فرانکشتاین ۲۰۲۵: وفاداری دل تورو به اثر مریشلی
فرانکشتاین ۲۰۲۵: بازگشت به آزمایشگاه اصلی و وفاداری به اثر ادبی مریشلی در فیلم گیرمو دل تورو
فیلم «فرانکشتاین ۲۰۲۵» با وفاداری به اثر مریشلی، هویت موجود خلقشده و فرآیند ساخت آن را در دنیای تاریک و خیالانگیز نشان میدهد.
محمد سرابی: تلفظ کلمه «فرانکشتاین» در زبان فارسی تفاوت کمی با نام اصلی آن، یعنی «فرانکنشتاین»، دارد. اما در این اشتباه جالب، ما نیز مانند سایر مخاطبان جهانی، موجود خلق شده را به جای پزشک سازندهاش، مینامیم. فرانکشتاین نام دانشمندی است که اجساد مردگان را بخیه زد و انسانی رنگپریده و قدرتمند ساخت. آن «موجود» غولپیکر و سردرگم، بدون همسر یا همدم، هیچ نامی ندارد. فیلم «فرانکشتاین 2025» به کارگردانی گیرمو دل تورو، همانطور که انتظار میرفت، تصاویری تاریک و زیبا ارائه داده است و وفاداری خود را به «اثر ادبی» تا حد امکان حفظ کرده است.
در اصل، فیلمهای مربوط به فرانکشتاین غالباً بر اساس نسخه اصلی کتاب «مریشلی» ساخته نمیشوند. بیشتر این فیلمها از اقتباسهای فیلم «فرانکشتاین» 1931 به کارگردانی «جیمز ویل» بهره میبرند، فیلمی که «بوریس کارلوف» در آن نقش موجود را با پیشانی بلند، ابروهای برجسته و میخهایی در گردن بازی کرد. دل تورو نیز این فیلم را در کودکی دیده و بعدها درباره علاقهاش به آن صحبت کرده است.
در مقایسه با دیگر فیلمهای ساخته شده در دهههای اخیر درباره فرانکشتاین، دل تورو بیشتر به متن ادبی وفادار مانده است. او صحنههای سرد قطبی را حفظ کرده، شخصیت الیزابت را نگهداشته (اگرچه نسبت او از «معشوقه» به «زنداداش» تغییر یافته است) و روحیه حساس «موجود» را تقویت کرده تا همدلی بیشتری در تماشاگران برانگیزد.
در این فیلم، «موجود» ویژگی خاصی دارد که نمونههای مشابه در سینما نداشتند: توانایی زوددرمانی یا «Healing factor». این قابلیت، که معمولا برای ابرقهرمانها به کار میرود، به او اجازه میدهد زخمهای ناشی از تیر، آتش یا اشیای تیز را به سرعت بهبود بخشد. پیشتر، موجودهای قبلی تنها قدرتمند و بزرگ بودند.
در کنار صحنههای رمانتیک و درگیریهای ذهنی شخصیتها، خشونت بدنی در صحنههای مختلف بسیار شدید است، هرچند این خشونت بر اجساد اعمال میشود. پس از نسخه اولیه 1931، فیلمهای مربوط به فرانکشتاین شاخههای متعددی پیدا کردند. برخی داستان اصلی را تکرار یا ادامه دادند، مانند «عروس فرانکشتاین» (1935) و «نفرین فرانکشتاین» (1957). برخی دیگر، با افزودن شخصیتهایی مانند «ایگور»، تمرکز فیلم را تغییر دادند، مانند «ویکتور فرانکشتاین» (2015). گروه دیگری هم تنها از ایده اصلی برای ساخت فیلمنامهای مستقل بهره بردند، مانند «من فرانکشتاین هستم» (2013).
در اصل، خط داستانی در کتاب بیشتر بر «هویت» و درک موجود از خود تمرکز دارد، اما در فیلمها، تمرکز غالب بر فرآیند «ساخت» موجود است و جلوههای تصویری در این زمینه اهمیت بیشتری پیدا میکنند. مریشلی در اثرش به سرعت از بخش ساخت گذر کرده است، و برخی آن را به عنوان یک معما برای خوانندگان باقی گذاشتهاند.
سینما، با ذات نمایشیاش، اغلب تمایل دارد تصاویری غیرمنتظره و جذاب از فرآیند تولید انسان نشان دهد. در فیلم دل تورو، تصاویری مانند کشتی یخزده، خانههای اشرافی، دانشگاه، بازار و کلبههای روستایی با جزئیات فراوان دیده میشود، و مهمتر از همه، آزمایشگاه دکتر فرانکشتاین در قصری بزرگ با برج بلند، پنجرههای گرد و حفرهای عجیب در وسط سالن است که هر چیزی وارد آن شود، ناپدید میشود.
این تصاویر شباهتهایی با کارهای قبلی دل تورو مانند «هزار توی پن» (2006)، «پسر جهنمی 2» (2009) و «قلهای به رنگ خون» (2019) دارند. هرچند دل تورو در «پینوکیو» (2022) عناصر سیاسی و تاریخی را وارد داستان کرد، اما در «فرانکشتاین»، بازسازی خوبی ارائه داد و امیدواریم در آینده شاهد نوسازیهای بیشتری از آثار قدیمی سینما به کارگردانی او باشیم.