کد خبر: 7627

خلأ آموزش، میراث موسیقی اقوام در خطر

خلأ آموزش و بی‌توجهی به میراث موسیقی آذربایجان، هویت ملی در حاشیه

وحید اسداللهی درباره خلأ آموزش و بی‌توجهی به هویت موسیقی آذربایجان و اثرات آن بر میراث فرهنگی و اصالت موسیقی نواحی ایران هشدار می‌دهد.

خلأ آموزش و بی‌توجهی به میراث موسیقی آذربایجان، هویت ملی در حاشیه

امشب در تالار وحدت، وحید اسداللهی، هنرمند شناخته‌شده در حوزه موسیقی نواحی، کنسرتی برگزار می‌کند. این برنامه که با همکاری گروه حرکات آیینی و اجرای رقص‌های فولکلور آذری همراه است، با حضور حسین جعفری در مقام خواننده اجرا می‌شود.

170192689

اسداللهی نزدیک به نیم قرن است که در تلاش برای شناخت و معرفی توانمندی‌های موسیقی آذربایجان در ایران می‌باشد. او در جمهوری آذربایجان شاگرد الماس قلی‌اف شد و تکنیک‌های برتر نوازندگی ناقارا را از او فرا گرفت. پس از آن، با راهنمایی صفرعلی جاوید، تجربه حضور در ارکسترهای باکو را آغاز کرد. اسداللهی اولین نوازنده ناقارا خارجی است که در ارکستر فیلارمونیک جمهوری آذربایجان به عنوان تک‌نواز فعالیت می‌کند. او همچنین اجرای‌های بین‌المللی متعددی در کشورهای کانادا، آمریکا، فرانسه، آلمان و ایتالیا داشته است، و به همین دلیل به او لقب «پدر ناقارای ایران» داده شده است.

موسیقی آذربایجان، نماد اصلی هویت ملی و فرهنگی این سرزمین

این نوازنده موسیقی محلی با بررسی وضعیت فعلی موسیقی نواحی، به‌ویژه موسیقی فولکلور آذربایجان، با اشاره به پیشینه تاریخی و فرهنگی این نوع موسیقی، اظهار داشت: «موسیقی آذربایجان در ایران، جزئی از جریان‌های فرعی یا حاشیه‌ای نیست بلکه بخش جدایی‌ناپذیر هویت موسیقایی ملی است. هویتی که در طول دهه‌ها، نتیجه تلاش‌های آهنگسازان و نوازندگان اصیل این منطقه، شکل گرفته است.»

171878874

تعامل مؤثر بین موسیقی محلی و موسیقی شهری

این هنرمند آذری با تأکید بر هم‌افزایی میان موسیقی محلی و موسیقی شهری اظهار داشت: «در دوره‌ای از تاریخ معاصر، این دو سبک موسیقی در ارتباط و تعامل با یکدیگر قرار گرفتند. موسیقی محلی همچنان در قالب سنتی و بومی خود باقی ماند، اما با وارد شدن به فضای موسیقی شهری، توانست بخش‌هایی از ساختار رسمی هنر موسیقی را از درون تغییر دهد و تحولی نوین ایجاد کند.»

آهنگسازان از دنیای موسیقی اقوام دور افتاده‌اند.

او همچنین از کاهش توجه و دغدغه‌مندی نسبت به موسیقی اقوام ابراز نگرانی کرده و می‌گوید: «ترکیب موسیقی مقامی و موسیقی شهری که در گذشته نویدبخش پیوند میان سنت و مدرنیته در فضای آوایی ایران بود، اکنون به‌طور قابل توجهی کم‌فروغ و بی‌رمق شده است. دلیل این رکود، جز فاصله گرفتن آهنگسازان موسیقی رسمی از جهان زیستی موسیقی اقوام نیست. این هنرمندان نه تنها تجربه و درک عمیقی از این نوع موسیقی ندارند، بلکه در بسیاری موارد حتی شناخت اولیه‌ای از ساختار، ریتم و روح حاکم بر آن ندارند.»

نام موسیقی‌های نواحی تنها به عنوان عنوانی بر زبان جاری می‌شود.

اسداللهی با ابراز نگرانی درباره وضعیت فعلی موسیقی فولکلور در ایران، گفت: «در حال حاضر، تولید و اجرای آثار فولکلور به شکل سطحی و بدون عمق صورت می‌گیرد و بسیاری از گروه‌ها تنها نام آن را یدک می‌کشند بدون اینکه درک واقعی از موسیقی نواحی داشته باشند. برخی گروه‌ها نه تنها تخصصی در این نوع موسیقی ندارند، بلکه اصول اولیه آن را نیز نادیده می‌گیرند. با این حال، من معتقدم که جوانان باید فرصت شنیدن و آشنایی با آثار اصیل منطقه خود را داشته باشند.»

کمبود آموزش، موجب بی‌جان ماندن موسیقی نواحی شده است.

اسداللهی بر این باور است که در کشورمان با کمبود جدی در حوزه آموزش و پژوهش در زمینه موسیقی نواحی مواجه هستیم. او می‌گوید، علی‌رغم اینکه آهنگسازان جوان تحصیلات آکادمیک دارند، اما شناخت کافی از ریشه‌های موسیقی اقوام خود ندارند و در برخی موارد، این نوع موسیقی را در سطحی پایین‌تر از موسیقی شهری قرار می‌دهند. این دیدگاه از پایه نادرست است، زیرا هرگاه موسیقی شهری از ارتباط با ریشه‌های قومی و بومی خود جدا شود، در بهترین حالت، به شکلی بی‌جان و بی‌ریشه تبدیل می‌گردد. مسئولان فرهنگی، دانشگاه‌ها و هنرستان‌ها باید موسیقی اقوام را نه به‌عنوان یک عنصر تزئینی یا آرشیوی، بلکه به‌عنوان بخش زنده، پویا و هویت‌ساز از میراث موسیقی ملی تلقی کنند.

موسیقی ایران درون‌گرا است، در حالی که موسیقی آذربایجان برون‌گرا می‌باشد.

موسیقی آذربایجان، برخلاف تصور رایج، تنها یک شاخه از موسیقی اقوام نیست، بلکه منظومه‌ای وسیع است که در ساختارش دو شاخه متمایز و در عین حال مکمل دارد: موسیقی «موغام» و موسیقی مردمی. موسیقی موغام یا همان موسیقی مقامی، ریشه در سنت‌های قدیمی شرق میانه دارد و شباهت‌های فراوانی با موسیقی دستگاهی ایران و مقامات عربی دارد. برخلاف موسیقی ایرانی که بیشتر درون‌گرا و عرفانی است، موغام آذربایجانی گرایشی بیرونی، اجتماعی و گاه حماسی دارد. حتی در مقام‌های غم‌انگیز خود، بذری از امید، تحرک و جسارت را در دل شنوندگان می‌کارد.

موسیقی مردمی آذربایجان نیز به شاخه‌های مختلفی تقسیم می‌شود؛ از جمله «عاشیقی»، «بزمی» و «ایلی». عاشیق‌ها، که نقش نقالان و هنرمندان موسیقی در فرهنگ آذربایجان را بر عهده دارند، در مراسم‌های عمومی اشعار خود را با ساز و آواز در ستایش قهرمانان، روایت رویدادهای تاریخی یا بیان دردهای مردمی اجرا می‌کنند. موسیقی بزمی، سرشار از شادی و ریتم‌های شاد است و برای ایجاد فضای سرخوشی و جشن است. در مقابل، موسیقی ایلی بیشتر نمایانگر زندگی روستایی و سنت‌های ایلات و عشایر منطقه است.

سال‌هاست که میراث فرهنگی مورد بی‌توجهی قرار گرفته است.

این قطعه موسیقی به دلیل اینکه برخلاف برخی سبک‌های آکادمیک، در دل مردم و جامعه شکل گرفته است، همواره ماندگار باقی مانده است. در مراسم‌هایی مانند جشن‌ها، عروسی‌ها و حتی آیین‌های سوگواری، نغمه‌های فولکلوریک نقش مهمی ایفا می‌کنند. به همین دلیل است که «اسداللهی» می‌گوید: «منطقه ما سردسیر است، بنابراین موسیقی‌مان ریتمی محکم، پرجنب‌وجوش و سرزنده دارد. موسیقی آذربایجان بسیار مردمی است.»

بسیاری از قطعات فولکلوریک ما در بطن جامعه و در مراسم‌های عروسی و جشن‌ها ساخته شده‌اند، و این نشان‌دهنده روح مشترک مردم و سرزمین ما است. با این حال، آهنگسازان معاصر توجه کافی به این ویژگی‌ها نشان نمی‌دهند. البته، این کم‌توجهی نیز بی‌تقصیر نیست، زیرا سال‌هاست موسیقی اقوام نادیده گرفته شده و این میراث فرهنگی در هنرستان‌ها و دانشگاه‌ها آموزش داده نمی‌شود.

موسیقی دیگر نمایانگر عظمت فرهنگی نیست.

اسداللهی این کم‌توجهی ساختاری را یکی از عوامل اصلی مهجور ماندن موسیقی نواحی می‌داند و می‌گوید: «اگر ایران را سرزمینی بزرگ و پر از ریشه‌های فرهنگی می‌دانیم، پس موسیقی آن نیز باید منعکس‌کننده این عظمت و تنوع باشد. اما متأسفانه بسیاری از ریتم‌ها، ساختارها و فرم‌های بومی اقوام یا کنار گذاشته شده‌اند یا در نظام آموزشی کشور جایگاهی ندارند. این فاصله میان دانش رسمی و میراث شنیداری اقوام، ضربه‌های جدی به هویت موسیقایی ما وارد کرده است.»

او در ادامه بر اهمیت حفظ و احیای سازهای سنتی تأکید می‌کند و به وضعیت ساز «دایره» اشاره می‌نماید، سازی که در موسیقی مقامی و آیینی آذربایجان جایگاهی برجسته دارد اما در سال‌های اخیر رو به فراموشی گذاشته است: «نسل پیشین دایره‌نوازان ما که این ساز را با عشق می‌نواختند و رموزش را سینه‌به‌سینه منتقل می‌کردند، اغلب از میان رفته‌اند. در حالی که نسل جدید کمتر به سراغ این ساز می‌رود و حتی گاهی آن را کم‌اهمیت می‌دانند. من خودم در چندین کنسرت به دایره‌نوازی می‌پردازم تا صدایی را زنده نگه دارم که بخش مهمی از ریشه‌های فرهنگی ما است.»

آنها موسیقی را کاهش می‌دهند و به سطحی پایین‌تر و عمومی‌تر می‌کشند.

او صحبت‌هایش را با نیشخی تلخی خاتمه داد و گفت: «در بسیاری از کنسرت‌ها شاهد جایگزینی موسیقی ترکیه‌ای به جای موسیقی آذربایجانی هستیم؛ حال آن که موسیقی ما گاهی تا سطح موسیقی خیابانی و بی‌ارزش کاهش یافته است.»

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار