اکرانهای مردمی در ایران؛ نمایش سطحی سلبریتیها و آسیبها
اکرانهای مردمی در ایران؛ از خاطرات واقعی تا نمایشهای سطحی سلبریتیها
تحلیل انتقادی اکرانهای مردمی در ایران؛ از واقعیات گذشته تا نمایشهای سطحی سلبریتیها و تاثیرات منفی بر صنعت سینما.

عبارت «اکران مردمی» در ظاهر نویدبخش است و فرصتی را فراهم میکند تا هنرمندان بتوانند به راحتی با مخاطبان سینما ارتباط برقرار کنند. گویی بخشی از آرمان دموکراتیک سینما، از فضاهای تاریک و خصوصی سالنهای نمایش به دل جامعه و فضای عمومی منتقل میشود.
هنگامی که بازیگر پس از پایان فیلم در میان مردم قدم میزند، با آنها عکس میگیرد و از واکنشهایشان میشنود، برای مدتی فاصله میان ستاره و تماشاگر محو میشود. اما در واقعیت سینمای ایران، این تصویر رویایی جای خود را به نمایشی پر زرق و برق، آمیخته با مدگرایی افراطی، نمایش قدرت سلبریتیها و کنار گذاشتن تماشاگران واقعی داده است.
در ایران، اکرانهای مردمی بیشتر به جای ایجاد پیوند میان هنرمندان و جامعه، به صحنههایی برای خودنمایی چهرههای اینستاگرامی، بلاگرهای مد و لباسهای اغراقآمیز تبدیل شدهاند. این مراسمها بیشتر شبیه فستیوالهایی از برندهای آرایشی، لباسهای عجیب و غریب، ژستهای ساختگی و بادیگاردهای خشمگین هستند که مردم را کنار میزنند تا مسیر ستارهها باز بماند.
افرادی که در انتظار بودند تا تلفنهای همراهشان فعال شوند.
در اکرانهای مردمی امسال و سالهای قبل در شهرهای مختلفی مانند تهران، مشهد و شیراز، شاهد صفهای طولانی هواداران جوان مقابل سینما بودهایم که با اشتیاق منتظر دیدن بازیگر محبوبشان بودند. اما زمانی که هنرمندان وارد شدند، بادیگاردها با رفتاری تحقیرآمیز جمعیت را از مسیر خارج کردند و مهمانان ویژه یکییکی وارد سالن شدند. در همین حال، تعدادی از تماشاگران با وجود داشتن بلیت، در بیرون از سینما ماندند. در چنین شرایطی، تمرکز نه بر روی سینما و فیلم بود، بلکه همه چیز حول محور تصاویر ثبتشده با موبایل، پستهای اینستاگرامی و ژستهای طراحیشده میچرخید.
از حقیقت دهه هشتاد تا تحول در مفهوم مردمی
در گذشته، مفهوم «اکران مردمی» به معنای واقعی کلمه مردمی بود. در اوایل دهه ۸۰، زمانی که فیلمی محبوب به نمایش درمیآمد، بازیگر یا کارگردان در سالن حضور مییافت و بدون هیچ مانعی با تماشاگران گفتوگو میکرد، به سوالات آنان پاسخ میداد و حضورش تجربهای مشترک و نزدیک بین هنرمند و مخاطب ایجاد میکرد. اما امروزه در بسیاری از اکرانها، مردم به جای مواجهه مستقیم با فیلم و هنرمند، با دیوارهای نامرئی و موانع غیرقابل مشاهده روبهرو هستند و حتی هنرمندان در فرصتهای عمومی، حق امضا دادن به تماشاگران را ندارند.
سلبریتیها یا چهرههای معروف سینما!
پدیده «سلبریتیسازی» و تأثیر شبکههای اجتماعی در تغییر مفهوم «اکران مردمی» بیتردید نقش دارند. افرادی که شهرت خود را بیشتر مدیون لایکها و الگوریتمها هستند تا استعداد و تجربه، به نمادهای اصلی فرش قرمز بدل شدهاند. این روند، تصویر هنرمند را به جای «مروج فرهنگ»، به «نماد پاپکالچر» تقلیل میدهد. بنابراین، در چنین مراسمهایی، بازیگر جوانی که شاید تنها چند فیلم در کارنامه دارد، با بادیگارد و خودروهای لوکس وارد میشود، در حالی که هنرمندان پیشکسوت یا دعوت نمیشوند یا در حاشیه قرار میگیرند.
این عبارت را میتوان به صورت زیر بازنویسی کرد: "بلاگرها در خط مقدم جشنوارههای سینمایی"
ممکن است مشکل اصلی نبود زیرساختهای مناسب برای برگزاری چنین مراسمهایی باشد. در غیاب روابط عمومی حرفهای، روند کار بر اساس سلیقه شخصی پیش میرود. تنها تهیهکننده تصمیم میگیرد چه تعداد بلاگر دعوت شود و در نتیجه، نتیجه نهایی نمیتواند به عنوان یک اکران مردمی واقعی تلقی شود.
این بیبرنامگی منجر به بروز حاشیههای ناخوشایند مانند توهین به تماشاگران، انتشار عکسهای جنجالی یا حضور بازیگران در شرایط نامناسب، که در برخی موارد از نظر ظاهری یا روانی دچار مشکل هستند، میشود. و نکته قابل توجه این است که نهاد ناظری واکنشی نشان نمیدهد. برای بررسی جزئیات پشتصحنه این رویداد پرزرقوبرق، با سیدرضا اورنگ، منتقد باسابقه سینما، درباره مفهوم «اکران مردمی» گفتگو کردیم.
چه زمانی پدیده «اکران مردمی» در ایران رایج شد؟
از دهه هشتاد، زمانی که جشنواره فجر نیز به تدریج ضعیفتر شد، این روند آغاز شد. در آن زمان، برخی تلاش کردند این مراسم را بهصورت یک «شو» برگزار کنند، تا بیشتر دیده شوند. چند دوره این شیوه ادامه یافت و پس از اعتراضات گسترده، متوقف شد.
در ادامه، موضوعاتی مانند «فرش قرمز» و «فرش فیروزهای» مطرح شد و نهایتاً منجر به جمعآوری مراسم بهطور کلی شد تا جایگزین «فتوکال» گردد. همان فتوکال که اکنون در جشنواره فیلم فجر برگزار میشود، تقریباً همان فرش قرمز است. این روند از همان دهه با تقلید صرف آغاز شد و اکنون به سمت «اکرانهای مردمی» حرکت کرده است که به نظر من، بیشتر جنبه شبهمردمی دارد.
چرا این مراسمها به ویترین اینفلوئنسرها و خودنمایی سلبریتیها بدل شدهاند؟ در گذشته، اکرانهای مردمی وجود داشت که در آن، بازیگران کنار مردم میآمدند، عکس میگرفتند و امضا میدادند، سپس وارد سالن میشدند و فیلم را تماشا میکردند. استقبال هم بسیار بود. اما در حال حاضر، در برخی موارد چنین اتفاقی رخ میدهد، ولی غالباً این اکرانها تبدیل به نمایش خودنمایی شدهاند. گروهی از اینفلوئنسرها و مهمانان خاص دعوت میشوند و از این فرصت بهرهمند میشوند، در حالی که مردم همچنان در صفها منتظر میمانند، شاید بتوانند بازیگر مورد علاقهشان را ببینند. اگر این اکرانها واقعی بودند، باید حضور مردم با احترام کامل میدیدیم.
امروزه، در عوض اینکه بیشتر وقت به مردم اختصاص یابد، سالنهای ویژه به بلاگرها، اینفلوئنسرها و مهمانان خاص اختصاص یافته است. این روند چه آسیبی به رابطه میان سینما و مخاطب وارد میکند؟ ما در ایران همواره از مردم سوءاستفاده میکنیم. اکران مردمی باید کاملاً مردمی باشد؛ یعنی همه در سالن باید بهصورت احترامآمیز حضور داشته باشند، نه اینکه بهعنوان ویترین مورد استفاده قرار گیرند یا عوامل صرفاً برای دیده شدن از آنها بهرهبرداری کنند. این نوع رفتار، دیگر «خودنمایی» است، نه اکران مردمی و ایجاد ارتباط واقعی با مردم.
همچنین، رفتارهای اغراقآمیز برخی هنرمندان، مانند لباسهای خاص، آرایشهای افراطی و جراحیهای زیبایی، نادرست است و نمیتواند به افزایش فروش فیلم کمک کند. اگر فیلم یا سریالی مردمی و خوب باشد، نیاز به این نوع مراسمها ندارد. تأکید میکنم، اگر اکران مردمی باشد، باید فقط مردم حضور داشته باشند و با احترام کامل، وارد سالن شوند؛ نه اینکه بعضی از مردم با توهین و بیاحترامی کنار گذاشته شوند.
در بسیاری موارد، بازیگران مشکلی با عکس گرفتن دارند، اما بادیگاردها مانع ارتباط آنها با مردم میشوند. این تناقض از کجا ناشی میشود؟ علت آن است که مراسمهایی که در ایران برگزار میشود، با فرهنگمان سازگار نیست و برداشت نادرستی از فرهنگ غرب است. در هالیوود، هنرمندان و مردم در کنار هم هستند، احترام متقابل برقرار است، اما در ایران، مردم را دعوت میکنیم، سپس به آنها بیاحترامی میشود. جشنواره و اکرانهای مردمی باید فرصت ارتباط رودررو میان مردم و هنرمندان باشد، نه نمایشهای دکوراتیو.
همچنین، در ایران، هیچکدام از هنرمندان واقعی، بادیگارد ندارند. چه کسی اجازه دارد مخاطب را هل دهد؟ سینما زنده است و باید با مخاطب ارتباط برقرار کند. اگر سالن خالی است، به خاطر بیاحترامی و نداشتن حق انتخاب است. هنرمندانی مانند علی نصیریان یا فردین، قبل از انقلاب، بادیگارد نداشتند و کنار مردم بودند. اینها فقط ادا و بازی است، هنر نیست و برای دیده شدن، راههای دیگر را انتخاب میکنند.
در عرصه بینالمللی، نمونههایی از فرش قرمزهای معتبر دیدهام که در آنها، بازیگران با لباسهای فاخر و متناسب ظاهر میشوند و احترام متقابل رعایت میشود. اما در ایران، شاهد لباسهای عجیب و غریب و رفتارهای سطحی هستیم که نشان میدهد الگوهای غربی را تقلید میکنیم، اما در اجرای صحیح آنها ناتوانیم. این مراسمها، ریشه در سنتهای هالیوود دارند، اما ما آنها را بدون درک صحیح و محتوای فرهنگی اجرا میکنیم.
نقش روابط عمومی در این رویدادها بسیار مهم است، اما اغلب این بخشها در ایران، بهدلیل ناآشنایی با ساختار و اصول، تنها به پخش خبرهای ساده محدود میشوند و برنامهریزی حرفهای ندارند. این کمکاری باعث میشود مراسمها بینظم برگزار شوند و ارتباط حرفهای و موثر میان عوامل و رسانهها برقرار نشود.
اگر این روند ادامه یابد، در بلندمدت، سینما در ایران آسیب جدی میبیند. چون سینما، زنده و وابسته به ارتباط با مردم است. اگر به مردم احترام نگذاریم، سالنها خالی میمانند و صنعت سینما، بهویژه در بخشهای تولید فیلم و سریال، ضعیفتر خواهد شد. این نوع اکرانها، توهین به صنعت سینما و صنعت سریالسازی است و تا وقتی این رفتارهای سطحی و خودنمایانه ادامه یابد، به اهداف خود نخواهیم رسید.