کد خبر: 47591

داستایفسکی نویسنده نیست؟ تأثیر بلاگرها بر نقد ادبی و فرهنگ کتاب‌خوانی

داستایفسکی نویسنده نیست؟ تأثیر بلاگرها بر نقد ادبی و فرهنگ کتاب‌خوانی در شبکه‌های اجتماعی

تحول در نقد ادبی و فرهنگ کتاب‌خوانی با نفوذ بلاگرها و چالش‌های آن در فضای مجازی، تأثیرات مثبت و منفی بر ذائقه فرهنگی جامعه

داستایفسکی نویسنده نیست؟ تأثیر بلاگرها بر نقد ادبی و فرهنگ کتاب‌خوانی در شبکه‌های اجتماعی

آرتین توکلی: جمله «داستایفسکی نویسنده نیست» دیگر تنها یک شوخی نیست، بلکه هشداری است درباره تغییر در مفهوم مرجعیت ادبی در دنیای شبکه‌های اجتماعی. امروزه، نمایشگاه‌های کتاب و نقد و بررسی‌های ادبی دیگر در اختیار منتقدان و اهل قلم نیست، بلکه بلاگرها و اینفلوئنسرها نقش اصلی را در این زمینه ایفا می‌کنند. این فعالان تنها با وایرال کردن یک پست می‌توانند ذائقه ادبی مخاطبان را شکل دهند و تعیین کنند کدام کتاب ارزش خواندن دارد و کدام نه، حتی در مورد نویسندگان بزرگ مانند داستایفسکی.

این حضور فعال و گسترده در فضای مجازی، چالش‌ها و فرصت‌های نوینی را برای حوزه نشر و نقد کتاب به همراه داشته است. در این میان، پرسشی حیاتی مطرح می‌شود؛ آیا ادبیات در قالب آنچه اینفلوئنسرهای مجازی ارائه می‌دهند، واقعاً همان چیزی است که باید باشد؟ برای بررسی این موضوع، با عباس کریمی‌عباسی، نویسنده، مترجم و کارشناس حوزه رسانه و هنر، گفت‌وگو کردیم. کریمی‌عباسی که ریاست امور فرهنگی و اهل قلم خانه کتاب و ادبیات ایران را بر عهده دارد، عضویت در شورای شعر تهران و مشاوره در حوزه رسانه و فرهنگ مرکز ملی فضای مجازی را نیز در کارنامه خود دارد، تاکنون بیش از 40 اثر تألیف و ترجمه کرده و در ویرایش بیش از 70 عنوان کتاب در حوزه‌های ادبیات، سینما، فناوری و رسانه فعالیت داشته است.

ورود بلاگرها و اینفلوئنسرها به عرصه نقد و معرفی کتاب چه تغییرات ساختاری و فرهنگی در اکوسیستم سنتی نشر ایجاد کرده است؟ آیا این تحول را بیشتر فرصت می‌دانید یا تهدیدی برای کیفیت و عمق ادبیات؟ باید توجه داشت که کتاب، قدیمی‌ترین و معتبرترین رسانه در جهان است و برای ترویج آن، ناگزیر از بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی، به‌ویژه اینستاگرام هستیم. اگرچه تهدیدهایی هم وجود دارد، اما این رسانه‌های نوین فرصت‌های خوبی برای گسترش فرهنگ کتاب‌خوانی فراهم کرده‌اند؛ البته به شرط اینکه معرفی و نقد آثار به درستی انجام شود. در این میان، برخی اینفلوئنسرها تنها به خاطر شهرت، برای تبلیغ محصولات اقدام می‌کنند، مثلاً یک فوتبالیست که ممکن است اصلاً اهل مطالعه نباشد، کتابی در دست می‌گیرد و با توجه به تعداد فالوئرهایش، آن را تبلیغ می‌کند. این نوع تبلیغ بر عنصر شهرت استوار است، نه دانش ادبی فرد. در مقابل، برخی دیگر از اینفلوئنسرها ادعای سواد ادبی دارند و تحلیل‌هایی ارائه می‌دهند که متأسفانه غالباً سطحی و ویترینی است.

متأسفانه، برخی از این افراد که حتی در میان مشاهیر فرهنگی ما جای دارند، کتاب‌های زرد و عامه‌پسند را ترویج می‌کنند، مانند کتاب‌های موفقیت و روان‌شناسی بدون پشتوانه علمی قوی. این افراد یا بر اساس تحلیل نادرست، یا بر اثر روابط و منافع مالی، این آثار را تبلیغ می‌کنند. مخاطبان نیز به دلیل اعتماد به این افراد، آن‌ها را می‌خرند و در نتیجه، ممکن است انتظاراتشان برآورده نشود یا به کلی از مطالعه دست بکشند. در این شرایط، انتظار می‌رود بلاگرهای کتاب مسئولیت اجتماعی خود را در ترویج ادبیات فاخر و معرفی نویسندگان مستعد اما کمتر شناخته‌شده ایفا کنند؛ اما این موضوع بستگی به سلیقه و نیت فرد دارد. بعضی بلاگرها صرفاً به خاطر درآمد، هر کتابی را معرفی می‌کنند، در حالی که افراد دغدغه‌مند و مسئولیت‌پذیر، تلاش می‌کنند در گستره وسیع ادبیات، تعادل برقرار کنند. هوش مصنوعی هم هنوز توانایی کامل در این حوزه را ندارد.

در دنیایی که هر فرد با چند فالوئر می‌تواند خود را شاعر یا منتقد ادبی بنامد، چه سازوکاری باید برای تمایز بلاگرهای معتبر و باسواد از سطحی و بی‌سواد ایجاد کرد؟ بزرگ‌ترین آسیب فرهنگی از طرف کسانی است که فاقد سواد و تخصص لازم هستند. این افراد، هرچند با انگیزه‌های خوب وارد عرصه می‌شوند، اما نداشتن دانش کافی، نیت خوبشان را به عملکردی نادرست تبدیل می‌کند. این پدیده در حوزه‌هایی مانند شعر، سینما و روان‌شناسی به وضوح دیده می‌شود؛ در ادبیات، چون نقد ادبی تعریف مشخصی ندارد، بسیاری به عنوان شاعر، منتقد یا نویسنده شناخته می‌شوند. همین امر باعث شده است که بزرگان این حوزه کنار بروند و جای آن‌ها را افراد غیرمتخصص و سطحی بگیرند. بنابراین، آموزش عمومی و آگاهی‌بخشی به مردم درباره تشخیص بلاگرهای معتبر و باسواد، تنها راه مقابله است، هرچند دیرهنگام، اما ضروری.

نقش بلاگرها در مهندسی سلیقه جامعه، به‌ویژه با معرفی آثار ترند و زرد، چقدر در ارتقای یا تضعیف ادبیات مؤثر است؟ با توجه به محبوبیت شبکه‌های اجتماعی و کاهش میزان کتاب‌خوانی، نقش بلاگرها در شکل‌گیری سلیقه مخاطبان بسیار پررنگ شده است. این نقش، هم مثبت است و هم منفی؛ چراکه در کنار ترویج فرهنگ کتاب‌خوانی، می‌تواند به شکل‌دهی سلیقه‌های نادرست و ایجاد هیجانات کاذب در مورد آثار ترند منجر شود. متأسفانه، برخی ناشران تنها به دنبال سود مالی هستند و بدون توجه به ارزش فرهنگی، کتاب‌های پرفروش در خارج از کشور را ترجمه و در داخل کشور عرضه می‌کنند، حتی اگر ارزش علمی و فرهنگی نداشته باشند. این آثار، اغلب بر اساس هیجانات کاذب و تبلیغات سطحی فروش می‌روند و تأثیر منفی بر ذائقه مخاطب می‌گذارند. مخاطبان، اغلب بی‌اطلاع از آثار برتر و اصیل، این نوع کتاب‌ها را ترجیح می‌دهند و در نتیجه، ذائقه‌شان بر اساس چنین آثاری شکل می‌گیرد. ریشه این مشکل در سیاست‌های نادرست ناشران است، نه تنها در ترجمه‌ها بلکه در شکل‌گیری سلیقه عمومی.

با توجه به اهمیت تاریخی ادبیات در شکل‌گیری افکار و تحولات اجتماعی، آیا می‌توان بلاگرهای کتاب را بخشی از قدرت نرم فرهنگی و ابزار هدایت سلیقه و ذهن جامعه دانست؟ ادبیات همواره نقش مهمی در شکل‌گیری افکار عمومی و تحولات اجتماعی داشته است. نمونه‌هایی مانند جورج اورول و رمان 1984 یا نقش ویکتور هوگو در انقلاب کبیر فرانسه، نشان می‌دهد که ادبیات چقدر در تغییر و هدایت جامعه مؤثر است. در این راستا، بلاگرهای کتاب نیز با تأثیرگذاری بر سلیقه و افکار عمومی، می‌توانند بخشی از قدرت نرم فرهنگی باشند؛ نوع تأثیرگذاری، مثبت یا منفی، بستگی به نیت و دانش فرد دارد.

چرا برخی بلاگرها به جای تحلیل عمیق، بیشتر بر تجربه‌های شخصی و احساسات لحظه‌ای تأکید می‌کنند؟ این رویکرد چه تأثیری بر قضاوت مخاطب دارد؟ اغلب این افراد، بلاگرهای واقعی نیستند و صرفاً با انگیزه‌های مالی وارد فضای مجازی شده‌اند، چون در زمینه‌های دیگر مهارت ندارند. این افراد، فاقد دانش کافی هستند و نمی‌توانند تحلیل‌های عمیق ارائه دهند؛ بنابراین، بیشتر بر احساسات و تجربیات شخصی تأکید می‌کنند. این روش، سوگیری و تعصب در قضاوت را تقویت می‌کند و ممکن است مخاطب را در فهم صحیح آثار دچار اشتباه کند. بلاگرهای باسواد و متخصص، در میان انبوه این سطحی‌نگرها، راه دشواری برای دیده شدن دارند و اغلب به دلیل نداشتن آموزش کافی، در ارائه تحلیل‌های دقیق و منصفانه ناکام می‌مانند.

آیا امروزه، پرفروش بودن یک کتاب تنها بر اساس ترند شدن در شبکه‌های اجتماعی، به‌ویژه اینستاگرام است؟ و آیا ما به سمتی حرکت می‌کنیم که پرفروش بودن، معیار نهایی ارزشمندی یک اثر است؟ در حال حاضر، ترند شدن در شبکه‌های اجتماعی، نقش زیادی در فروش کتاب‌ها دارد، اما این فروش لزوماً نشانگر ارزش واقعی یا خواندنی بودن اثر نیست. بسیاری از کتاب‌ها صرفاً برای پر کردن قفسه‌ها و جلب توجه خریداری می‌شوند، بدون آنکه خوانده شوند. در عین حال، تبلیغات دهان‌به‌دهان همچنان تأثیرگذار است و می‌تواند بر فروش آثار تأثیر بگذارد. بنابراین، پرفروش بودن لزوماً به معنای ارزشمند بودن یا محبوبیت واقعی نیست؛ هرچند گاهی این دو با هم هم‌پوشانی دارند.

در مواردی، شاهد آفت‌هایی در اثر فعالیت بلاگرهای کتاب هستیم؛ مثلاً، برخی بدون علاقه و دانش کافی، درباره کتاب‌ها نظر می‌دهند و حتی نام نویسندگان بزرگ را نادرست تلفظ می‌کنند. تحلیل شما در این زمینه چیست و چگونه می‌توان با این مسائل مقابله کرد؟ مشکل اصلی، فقدان نظارت مؤثر بر فضای مجازی است. آموزش‌های لازم برای بلاگر شدن وجود ندارد و هر فردی با هر سطح سوادی، می‌تواند وارد این فضا شود. بسیاری از این بلاگرها، سواد و مهارت لازم برای ترویج صحیح کتاب ندارند؛ حتی تلفظ نام نویسندگان معروف را نادرست می‌گویند. بلاگرهای کتاب باید در فن بیان، زبان بدن و دانش ادبی مهارت داشته باشند تا بتوانند نقش مؤثر و اعتباربخشی در این حوزه ایفا کنند. بدون آموزش و تخصص، شاهد حضور افراد کم‌تجربه و بی‌دانش هستیم که ممکن است آسیب‌های جدی به فرهنگ و ادبیات وارد کنند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار