کد خبر: 45963

مترجم وفادار نیست؛ رازهای

مترجم خوب وفادار نیست: رازهای

در این مصاحبه، پیمان خاکسار درباره اهمیت وفاداری در

مترجم خوب وفادار نیست: رازهای

وقتی به ترجمه کتاب‌ها می‌پردازید، به ویژه اگر طرفدار نویسندگان خارجی باشید، نام مترجم یکی از اولین نکاتی است که توجهتان را جلب می‌کند، چه در ادبیات روسیه باشد و چه در ادبیات انگلیس یا فرانسه. برای یک کتابخوان حرفه‌ای، نقش مترجم بسیار حیاتی است و کیفیت ترجمه تاثیر زیادی بر ارزش و قیمت کتاب دارد. در پشت هر اثر ترجمه‌شده، تلاش بی‌وقفه مترجم نهفته است؛ از زمان و انرژی صرف شده گرفته تا مواجهه با محدودیت‌ها و فشارهای مالی.

یک مترجم ماهر کسی است که بتواند روح و معنای اثر را به گونه‌ای منتقل کند که خواننده نتواند کتاب را زمین بگذارد و غرق در داستان شود. وظیفه مترجم فقط ترجمه لغات نیست، بلکه باید ظرافت‌های زبانی اثر را حفظ کرده و همزمان وفادار به متن اصلی باقی بماند. تمامی این مراحل، همراه با ویرایش دقیق و مدیریت زمان، نیازمند مهارت و تجربه فراوان است. ترجمه پلی است که ادبیات را به زبان‌های دیگر پیوند می‌دهد، اما این پل تنها زمانی پایدار می‌ماند که مترجم بتواند حس و حال نویسنده را به خواننده منتقل کند.

در ادامه، با پیمان خاکسار درباره دنیای ترجمه گفت‌وگو می‌کنیم. او از سال ۱۳۸۵ وارد عرصه ترجمه شده و در ابتدا ترجمه اشعار بوکوفسکی را شروع کرد، که با استقبال خوبی روبه‌رو شد. بعدها به سراغ نویسندگان کمتر شناخته‌شده در ایران رفت و آثاری مهم مانند «اتحادیه ابلهان» و «جزء از کل» را ترجمه کرد. ترجمه او از «اتحادیه ابلهان» در سال ۱۳۹۱، به عنوان بهترین ترجمه در میان مترجمان و نویسندگان شناخته شد.

در ابتدای فعالیت خود، ترجمه شعر را تجربه کردید و کم‌کم وارد حوزه رمان شدید. چه رویداد یا تجربه‌ای باعث شد این مسیر برایتان شکل بگیرد؟

در حقیقت، ترجمه شعر نخستین تجربه من در حوزه ترجمه بود، اما این به معنای علاقه‌ام به شعر نبود. علاقه اصلی‌ام به خود اشعار بوکوفسکی بود، به همین دلیل ترجمه آن‌ها را آغاز کردم. پس از مدتی، تمرکز و علاقه‌ام به سمت رمان و ادبیات داستانی تغییر کرد. درباره شعر بوکوفسکی باید بگویم که او معتقد است شعرش معنای کلاسیک ندارد.

خودش گفته است که دوست دارد شعر را از معنای سنتی و کلیشه‌ای‌اش خالی کند و به زبان روزمره و محاوره‌ای نزدیک شود؛ زبانی که در سطح کوچه و بازار هم قابل فهم باشد و تاثیرگذار باشد. من هم این ویژگی را بسیار دوست داشتم و به همین دلیل ترجمه آثار او را برگزیدم. اگر شاعر دیگری بود، احتمالا اولین ترجمه‌ام شعر نمی‌بود.

در ترجمه آثار مختلفی از بوکوفسکی، استیو تولتز، جان فاولز و دیگر نویسندگان کار کرده‌اید. آیا برای هر نویسنده سبک ترجمه متفاوتی انتخاب می‌کنید؟ معیارهای شما در انتقال سبک و لحن نویسنده چیست؟

متن اصلی راهنمای اصلی من در ترجمه است؛ لحن، سبک، نوع واژگان، ساختار جملات و حال و هوای اثر، همگی مسیر ترجمه را مشخص می‌کنند. در واقع، متن به من نشان می‌دهد که چه نوع زبانی و سبکی باید در ترجمه به کار برود و این «هویت» اثر است که به مترجم تحمیل می‌شود.

من همیشه معیار ثابتی ندارم. هنگام مواجهه با یک اثر، به ویژه در فصل‌های ابتدایی، سعی می‌کنم نزدیک‌ترین لحن به نویسنده را پیدا کنم. این فرآیند بیشتر در حین نوشتن اتفاق می‌افتد، نه فقط هنگام مطالعه متن اصلی. وقتی شروع به ترجمه می‌کنم، با آزمون و خطا نثر مناسب شکل می‌گیرد و در نتیجه می‌فهمم کدام سبک بهترین انتقال حس و لحن را دارد.

تا چه اندازه معتقدید ترجمه‌ای موفق است که «وفادار به متن اصلی» باشد یا باید «روان و قابل فهم برای خواننده فارسی» باشد؟ در مواجهه با این دو هدف، معیار تصمیم‌گیری شما چیست؟

من طرفدار نظریه دوم هستم؛ یعنی معتقدم ترجمه باید کاملاً فارسی و در عین حال روان و قابل فهم باشد. متأسفانه، در ایران دیدگاه رایج و نادرستی وجود دارد که وفاداری در ترجمه برابر با ترجمه تحت‌اللفظی و بدون تغییر است، در حالی که این تصور نادرست است.

زبان مبدا و مقصد ساختارهای متفاوتی دارند و مترجم باید به بهترین شکل از زبان مقصد بهره ببرد تا معنای اثر به درستی منتقل شود. اگر نیاز باشد حتی یک کلمه جابه‌جا یا ساختار جمله تغییر کند، باید این کار انجام شود تا متن برای خواننده فارسی‌زبان طبیعی و قابل فهم باشد. به نظر من، یک مترجم خوب دقیقاً این کار را انجام می‌دهد؛ متن را طوری تنظیم می‌کند که خواننده بتواند راحت با اثر ارتباط برقرار کند و از مطالعه آن لذت ببرد.

امروزه در بازار کتاب، چند ترجمه برای یک اثر وجود دارد. این وضعیت را مثبت می‌دانید یا منفی؟ چگونه مخاطب می‌تواند تشخیص دهد که کدام ترجمه بهتر است؟

رعایت نشدن قانون کپی‌رایت در صنعت نشر ایران یکی از بزرگ‌ترین آسیب‌ها است که این حوزه را تحت تأثیر قرار داده است. متأسفانه، مالکیت اثر به درستی رعایت نمی‌شود و همین باعث شده است که در بازار چندین ترجمه با کیفیت‌های متفاوت از خوب و متوسط وجود داشته باشد.

این وضعیت سردرگمی خواننده را افزایش می‌دهد؛ او نمی‌داند کدام ترجمه را انتخاب کند و به دنبال بهترین نسخه است. این مشکل، دست مترجمان را هم محدود می‌کند و برنامه‌ریزی صحیح برای ترجمه یک اثر را دشوار می‌سازد. گاهی حتی قبل از پایان ترجمه‌ای، چند ترجمه دیگر از همان اثر وارد بازار می‌شود که به اعتبار اثر و مترجم لطمه می‌زند و نظم صنعت نشر را مختل می‌کند.

جمله‌ای رایج است که می‌گوید «مترجم خوب، مترجم پول‌دار است». نظر شما درباره این دیدگاه چیست؟

راستش، این جمله برای من تازگی دارد و قبلاً چنین تعبیری نشنیده بودم. شاید منظورش این باشد که مترجم خوب کسی است که آثاری ترجمه می‌کند که فروش خوبی دارند. طبیعی است که هر مترجم هدفش ترجمه آثاری است که در بازار محبوب و پرمخاطب باشند.

آیا تاکنون در حوزه‌های دیگر مانند کارگردانی، نویسندگی یا فعالیت‌های ادبی دیگر فکر کرده‌اید که علاوه بر ترجمه، در تولید اثرهای ادبی هم مشارکت داشته باشید؟

من تحصیلاتم در حوزه سینما بوده و سال‌ها در زمینه تدوین فیلم فعالیت کرده‌ام. در این مسیر، تجربیات زیادی کسب کردم و چندین جایزه از جشنواره فجر در حوزه تدوین دریافت کردم. فعالیت‌های من در سینما گسترده بوده و به تدریج علاقه‌ام به نویسندگی و ترجمه شکل گرفت. برخلاف تصور، مسیر حرفه‌ای من ابتدا در سینما بود و سپس وارد دنیای ترجمه شدم.

آیا در آینده پروژه ترجمه‌ای دارید که در حال انجام آن باشید؟

به دلیل رعایت نشدن قانون کپی‌رایت در ایران، اغلب مترجمان ترجیح می‌دهند پروژه‌های خود را علنی نکنند. من هم اگر پروژه‌ای در دست داشته باشم، ترجیح می‌دهم این موضوع را فاش نکنم. حدود دو هفته پیش، کتابی ترجمه کردم با عنوان «سگ‌های پوشالی: تاملاتی درباره انسان‌ها و سایر حیوانات»، که خودم شخصاً به آن علاقه‌مندم و با اشتیاق ترجمه‌اش کردم. امیدوارم مخاطبان هم از آن لذت ببرند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار