارکنان خانه طراحی شده و در آن آشپزخانه و حمام نیز قرار دارند؛ آشپزخانهای که با توجه به سبک زندگی و شیوه آشپزی آن زمان، شامل تنور بوده است. حمام خانه، که در قسمت شرقی همان طبقه قرار دارد، شامل ورودی، سربینه، گرمخانه، تون و تونتابی است. همچنین، در گوشهای از باغ، یک آبانبار تعبیه شده است. بر اساس شواهد معماری، تمامی ورودیهای طبقه همکف با قوسهای باربر و به روش گردچین ساخته شدهاند.
در دوره قاجار، استفاده از سقف شیروانی در کنار سقفهای مسطح مرسوم بود تا دهانههای بزرگ سقف را بپوشاند. در این خانه نیز، مطابق با معماری قاجاری، از سقف شیروانی با تیرهای چوبی بهره گرفته شده است.
رنگهای خنک و منحصر به فرد گل و طبیعت در منزل انیسالدوله
درهای چوبی با پنجرههای شیشهای در طبقه اول، به وفور مشاهده میشوند و نقش مهمی در ارتباط میان فضای داخلی ساختمان و ایوان دارند. این درها نه تنها عملکرد عملی بلکه نقش زیباییشناسانهای نیز ایفا میکنند، و به روشنایی داخلی فضا کمک مینمایند.
طبقه اول که بخش اصلی ساختمان را تشکیل میدهد، دارای ایوانی با طاق قوسی بلند است که در وسط قرار گرفته و با گچبریهای پیچیده و هنرمندانه تزیین شده است. این گچبریها در فضای بزرگ و با سقف بلند مهمانخانه طبقه اول نیز به چشم میخورند؛ حتی بخاری دیواری در میان این تزئینات جای گرفته است. هنر گچبری این بنا، یکی از شاخصترین عناصر آن است و با طرحهای گل و طبیعت به رنگهای سرد، جلوهای خاص به فضا بخشیده است. این تزئینات باید به اندازهای باشد که شأن ملکه ایران را حفظ کند.
یکی دیگر از ویژگیهای برجسته معماری دوره قاجار، کاربرد آینهکاری در دیوارها و سقفها است. در خانه انیسالدوله، آینهکاریهای زیبا با طرحهای گل و گیاه، فضای داخلی را زینت داده و حس خاصی به آن میبخشد.
علاوه بر این، در ایوان طبقه اول، شش ستون قرار دارند که بار بنا را بر دوش کشیده و هشت ستون کوتاهتر در طبقه همکف، علاوه بر باربری، با سرستونهای گچبریشده، به زیبایی و عظمت ساختمان افزودهاند.
از محل اقامت محبوب شاه تا کلاس درس استاد حسابی
این خانه که در زمان ناصرالدینشاه به انیسالدوله هدیه داده شده بود، در دوران رضاخان به آموزشوپرورش واگذار شد و از حالت سکونتی خارج گشت، سپس به مدرسه تبدیل شد. ظاهراً پروفسور محمود حسابی نیز در همین مدرسه تحصیل کرده بود. در سال ۱۳۳۰، این بنا به مالکیت فردی به نام نادر اصفهانی درآمد و بیست سال بعد، در حدود سال ۱۳۵۰، این بنای تاریخی که در اول مهر ۱۳۸۲ به عنوان اثر ملی ثبت شد، به دلیل نزدیکی به ساختمان کشتارگاه، محل استقرار «اتحادیه و شرکت تعاونی صنف تهیه و توزیع گوشت گوسفندی تهران» گردید. تاکنون، این اتحادیه مکاتبات زیادی با سازمان میراث فرهنگی و شهرداری انجام داده است، اما به جز مرمتهای پراکنده و محدود، اقدام قابلتوجهی صورت نگرفته است.