کد خبر: 19016

آیا سینما در عصر دیجیتال هنوز زنده است؟ آینده هنر هفتم

آیا سینما در عصر دیجیتال هنوز جایگاهی دارد؟ بررسی تغییرات و آینده هنر هفتم

تحلیل عمیق تغییرات سینما در عصر دیجیتال، نقش سرگرمی، خاطره‌سازی و آینده هنر هفتم در مواجهه با فناوری‌های نوین و تحول ذائقه مخاطب.

آیا سینما در عصر دیجیتال هنوز جایگاهی دارد؟ بررسی تغییرات و آینده هنر هفتم

وقتی سینما دیگر محلی برای تحقق رویاها نیست و گوشی‌های هوشمند، با هزینه‌ای ناچیز، سرگرمی را وارد اتاق خواب‌ها کرده‌اند، چه دلیلی باقی می‌ماند که هنوز به سالن‌های تاریک سینما دل ببندیم؟ آیا نقش اجتماعی و جمعی سینما در عصر فردگرایی دیجیتال دیگر معنایی ندارد؟

در صورت صحت این موضوع، چه چیزی از سینما باقی مانده است؟ در چنین وضعیتی، گفت‌وگو با یکی از منتقدان قدیمی و دغدغه‌مند سینمای ایران می‌تواند فرصتی مناسب برای بازاندیشی در رابطه میان مردم و پرده نقره‌ای باشد. آیا هنوز هم می‌توان سینما را به عنوان یک نهاد فرهنگی، خلاق و خاطره‌ساز معتبر دانست یا باید آن را جزئی از تاریخ و گذشته تلقی کرد؟

سینما هنری است که بر پایه سرگرمی استوار است، نه بر بی‌هدف بودن.

برای درک اهمیت رفتن به سینما و تماشای فیلم، ابتدا باید به ریشه‌ها و ماهیت این هنر نگاهی بیندازیم. از زمان آغاز فعالیت سینما، بیش از یک قرن پیش، این هنر عمدتاً بر اساس نیازهای تفریحی و سرگرمی مخاطبان شکل گرفته است. حتی قبل از آن که سینما به عنوان رسانه‌ای برای انتقال پیام‌های عمیق و پیچیده شناخته شود، نقش اصلی آن فراهم کردن لحظاتی از آرامش، شادی و فرار از دغدغه‌های روزمره بوده است.

لازم است توجه کنیم که مفهوم «سرگرمی» در ذهن بسیاری از افراد با معانی منفی مانند بطالت، تلف کردن وقت یا فعالیت‌های بی‌هدف اشتباه گرفته می‌شود؛ اما این برداشت سطحی و ناقص است. در واقع، سرگرمی بخش جدایی‌ناپذیر از تجربه انسانی است که به ما کمک می‌کند در مواجهه با چالش‌ها و فشارهای زندگی، آرامش یافته و انرژی دوباره بگیریم. تماشای تلویزیون، گوش دادن به موسیقی، مطالعه کتاب یا انجام فعالیت‌های ورزشی نمونه‌هایی از این نوع فعالیت‌ها هستند که انسان را به طور فعال و مثبت درگیر می‌کنند و در عین حال ارزش و فایده‌های فردی و جمعی دارند.

در فضای مجازی فردی، سینمای بی‌صدا اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

در دنیای معاصر، با توجه به اینکه بسیاری از آثار سینمایی کمتر توانسته‌اند مخاطب را به طور کامل قانع کنند، سوال این است که این هنر چه تاثیری می‌تواند بر جامعه و مردم داشته باشد؟

از این دیدگاه، سینما نه تنها به عنوان یک منبع سرگرمی بلکه به عنوان فضایی برای تجربه مشترک انسانی و بررسی مسائل مختلف اجتماعی، فرهنگی و حتی فلسفی اهمیت دارد. اگرچه امروزه برخی آثار از نظر مفهومی و محتوایی نتوانسته‌اند به طور گسترده مخاطب را جذب کنند، اما کارکرد اصلی و تاریخی سینما در ایجاد لحظاتی از لذت، تأمل و ارتباط انسانی همچنان باقی است. بنابراین، دلایل مراجعه مردم به سینما فقط تماشای یک فیلم نیست، بلکه این هنر یک پدیده فرهنگی-اجتماعی است که امکان تعامل، گفت‌وگو و تجربه جمعی گروهی را فراهم می‌آورد. در جهانی که زندگی فردی و مجازی رو به افزایش است، این نوع تجربیات جمعی اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کنند.

در نبرد میان سینما و سریال؛ کدام یک پیروز شد؟

در این متن به بررسی وضعیت سینمای ایران می‌پردازم. می‌دانم که این صنعت، به ویژه در سال‌های اخیر، دیگر توانایی جذب و قانع کردن مخاطب را ندارد. البته در چند ماه گذشته، فیلم‌هایی جدید عرضه شده‌اند که کمی وضعیت را بهبود بخشیده‌اند، اما مشکلات اساسی هنوز پابرجاست. نظر شما چیست؟

یکی از دلایل اصلی مشکلات سینمای ایران به محدودیت‌ها و موانع موجود برمی‌گردد. منظور من از محدودیت‌ها، لزوماً سانسور معمول در جهان نیست، بلکه همان نوع محدودیت‌هایی است که با عبارات مانند «این را نگو»، «آن را نگو»، «این کار را نکن»، «حذف این صحنه»، «حجاب باید این‌طور باشد یا آن‌طور» و موارد مشابه بیان می‌شوند. چنین محدودیت‌هایی باعث می‌شود بسیاری از موضوعات مطرح نشوند و زبان فیلم‌ها دچار خودسانسوری شود.

اما این تنها مشکل نیست. واقعیت این است که دیگر مردم همان‌طور که سابق بر این به سینما می‌رفتند، نمی‌روند. مثلا چندی پیش که از میدان انقلاب عبور می‌کردم، دیدم چند سینما در آن حوالی تعطیل شده‌اند و جلوی در آن‌ها دستفروشان در حال فروش جوراب، کیف و اقلام دیگر هستند. این تصویر نشان می‌دهد که سینما دیگر مانند گذشته برای بسیاری از افراد وجود خارجی ندارد.

نکته مهم دیگر این است که این روند تنها در ایران رخ نمی‌دهد. در سطح جهانی نیز در دو دهه اخیر، سینما روند نزولی داشته و جای خود را به سریال‌ها داده است. کشور ترکیه نمونه‌ای بارز در این زمینه است؛ آن‌ها شاید تنها چند فیلم در سال تولید می‌کنند، اما در عوض هر دقیقه، سریال‌های زیادی ساخته می‌شود. در همان مدت زمانی که ما صحبت می‌کنیم، شاید چند سریال جدید در آن‌جا تولید شده باشد.

این وضعیت محدود به ترکیه نیست و در کشورهای دیگری مانند آلمان و بسیاری از نقاط جهان نیز همین روند دیده می‌شود؛ ذائقه مخاطب تغییر کرده است. دیگر لازم نیست کسی برای تماشای فیلم، کفش و کلاه کند، ساندویچ بخرد، اسنپ بگیرد و به سینما برود و روی صندلی بنشیند.

اکنون بسیاری در خانه‌هایشان روی مبل لم داده‌اند، حتی با لباس راحتی یا لباس زیر، در حال خوردن انار و نوشیدن چای هستند و فیلم تماشا می‌کنند. به عبارت دیگر، سینما دیگر یک فضای عمومی و بیرونی نیست، بلکه به فضایی خصوصی و نزدیک تبدیل شده است. جایی که فاصله آن با مخاطب تنها دو یا سه متر است. این تغییر تنها در تهران یا ایران رخ نمی‌دهد، بلکه در سراسر جهان این روند مشاهده می‌شود.

سینما برای تماشاگران عادی اغلب به دنبال سرگرمی و گذران وقت است.

به نظر می‌رسد برخی فیلم‌ها، مانند آثار تخیلی نظیر «آواتار»، حتما باید در سینماهای بزرگ و روی پرده نمایش داده شوند تا بتوانند تجربه بصری کامل و تاثیرگذاری خود را منتقل کنند. اما واقعیت این است که در ایران چنین فیلم‌هایی نداریم.

باید توجه داشت که این دو موضوع را نباید با هم اشتباه گرفت. ساخت فیلم‌هایی مانند «آواتار» نیازمند ساختارهای فنی و زیرساخت‌های تکنولوژیکی پیشرفته است که در سینمای ایران از ابتدا وجود نداشته است. از زمان شروع سینما، یعنی در اواخر دوره قاجار، ما هرگز استودیوهای استاندارد و امکاناتی مشابه استودیوهای جهانی مانند یونیورسال یا مترو گلدوین‌مایر نداشته‌ایم.

نه در آن زمان و نه در حال حاضر. بنابراین، وقتی ساختار فنی در سطح لازم وجود نداشته باشد، تولید فیلم‌هایی در سطح «آواتار» تنها شوخی است. این موضوع درباره فیلم‌های کودک و انیمیشن‌های پیشرفته نیز صدق می‌کند. نمی‌توان با چند نقاش و در کمترین امکانات، فیلم‌های تخیلی کودکانه ساخت. این آثار نیازمند تشکیلات، ساختار و تجهیزات ویژه هستند. علاوه بر این، ذائقه مخاطب ایرانی نیز تا حد زیادی تحت تاثیر این کمبودها شکل گرفته است.

در تهران هنوز گاهی مردم برای تماشای برخی آثار کمدی مانند فیلم «فسیل» به سینما می‌روند، که این موضوع جای تعجب دارد. در این وضعیت، دو نکته قابل توجه است؛ نخست اینکه، با وجود تمام این شکاف‌ها، مردم هنوز به سینما مراجعه می‌کنند، هرچند بسیاری از این فیلم‌ها از نظر کیفیت ضعیف باشند؛ دوم اینکه، ذائقه بخش عمده‌ای از تماشاگران عمومی، غالباً ساده‌پسند و سطحی است.

مخاطبانی که بیشتر برای سرگرمی سبک و گاهی سطحی به سینما می‌روند، نه برای تفکر و تحلیل. سینمای کمدی امروز ایران اغلب به شکل «بزن و در رو» است که صرفاً برای پر کردن گیشه و تلف کردن وقت ساخته می‌شود، نه برای ارائه یک سرگرمی واقعی. نکته مهم دیگر این است که سینمای ایران، به ویژه در ۳۰ تا ۴۰ سال پس از انقلاب، عمدتاً سینمایی با حضور کم‌رنگ بخش خصوصی بوده است.

بیشتر تولیدات توسط نهادهای دولتی یا نیمه‌دولتی مانند فارابی و سازمان اوج انجام شده است. در چنین وضعیتی که دولت نقش غالب را دارد، طبیعی است که سینما دیگر دغدغه سود و زیان اقتصادی یا جذب بازار آزاد را نداشته باشد. سازندگان فیلم‌ها نگران موفقیت اقتصادی و جذب مخاطب در بازار نیستند، بنابراین ساختار سینما بر پایه رقابت و کیفیت شکل نمی‌گیرد، بلکه بر اهداف دیگری استوار است که بحث درباره آن‌ها نیازمند زمان و بررسی جداگانه است.

دیگر در سالن تاریک سینما، حافظه‌ جمعی شکل نمی‌گیرد.

در حال حاضر، وضعیت سینما در سطح جهان چگونه است؟ با توجه به ورود تلویزیون به عنوان رقیب اصلی سینما و سپس ظهور فناوری‌های موبایل و فضای دیجیتال که این رقابت را تشدید کرده‌اند، باید گفت که تغییرات قابل توجهی در الگوهای مصرف رسانه‌ای مردم رخ داده است.

واقعیت این است که زندگی روزمره و عادات تماشای رسانه‌ها به شدت دگرگون شده است. زمانی که تلویزیون وارد خانه‌ها شد، جایگاه سینما را تا حد زیادی تضعیف کرد، به ویژه با تولید سریال‌هایی که توانستند مخاطبان زیادی را جذب کنند. در چند سال اخیر، با توسعه فناوری‌های موبایل و فضای دیجیتال، تلویزیون هم در رقابت با این رسانه‌های نوین قرار گرفته است.

امروزه افراد قادرند شب تا صبح چندین فیلم تماشا کنند، بدون اینکه نگران حضور خانواده یا توجه به دیگران باشند. آن‌ها با گوشی‌های هوشمند و در محیط خصوصی اتاق خود، بدون نیاز به حضور دیگر اعضای خانواده، تا صبح به تماشای فیلم می‌پردازند. این امکان با هزینه‌ای بسیار پایین فراهم شده است؛ تنها کافی است فیلم‌ها را دانلود کنند و به راحتی شروع به تماشا نمایند. این تحول اساسی در نحوه دسترسی و مصرف محتوا، فرصت‌ها و چالش‌های جدیدی را برای سینما و سایر رسانه‌ها به وجود آورده است.

سینما هنوز توانایی جمع کردن مردم را دارد، به شرط آنکه فراموش نکند مردم در کجا قرار دارند.

اهمیت و کیفیت نوع ارتباط میان مخاطب و اثر سینمایی چگونه است؟

عنصر «سرگرمی» در سینما نقش مهمی دارد. مشکل اصلی این است که ما مفهوم واقعی سرگرمی را به درستی درک نمی‌کنیم. وقتی آثار شکسپیر یا داستان‌های عمیق را مطالعه می‌کنیم یا به موسیقی بتهوون گوش می‌دهیم، در واقع در حال تجربه نوعی سرگرمی هستیم. هرچند این نوع سرگرمی با سرگرمی‌های سطحی و خیابانی تفاوت دارد، اما هر دو نوعی سرگرمی محسوب می‌شوند. چیزی که این ارتباط و تعامل میان مخاطب و اثر را شکل می‌دهد، احساسات و تأثیرات عمیقی است که بر فرد می‌گذارد و او را به تفکر و احساس وامی‌دارد.

سینما همچنان زنده است و باید مسیر خود را با مردم دوباره تعریف کند.

یکی از کارشناسان برجسته در این حوزه تأکید داشت که در شرایط فعلی، سینما باید به جوهر و ذات خود بازگردد. به عبارت دیگر، نمایش آثار در پرده بزرگ و ایجاد تأثیرگذاری جمعی که سینما را متمایز می‌کند، با فیلم‌هایی مانند آثار بلاتار یا سینمای مبتنی بر تصویر و احساس تارکوفسکی که دیگر نمی‌توانند همان تأثیر عمیق و واقعی خود را در قالب تماشای روی صفحه کوچک داشته باشند، چه می‌شود؟

در واقع، این نکته کاملاً صحیح و طبیعی است. حوزه سینما در حال تغییر است. مدیوم سینما که قبلاً با پرده بزرگ و تاثیرگذار شناخته می‌شد، اکنون به صفحه‌ای کوچک با ابعاد حدود هشت در ده یا ده در هشت سانتی‌متر تبدیل شده است و این تغییرات به شدت بر تجربه تماشاگر تأثیر می‌گذارد.

برای توضیح بهتر، می‌توان این تغییر را مانند تبدیل آرد به انواع نان‌های مختلف مانند سنگک، بربری یا تافتون تصور کرد. آرد، به عنوان جوهر و اصل همه این نان‌ها، زمانی که به خمیر تبدیل می‌شود، می‌تواند در قالب پیتزا هم ظاهر شود. اصل و ذات موضوع همان آرد است، اما شکل، نوع و ظاهر آن متفاوت است. بنابراین، اگرچه قالب‌ها و فرم‌ها تغییر یافته‌اند، جوهر و هویت اثر همچنان حفظ می‌شود. در نتیجه، می‌توان گفت سینما هنوز زنده است، اما باید راه‌های جدیدی برای ارتباط با مخاطب بیابد و راه خود را بازتعریف کند.

تکنولوژی، مهمانی ناخوانده‌ای است که باید آن را بپذیریم.

با توجه به تحولات در روش‌های دریافت و تجربه هنر که به واسطه فناوری رخ داده است، سینما برای ادامه حیات خود چه مسیری باید طی کند؟

به نظر من، نقش مخاطب همیشه اهمیت زیادی دارد. بیایید از نمونه کتاب شروع کنیم. در گذشته، تیراژ یک کتاب معمولاً حدود ۲۰۰۰ نسخه بود و بسیاری برای رسیدن به این هدف تلاش می‌کردند. اما امروزه، بسیاری از نویسندگان با چاپ چند صد نسخه، کتاب خود را در میان دوستان و خانواده توزیع می‌کنند. همچنین، شکل و قالب کتاب نیز تغییر یافته است؛ کم‌کم کتاب‌های صوتی جایگزین نسخه‌های کاغذی شده‌اند.

در حوزه موسیقی نیز همین روند قابل مشاهده است. حالا می‌توانید حجم زیادی از آثار موسیقی کلاسیک جهان را در یک فلش کوچک داشته باشید و در خودرو گوش دهید، دیگر نیاز نیست حتماً به کنسرت‌ها یا ارکسترهای زنده بروید. درباره کتاب‌های صوتی، فرض کنید در حال حرکت از اینجا تا کرج هستید، در این مدت می‌توانید دو رمان یا داستان را به صورت صوتی گوش کنید. نکته مهم این است که فناوری شکل همه چیز را تغییر داده و این روند دائماً ادامه دارد.

با احترام باید گفت، ما هرگز سوار بر فناوری نبوده‌ایم، بلکه فناوری ما را به سمت خود کشانده است. از زمان اختراع لامپ توسط ادیسون، و پس از آن ظهور عکاسی و در نهایت سینما که از دل عکاسی و دوربین‌های متحرک زاده شد، فناوری‌ها مسیر توسعه هنر را تعیین کردند. در واقع، فناوری همیشه حرف آخر را می‌زند؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم، خودش را بر ما تحمیل می‌کند. او مانند یک مهمان ناخوانده است که در خانه ما وارد می‌شود و ناگزیر باید در را باز کنیم و بپذیریمش، چون وارد زندگی‌مان شده و در آن باقی می‌ماند.

خلق خاطرات جمعی می‌تواند راه نجات سینما باشد.

با توجه به تحولات فناورانه و تغییر در الگوهای مصرف فرهنگی، سوال این است که چرا امروزه مردم باید به سینما مراجعه کنند؟ در شرایط فعلی، سینما چه وظایفی دارد تا بتواند جایگاه خود را حفظ کند و استمرار خود را تضمین نماید؟

یکی از اصلی‌ترین وظایف سینما، ایجاد خاطره و فراهم آوردن فرصت‌های سرگرمی است. مردم برای تفریح و استراحت به پارک‌ها می‌روند، در فضای باز قدم می‌زنند، غذا می‌خورند و موسیقی گوش می‌دهند. سینما نیز می‌تواند نقش مشابهی ایفا کند؛ فضایی جمعی برای تجربه لحظاتی خوش و فرار موقت از فشارهای زندگی روزمره و دغدغه‌ها. در واقع، همین جنبه‌ی ساده و انسانی سینما، یعنی سرگرمی‌سازی و خاطره‌سازی جمعی، می‌تواند کلید بقاء آن باشد. نباید این جنبه را نادیده گرفت. زمانی که تماشای فیلم برای مخاطب به تجربه‌ای لذت‌بخش و زنده تبدیل شود، پیوند میان مخاطب و سینما شکل می‌گیرد و این، پایه‌ای برای حفظ جایگاه آن است.

سینمای کمدی نه خطری است و نه انحرافی محسوب می‌شود.

برخی معتقدند که آثاری همچون «پیر پسر» و «زن و بچه» به نوعی نماد و احیاگر سینمای اجتماعی معاصر هستند، سینمایی که در سال‌های اخیر به دلیل فشار جریان کمدی عامه‌پسند و سودمحور، در مسیر چرخه معیوب جذب مخاطب گرفتار شده بود.

این پدیده در سراسر جهان رایج است و طبیعی است. در کنار کارگردانان بزرگی مانند هیچکاک و تارکوفسکی، صدها کارگردان دیگر نیز وجود دارند که نامشان را نمی‌شناسیم. این وضعیت نشان‌دهنده ذات زمانه و روند طبیعی تحول فرهنگی است. حتی در حوزه شعر، در کنار مولانا و سعدی، هزاران شاعر دیگر بوده‌اند که آثارشان امروز ناشناخته است.

وجود آثار جدی‌تر در سینمای اجتماعی امروز ایران، هیچ‌گونه تعارضی با دیگر نوع‌های فیلم‌سازی ندارد. این دو جریان نه لزوماً مکمل یکدیگرند و نه موانع همدیگر. حضور آثار کمدی سطحی نیز بخشی از واقعیت هنر سینما است. این تنوع، نه تهدید است و نه انحراف، بلکه بخش طبیعی از حیات هنر در جامعه است. هیچ‌کدام از این جریان‌ها قرار نیست جای دیگری را تصاحب یا حذف کنند.

در حال حاضر، فعالیت خاصی برای انجام دادن ندارم.

شما یکی از منتقدان پیشکسوت و شناخته‌شده در حوزه سینمای ایران هستید و بسیاری از مخاطبان، پیگیر حال و روز شما هستند. می‌خواهم بدانم در این روزها همچنان به نوشتن ادامه می‌دهید؟ آیا کتاب جدیدی در دست دارید یا در حال تدریس هستید؟

در حال حاضر یک کتاب دارم که در واقع جلد دوم اثر قبلی‌ام است و در مرحله چاپ قرار دارد، هرچند هنوز عنوان نهایی برای آن انتخاب نشده است. جلد اول این مجموعه با عنوان «نسیه و نقد» در سال ۱۳۹۶ منتشر شد و دو بار چاپ شد، اما دیگر تجدید چاپ نشده است. ممکن است نسخه‌ای از آن هنوز در کتابفروشی‌ها پیدا شود. درباره تدریس هم، از سال گذشته فعالیت‌های کمتری داشته‌ام. قبلاً در مکان‌های مختلف تدریس می‌کردم، اما اکنون تعداد جلسات کاهش یافته است. در مجموع، این روزها فعالیت جدی و خاصی در دست ندارم.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار