کتابخانههای دانشگاه؛ پاتوق نسل بیقرار برای مطالعه و توسعه
کتابخانههای دانشگاه؛ پاتوق نسل بیقرار برای مطالعه، توسعه فردی و روایتهای الهامبخش
کتابخانههای دانشگاه، پاتوق نسل بیقرار برای مطالعه، توسعه فردی و روایتهای الهامبخش در کنار درس و هیاهو.
فاطمه برزویی| صبحهای دانشگاه همواره بوی عجله و شتاب را در خود دارند؛ بوی چای سرد شده در لیوانهای کاغذی، بوی جزوههای تازهچاپ و قدمهایی که بیوقفه میان کلاسها جابهجا میشوند. در میان این هیاهو، بوی زندگی هم جاری است؛ در خندههای دوستان، شوخیهای همیشگی و قرارهای بعد از کلاس که برای دیدن یکدیگر گذاشته میشود. اینجا، یکی از همان مکانهای محبوب، کتابخانه دانشگاه است. فضایی پر از کتابهای درسی و در عین حال پر از آثار غیردرسی مانند رمان، روانشناسی، زبان و موضوعات دیگر؛ کتابهایی که قرار نیست در هیچ امتحانی نقش داشته باشند، نامشان در سرفصلهای درسی نیامده و جز منابع رسمی محسوب نمیشوند.
دانشجوها این کتابها را برای دل خودشان میخوانند؛ برای فراری کوتاه از زندگی روزمره، برای یافتن معنا، برای شناخت بیشتر یا فقط برای یادآوری اینکه پشت دیوارهای بلند دانشگاه و خانه، زندگیهای دیگری با قصههای متفاوت جریان دارد. نگاهی دقیقتر به عادتهای مطالعه نسل امروز نشان میدهد که برخلاف تصور عمومی، این نسل از کتاب دور نشده است؛ تنها مسیر انتخاب آنها تغییر یافته است. آنها بیشتر به کتابهایی گرایش دارند که بازتابدهنده تجربههای زیسته و ذهنیت خودشان باشد؛ کتابهایی که بتوانند در مترو، پارک یا حتی وسط کلاس در دست بگیرند و بخوانند، تا تجربهای مشترک و ملموس از زندگی را لمس کنند.
علاقهمندی به داستانها
در کنار نیمکتی که زیر برگهای پاییزی، برگهایی که هنوز رگههایی از سبزی در خود دارند، قرار دارد، دختری آرام نشسته است. او بیتوجه به رفتوآمدهای پرشور اطراف، کتابی قطور در دست دارد و نگاهش با سطرهای آن در هم تنیده است، بالا و پایین میرود. نامش نازنین است؛ دانشجوی ترم پنجم. کتابی که در حال مطالعه است یکی از رمانهای کلاسیک پرفروش و محبوب است: «دزیره»، اثری که کمتر کسی است ادبیات کلاسیک را دوست داشته باشد و آن را نخوانده باشد.
وقتی از او میپرسم «چرا دزیره؟»، لبخندی میزند و پاسخ میدهد: «خواندن کتاب بین کلاسها برایم نوعی استراحت است.» سپس با مکث کوتاهی ادامه میدهد: «رمانها برای من مثل درهای پشتیاند. از فضای جدی دانشگاه، وارد دنیایی دیگر میشوم؛ جایی که همهچیز میتواند از نو شروع شود و آدمها بتوانند از این دنیا فاصله بگیرند. دزیره بهترین انتخاب برای این کار است.»
البته نازنین تنها نیست که در میان هیاهوی دانشگاه، به رمان پناه میبرد. در میان دهها دانشجو، این عادت به چشم میخورد. برای بسیاری، رمان تنها یک کالای فرهنگی نیست، بلکه پناهگاهی عاطفی است. ژانرهای عاشقانه و اجتماعی بیشترین طرفداران را دارند؛ داستانهایی که با دغدغهها و تجربیات همین نسل همنوا هستند. پس از آن، رمانهای معمایی، جنایی و فانتزی قرار دارند؛ کتابهایی که خواننده را برای مدت کوتاهی از فشارهای پروژهها، استرس امتحانها و ریتم تند دانشگاه دور میکنند و کمی آرامش به او میبخشند.
یکی دیگر از این دانشجویان که معمولاً سراغ رمانهای جناییفانتزی میرود، میگوید: «برخی نشرها، مثل نشر نون، در این حوزه کارشان بسیار خوب است.
راه کتاب و فرآیند خودسازی
در کتابخانه مرکزی، در میان قفسههای بلند و سکوتی که گاهی با صدای ورق زدن کتابها شکسته میشود، رضوانی را میبینم؛ نشسته و کتاب مدیریت اضطراب را ورق میزند. از خودم میپرسم چرا دانشجویی که در حوزه آمار تحصیل میکند باید به چنین کتابی رجوع کند. برای اطمینان، میپرسم که آیا این کتاب برای کلاس است یا نه، و او پاسخ میدهد: «خیر، برای خودم است. زندگی من پر از تصمیمهای هیجانی است و میخواهم کمی روی خودم کار کنم.»
اگرچه هنوز تأثیر آن را بهطور کامل در رفتارم نمیبینم، اما همینکه دوستانم در کنترل هیجانها و مطالعه چنین کتابهایی مرا همراهی میکنند، برایم کافی است. در سالهای اخیر، کتابهایی از خودشناسی تا توسعه فردی در بین دانشجویان محبوبیت زیادی پیدا کردهاند. وقتی دلیل این استقبال را میپرسم، بیشترشان از فشارهای زندگی امروز سخن میگویند؛ آیندهای نامطمئن در حوزه شغل، انتظارات بالا، رقابتهای تنگاتنگ و اضطرابی که همواره همراهشان است. برای آنها، این کتابها حکم نقشههایی را دارند که مسیر را کمی روشنتر میسازند یا حداقل کمک میکنند بفهمند دیگران نیز این مسیر پرچالش را پیشتر طی کردهاند.
در عین حال، دانشجویان این نسل نسبت به محتوای این نوع کتابها نقد بیشتری دارند. آنها سریع از کتابهای شعاری و سطحی عبور میکنند و به دنبال آثار هستند که بر پایه پژوهش، تجربههای واقعی و نگاهی عمیقتر استوار باشند. یکی از دانشجویان میگوید: «خوشبختانه دیگر تحتتأثیر کتابهای روانشناسی زرد مانند چهار اثر از فلورانس اسکاول شین و نمونههای مشابه قرار نمیگیریم و اکنون به دنبال راهکارهایی هستیم که پشتوانه علمی داشته باشند.»
پوشاندن نیازهای کنجکاوی
یکی دیگر از جنبههای مطالعه غیردرسی دانشجویان به کتابهای علمیترویجی اختصاص یافته است؛ آثاری که علم را از فاصلهگذاری دانشگاهی خارج کرده و آن را به زبان ساده و جذاب روایت میکنند. دانشجویان همچنین به مطالعه زندگینامهها و خاطرات علاقهمندند، بهویژه روایتهایی از افرادی که مسیرهای سخت را طی کردهاند و تجربیاتی ملموس و الهامبخش ارائه میدهند. در این میان، نقش ناشر نیز اهمیت ویژهای پیدا میکند. یکی از دانشجویان اشاره میکند که نشر اطراف در حوزه سفرنامهها عملکرد موفقی داشته است. به عنوان نمونه، کتاب «چادر کردیم رفتیم تماشا» اثر خانم شیرازی، تجربهای خواندنی است که از آغاز سفرش از کرمان، تا سفر به بمبئی و ماجراهای دشوار سفر حج و زیارت عتبات را بازگو میکند.
باشگاههای مطالعه در دانشگاهها
بسیاری از دانشجویان، خرید کتاب را جزوی از سبک زندگی خود میدانند. حتی کسانی که با محدودیتهای مالی روبرو هستند، در سالهای اخیر راهکارهای متعددی برای دسترسی به کتاب یافتهاند، از جمله نسخههای الکترونیکی، استفاده از کتابخانههای عمومی، اپلیکیشنهای اشتراکی، مبادله کتاب و خرید کتابهای دستدوم که بازار آنها این روزها رونق بیشتری یافته است. با این حال، بسیاری از آنها از گرانی کتاب شکایت دارند و برای برخی، خرید یک کتاب جدید نوعی هدیه به خود محسوب میشود که نیازمند برنامهریزی است. نکته مهم این است که برای نسل امروز، مطالعه دیگر یک عمل لوکس یا سرگرمی فانتزی نیست.
کتاب به ابزاری برای خودسازی، فرار ذهنی، یادگیری مهارتهای زندگی و حتی شکلدهی هویت فردی تبدیل شده است. دانشجویان امروزی در جهانی زندگی میکنند که اطلاعات از هر سو بر آنها هجوم میآورد؛ فضایی پر از پارادوکس، شتاب، توقع و رقابت. در چنین فضایی، کتاب فرصتی است برای تفکر و کنترل بخشی از زندگی که بهظاهر از دست رفته است. برخلاف نسلهای پیشین، مطالعه برای دانشجویان امروز تنها یک فعالیت فردی نیست؛ بلکه بخشی از تعاملات و ارتباطات اجتماعی آنها شده است.
بسیاری در گروههای دوستانه، کتاب معرفی میکنند، تحلیل مینویسند، بخشهایی از کتابهای محبوب خود را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند و در باشگاههای کوچک کتابخوانی دانشگاهی شرکت میکنند. در حالی که دروس، امتحانها و پروژهها ممکن است ساختار زندگی دانشگاهی را شکل دهند، روح این زندگی را چیز دیگری میسازد؛ کتابهایی که کسی مجبور به خواندنشان نیست، اما دانشجویان با اشتیاق به سراغشان میروند.