کد خبر: 9524

بحران سینمای اجتماعی ایران؛ علل، چالش‌ها و آینده نامعلوم

چرا سینمای اجتماعی ایران در بحران است؟ تحلیل علل کاهش مخاطب و آینده نامعلوم

بررسی علل بحران سینمای اجتماعی ایران، کاهش مخاطب، نقش ممیزی، اهمیت تنوع ژانر و آینده مبهم این صنعت در مواجهه با چالش‌های معاصر

چرا سینمای اجتماعی ایران در بحران است؟ تحلیل علل کاهش مخاطب و آینده نامعلوم

دکتر علی روحانی، عضو هیئت علمی دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر ایران، کارشناس سینما و مدرس جامعه‌شناسی است. با او درباره علل و ابعاد کاهش محبوبیت سینمای اجتماعی در ایران، بحران مخاطب و ناکامی نسخه‌های کمدی در سینما گفتگو کردیم. روحانی که سینمای اجتماعی را نمایانگر سینمای داخلی کشور می‌داند و معتقد است چنین تعریفی و جایگاهی در خارج از ایران ندارد، بر این باور است که حتی خود سینمای اجتماعی به تنهایی قادر به جذب مخاطب نیست.

هیچ فردی در جهان به قصد رنج کشیدن تماشای یک فیلم را انجام نمی‌دهد. او معتقد است که وضعیت پیچیده و درهم‌ریخته سینمای اجتماعی ناشی از عوامل متعددی است، از جمله نگرش منفی نسبت به تنوع ژانر که همواره در میان سینماگران و منتقدان وجود داشته است، تا تمرکز بیش از حد بر سرمایه‌محوری در سینماهای امروزی که حتی به بازگشت طولانی‌مدت اعتقاد ندارند. همچنین، شبکه‌های اجتماعی نقش مهمی در رفع نیازهای اطلاع‌رسانی و نمایش مسائل اجتماعی برای مخاطبان ایفا کرده‌اند.

بررسی آماری فروش فیلم‌ها در سال جدید نشان می‌دهد که تعداد تماشاگران سینمای ایران نسبت به دو سال گذشته کاهش قابل توجهی داشته است. حتی فیلم‌های کمدی نیز نتوانسته‌اند به اندازه انتظار، فروش موفقی را ثبت کنند. از نظر اجتماعی، این روند را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به نظر من، سینمای ایران همواره به چرخه‌های خاصی وابسته بوده است. در شرایطی که فقدان ژانرهای مشخص در سینما احساس می‌شود، این چرخه‌ها در دوره‌های مختلف ظاهر می‌شوند. فیلم‌های کمدی در ایران بیشتر نتیجه همین وضعیت هستند و به نظر می‌رسد که این چرخه‌ها دوام چندانی ندارند و در نهایت دچار ضعف شده و کنار گذاشته می‌شوند.

در حال حاضر، چرخه فیلم‌های کمدی در وضعیت کنونی دچار نوعی رکود و افول شده است. یکی از دلایل اصلی این است که نگارش فیلمنامه‌های کمدی به راحتی انجام نمی‌شود و فرآیند نوشتن این نوع آثار نیازمند مهارت و دقت بالایی است. من همواره آثار روز سینمای ایران را دنبال می‌کنم و در یک سال اخیر، مشاهده می‌گردد که فیلم‌های کمدی از نظر فیلمنامه ضعیف بوده‌اند و هیچ‌کدام نتوانسته‌اند سطح کیفی آثار موفقی مانند «فسیل» را داشته باشند. این وضعیت بی‌شک بر رفتار و ترجیحات مخاطبان تاثیرگذار است.

نویسندگی در حوزه کمدی کار بسیار سخت و پیچیده‌ای است و الگوهای مشخص و محدودی در این زمینه وجود دارد. بنابراین، نمی‌توان هر نویسنده و کارگردانی را برای ساخت آثار کمدی مناسب دانست. همچنین، بازگشت مجموعه «پایتخت» در نوروز امسال نقش قابل توجهی در کاهش فروش فیلم‌های کمدی داشته است، زیرا این مجموعه ۲۶ قسمتی که در زمان مناسبی پخش می‌شد و از کیفیت خوبی برخوردار بود، نیازهای مخاطبان در این ژانر را برطرف کرد و به این ترتیب، تمایل به تماشای فیلم‌های کمدی کاهش یافت.

در سال‌های اخیر، نوعی رکود و رخوت در سینمای اجتماعی ایران حاکم شده است. حتی فیلم‌های توقیفی با بازیگران شناخته‌شده مانند «بی سر و صدا» ساخته مجیدرضا مصطفوی و آثار داستان‌گویی مانند «زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدرعاملی، نتوانسته‌اند فروش مناسبی داشته باشند. این موضوع را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

سینمای اجتماعی در ایران تنها در قالبی محدود مورد توجه قرار می‌گیرد و در مطالعات سینمایی جایگاه ویژه‌ای ندارد. در حالی که در سینمای جهان، ژانر آسیب‌های اجتماعی مورد توجه قرار می‌گیرد، اما این نوع فیلم‌ها در دوره‌های تاریخی کوتاهی محبوبیت یافته‌اند و در اکثر سینماهای دنیا، سرمایه‌گذاری و عوامل موفقیت بر پایه سینمای اجتماعی قرار ندارد.

در بسیاری از کشورها، فیلمسازان نمی‌توانند با پرداختن به معضلات اجتماعی، مخاطبان را به تماشای فیلم در سالن‌های سینما ترغیب کنند. البته در ایران، این موضوع در برخی آثار دیده می‌شود، اما بررسی آن نشان می‌دهد که هر یک از این فیلم‌ها وابسته به ژانرهای دیگر هستند و در کنار آن، حال و هوای خاصی دارند که نوعی خوانش اجتماعی نیز در آن‌ها مشاهده می‌شود. بنابراین، انتظار بی‌جا است که سینمای اجتماعی بتواند توجه گسترده‌ای را جلب کند.

در کشورهای صاحب سینما مانند آمریکا، ایتالیا، فرانسه، انگلستان و حتی کره جنوبی و ژاپن، وقتی نگاهی به فیلم‌های پرفروش سال‌ها و دهه‌ها می‌اندازیم، متوجه می‌شویم که آثار اجتماعی در این فهرست‌ها جای چندانی ندارند. در ایران نیز، با توجه به اینکه سرمایه و امکانات بیشتر در اختیار فیلم‌هایی است که به موضوعات اجتماعی می‌پردازند، مخاطبان از این وضعیت خسته و کلافه شده‌اند. با ظهور شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام و تلگرام، بخش زیادی از مسائل اجتماعی به کمک تصویر در فضای مجازی حل می‌شود و در نتیجه، سینما دیگر پاسخگوی نیازهای جامعه در این زمینه نیست.

برخی معتقدند که ممنوعیت نمایش فیلم‌های مهم اجتماعی در سال‌های اخیر، مانند «برادران لیلا» و «تفریق»، فاصله میان مخاطبان و آثار جدی سینمای اجتماعی را بیشتر کرده است. سینمای ایران توانایی تولید سالانه آثار فاخر و متنوع را ندارد؛ سرمایه‌های موجود تنها اجازه می‌دهد چند فیلم مهم با عوامل حرفه‌ای و بودجه مناسب ساخته شوند. این محدودیت‌ها، حتی در سال‌های طلایی سینمای ایران نیز وجود داشته و تعداد فیلم‌های باکیفیت محدود بوده است. بنابراین، اگر فیلم‌های مهم و اثرگذار نتوانند عرضه شوند، آسیب جدی به سرمایه کلی سینما وارد می‌شود و اثر آن در طول زمان احساس می‌شود.

در این میان، پرسش این است که چرا با وجود بحران‌ها و مسائل اجتماعی متعدد، سینمای ایران دچار تکرار، کم‌رمقی و کاهش مخاطب شده است؟ آیا این مشکل به انتخاب سوژه‌ها مربوط است یا نحوه روایت آن‌ها؟ برخی معتقدند که مخاطب امروز دیگر حوصله مواجهه با نسخه‌های سینمایی تلخ و سخت را ندارد، زیرا در دنیای واقعی با تلخی‌ها و مشکلات روزمره مواجه است و ترجیح می‌دهد از طریق سایر رسانه‌ها این مسائل را پیگیری کند. این تحلیل تا حدی صحیح است، زیرا سینما باید بتواند سرگرم‌کننده باشد و در عین حال، امید و شادی را منتقل کند؛ در غیر این صورت، مخاطب انگیزه‌ای برای حضور در سالن نخواهد داشت.

در این راستا، باید توجه داشت که سرگرمی در ذات خود می‌تواند با شادی و نشاط همراه باشد یا با تلخی و غم. فیلم‌های اجتماعی اغلب تلخ و گزنده‌اند و نمی‌توانند به طور مستقیم سرگرم‌کننده باشند. تنها در سینمای هند است که با نمایش معضلات اجتماعی، رقص و آواز نیز به عنوان عنصری از سرگرمی دیده می‌شود. در سینمای بدنه، هرگاه فیلم از وجه سرگرمی فاصله بگیرد، مخاطب احساس می‌کند ضرر کرده است؛ چراکه هدف اصلی سینما، ایجاد لذت و نشاط است و ترویج ناامیدی، نتیجه‌ای جز پس زدن مخاطب ندارد. فیلم اجتماعی باید قابلیت سرگرمی‌سازی را داشته باشد؛ در غیر این صورت، از دست می‌رود.

امروزه، با توجه به رشد سریال‌ها و برنامه‌های پلتفرم‌های خانگی، ذائقه تماشاگران تغییر یافته است. این پلتفرم‌ها، به دلیل آزادی بیشتر در تولید محتوا و نبود محدودیت‌های دولتی، توانسته‌اند گروه‌های مختلف اجتماعی را به تصویر بکشند و موضوعاتی را بازنمایی کنند که در سریال‌های تلویزیونی کمتر دیده می‌شود. این امر، باعث گرایش بیشتر مخاطبان به سمت پلتفرم‌ها شده است، به‌ویژه زمانی که مردم خودِ واقعی‌شان را در آثار این فضاها می‌بینند.

برای احیای سینمای اجتماعی، باید مولفه‌هایی را در اولویت قرار داد. بسیاری معتقدند که برای شکل‌گیری صنعت سینما و جهت‌دهی به ذائقه عمومی، ساخت آثار ژانری ضروری است. اگر ژانرها در سینمای ایران قدرتمند شوند، می‌توان آن‌ها را در بستر مسائل اجتماعی به کار برد. به عنوان مثال، ساخت فیلم‌های پلیسی، تریلر یا تاریخی با کیفیت، و در عین حال، پرداختن به موضوعات اجتماعی در دل آن‌ها، می‌تواند موفقیت‌آمیز باشد. نمایش آسیب‌های اجتماعی بدون چارچوب مشخص، دوام نخواهد داشت؛ سینمای اجتماعی باید بتواند سرگرمی‌ساز باشد، در غیر این صورت، مخاطب را از دست می‌دهد.

در سینمای ایران، تنوع ژانری بسیار محدود است؛ عمده آثار در قالب‌های کمدی، کودک و نوجوان و اجتماعی قرار دارند. این کم‌تعددی، سبب شده است که علاقه‌مندان به دیگر گونه‌ها، تمایلی به حضور در سالن‌های سینما نداشته باشند. دلایل این وضعیت، شامل ریشه‌های تاریخی، ساختاری، زیباشناسانه و نگرش‌های منفی نسبت به ژانرها است. سینما در ایران از ابتدا به صورت الگوهای ژانری وارد نشده و در دوره‌های مختلف، نگاه غالب بر آن، سینمای هنری و مستقل بوده است. پس از انقلاب، این روند تشدید شد و تا دهه‌ها بر آن تأکید شد. تنها در سال‌های اخیر، توجه به ژانر و تنوع آن بیشتر شده است.

در اقتصاد سینما، وابستگی به دولت و نبود بازار رقابتی، نقش مهمی دارد. ژانرها زمانی رشد می‌کنند که بازار مصرف و رقابت در آن وجود داشته باشد؛ نمونه‌اش، سینمای ایتالیا و زیرژانر وسترن اسپاگتی است که در نتیجه رقابت و نیاز بازار شکل گرفت. در مقابل، در ایران، سینما بیشتر بر سرمایه‌گذاری‌های دولتی استوار است و نیازهای بازار و مصرف جامعه نادیده گرفته می‌شود. این وضعیت، فرصت‌های تاریخی را از دست داده و باعث شده است که ژانرها در ایران چندان توسعه نیابند.

در دو سال اخیر، با بروز مسائل و منازعات اجتماعی، رویکردهای سینما تغییر کرده و به سمت موضوعات حاشیه‌نشینان و مشکلات قشرهای ضعیف کمتر رفته است. موانع مانند ممیزی، نیز مانع از نمایش مسائل روز در سینما شده‌اند. اما من به نقش منفی ممیزی باور ندارم؛ چراکه در بسیاری از آثار، موضوعات مختلف به شکل‌هایی نمادین و زیرکانه بیان شده‌اند. در ایران، ممیزی بیشتر در ارتباط با قدرت و سیاست است و اگر فیلمساز و سرمایه‌گذار قدرتمندی پشت اثر باشند، می‌توانند موضوعات حساس را مطرح کنند. در نتیجه، نقش ممیزی در تولید آثار هنری، چندان منفی نیست؛ بلکه خود ناشی از ضعف‌های ساختاری و عدم حمایت کافی است. فیلمسازان موفق، در مواجهه با موانع، راه‌هایی برای عبور یافته‌اند و آثار باکیفیت تولید کرده‌اند که توانسته‌اند در سطح جهانی نیز شناخته شوند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار