رامبد جوان: «زودپز» بهترین اثرم با روایت تلخ و کمدی
رامبد جوان: ساخت «زودپز» بهترین و پختهترین اثرم است؛ روایت تلخ و کمدی در دوران موشکباران تهران
رامبد جوان: «زودپز» بهترین اثرم است، روایت تلخ و کمدی دوران موشکباران تهران با فروش ۴۲ میلیارد تومان، تراپی و تجربهای متفاوت در سینما
فیلم «زودپز» با بازی نوید محمدزاده و محسن تنابنده روایتگر داستان یک خانواده در دوران موشکباران تهران است که پس از یک هفته اکران در سینماها، تاکنون حدود 42 میلیارد تومان فروش داشته است (تا بامداد چهارشنبه، 25 مهرماه). کارگردان این اثر معتقد است که فیلمهایی مانند «زودپز» به دلیل روایت اتفاقات تلخ کشور در قالب کمدی، نقش نوعی تراپی را ایفا میکنند.
در گفتوگو با خبرنگاران ایسنا، کارگردان این فیلم درباره چالشها و لذتهای ساخت «زودپز» صحبت کرد. او با اشاره به دشواریهای حال حاضر سینما گفت که ساخت فیلم در این شرایط دیگر برای هر کسی آسان نیست و هزینههای سنگین تولید، آن را به امری ترسناک بدل کرده است. به گفته او، تنها راه بازگشت سرمایه در سینما، تولید فیلمهای کمدی است.
در بخش دیگری از مصاحبه، درباره جزئیات تولید «زودپز» عنوان شد که ایده اولیه این فیلم توسط تورج اصلانی مطرح شده است. نویسندگی بر عهده مهدی نادری بوده و محسن تنابنده سرپرستی نویسندگان را بر عهده داشته است. ابوالفضل کاهانی نیز مسئول بازنویسی نهایی بوده است. در ابتدا، قرار بود این پروژه توسط گروه دیگری ساخته شود، اما نهایتاً کار ساخت آن به کارگردان فعلی سپرده شد.
کارگردان درباره روند ورودش به پروژه توضیح داد که پس از تماس نوید محمدزاده و سهرابپور، او دعوت شده تا در ساخت فیلم مشارکت کند. او در تیرماه 1401 پس از پایان پروژه «خندوانه» و در شرایطی که اوضاع کشور دچار التهاب بود، هیچ برنامهای برای کار نداشت اما پس از دریافت فیلمنامه و بررسی آن، به دلیل جذابیت داستان و حالت طنز تلخ آن، تصمیم گرفت در پروژه مشارکت کند. پس از بازنویسی و تغییراتی در کاراکترها، مراحل تولید آغاز شد.

من و محسن تنابنده تصمیم گرفتیم برای بازنویسی متن، چند نویسنده را در نظر بگیریم؛ از جمله ابوالفضل کاهانی که چند سکانس اولیه را نوشت و پس از دیدن نتیجه، متوجه شدیم که کار بانمک شده است. بنابراین، با نظارت محسن تنابنده، فیلمنامه از ابتدا بازنویسی شد و اگر اشتباه نکنم، از زمانی که من وارد پروژه شدم تا شروع فیلمبرداری، تنها یک هفته طول کشید. در حین فیلمبرداری نیز چندین بار کار متوقف شد تا فیلمنامه کامل شود. در مجموع، با شرایط سخت و خاصی کار را پیش بردیم، اما معتقدم نتیجه خوبی حاصل شد؛ بهخصوص اینکه یکی از نگرانیهای ما، علاوه بر طولانی نشدن فیلم، این بود که داستان به درستی تعریف شود و خوشبختانه محسن با دقت این موضوع را کنترل میکرد و من و منصور سهرابپور هم در کنارشان بودیم.
در پاسخ به اینکه چرا کار را با سرعت پیش میبردید، باید گفت بیشتر به دلیل شرایط گروه بود. ما نمیدانستیم مدت زمان لازم برای تکمیل فیلمنامه چقدر است و اگر قصد داشتیم کار را کامل متوقف کنیم تا فیلمنامه نهایی شود، اعضای گروه ممکن بود پروژه را ترک کنند؛ چون پروژه کلید خورده بود و توقف طولانی ممکن بود تهیهکننده را از دست بدهیم. مدیریت منصور سهرابپور در این زمینه بسیار پیچیده و دشوار بود؛ باید همزمان پروژه را پیش میبردیم، گروه را حفظ میکردیم و هزینههای سرسامآور روزهای جاری را مدیریت مینمودیم.
در این تغییرات و بازنویسی فیلمنامه، مشکلی برای مجوز ساخت ایجاد نشد؟ در ابتدا، چون تغییرات زیادی در متن صورت گرفت، در حالی که کلیت داستان از نسخه قبلی باقی مانده بود و بسیاری از جزئیات و پرداختها تغییر کرد. در نهایت، این مشکل حل شد و به عنوان کسی که به این گروه پیوستم، میتوانم بگویم آنچه اکنون ساخته شده، نسبت به آن چیزی که در ابتدا خواندم، بسیار بیشتر دوست دارم؛ البته روزی که قبول کردم در این پروژه حضور داشته باشم، حتماً آن را دوست داشتم، چون در فیلمنامه موقعیت بامزه و در عین حال تلخی وجود داشت.
داستان فیلم برای من، که دوران جنگ را تجربه کردهام، شاید معنای دیگری پیدا کند. بهخوبی به یاد دارم زمستان سال ۱۳۶۶، زمانی که صدام شروع به موشکباران تهران کرد، و اگرچه قبل از آن حوادث دیگری رخ داده بود، اما ناگهان تهران موشکباران شد، برایم بسیار ترسناک بود. آن روزها را هیچوقت فراموش نمیکنم؛ وقتی موشک از مرز رد میشد، آژیرها به صدا درمیآمدند و حدود ده دقیقه طول میکشید تا موشکها برسند، در این مدت همه به زیرزمین پناه میبردند و پس از آن صدای انفجار مهیب را میشنیدیم. وقتی آژیر سفید میزدیم، به پشت بامها میرفتیم، چون ساختمانها کوتاه بودند و از روی ساختمانهای سهطبقه، میتوانستیم بخشهایی از شهر را ببینیم. یکی از ترسناکترین لحظات برای من، زمانی بود که فهمیدم موشک به خانهای اصابت کرده که در آن جشن تولد یک کودک برگزار بود. بدتر اینکه، وقتی موشک به جایی میخورد، قسمت زیادی از کوچه تخریب میشد و چندین خانه به کلی و همزمان نابود میشدند. با وجود همه این تلخیها و ترسهایی که در آن دوران تجربه کردم، جالب است که پس از گذشت سالها، بتوانیم نگاهی کمدی به آن وقایع بیندازیم. این نوع نگاه، نوعی تراپی است که آسیبهای روحی و روانی را از زاویهای دیگر ببینیم و کمی بخندیم—البته نه به قصد تمسخر، بلکه به عنوان روشی برای عبور از آن خاطرات سخت. این دیدگاه، برایم جذاب شد و کل داستان برایم جالبتر شد.
اگر یک روز میخواستم درباره ساخت فیلم بعدیام فکر کنم، احتمالاً نمیرسیدم به ساختن داستان «زودپز»، چون شاید در خودم نمیدیدم که دوران موشکباران و دهه ۶۰ را بازسازی کنم. در کنار صحنههایی که مربوط به جنگ و موشکباران است، فیلم لحظات نوستالژیک زیادی از دهه ۶۰ را نشان میدهد؛ از موسیقیها و آهنگها گرفته تا سواری با مینیبوس و دنبال کردن ماشین عروس در خیابانها. از آنجا که در این سالها، قصههای کمدی بر بستر روزهای جنگ و پس از آن، بسیار روایت شده است—مثل فیلمهایی چون «هزارپا» و «فسیل»—وقتی فیلمنامه را میخواندم، چقدر برایم مهم بود که «زودپز» تکراری نشود؟ در واقع، اگر روزی میخواستم درباره ساخت فیلم بعدیام فکر کنم، شاید نمیرسیدم به سراغ «زودپز»، چون در آن زمان نمیدیدم خودم بتوانم آن دوران را بازسازی کنم. اما به دلیل وارد شدن ناگهانی به این پروژه و شرایط خاص آن، وضعیت برایم متفاوت شد. این پروژه، جنبههای مثبت زیادی داشت؛ از جمله اینکه مدتها بیکار بودم و هیجان کار کردن در من وجود داشت، بنابراین ترغیب شدم «زودپز» را بسازم. تیم بسیار خوبی داشت؛ از جمله منصور سهرابپور، تهیهکنندهای حرفهای و مدیر، و دیگر عوامل درجه یک مانند سارا سمیعی (طراح لباس)، کامیاب امین عشایری (طراح صحنه)، مرتضی نجفی (مدیر فیلمبرداری)، حسن ایوبی (تدوینگر)، امیر توسلی (موسیقی)، آروز حلاجی (طراح گریم)، مهران ملکوتی (صدابردار)، علیرضا علویان (طراح صدا) و دیگر اعضای تیم که همگی مجموعهای عالی را تشکیل میدادند. همچنین باید از گروه کارگردانی نگار جنیدی، دانیال غفارزاده، مهران اکبری، پیمان عزتی و محمد سقازاده و منشی صحنه سهیلا کاشفی تشکر کنم. کنار هم قرار گرفتن این تیم، به من اطمینان میداد که میتوان کار خوبی انجام داد، چون همه کار خود را به خوبی بلد بودند.
در کنار تیم پشت دوربین، تیم بازیگری هم فوقالعاده بود. دو بازیگر سرشناس و حرفهای، نوید محمدزاده و محسن تنابنده، که هر دو دوستان و رفقای خوب من هستند، در کنار هم ترکیب تازهای را تشکیل دادند و حضورشان برای من، به عنوان کارگردان، جذاب و هیجانانگیز بود. علاوه بر این، بازیگران دیگر هم عالی و حرفهای بودند، مثل گلاره عباسی، شیرین اسماعیلی، ساقی حاجیپور، روزبه حصاری، میسا مولوی و محمود جعفری، که یکی از بهترینهای بازیگریمان است و از اخلاق، روحیه حرفهای، رعایت جزئیات و بازیگریاش بسیار لذت بردم. به عنوان کارگردان، قدر زحمت تمامی آنها را میدانم و از تلاششان سپاسگزارم. در مجموع، همه چیز در این پروژه به خوبی کنار هم چیده شده بود و احساس کردم باید آن را انجام دهم. بنابراین، درباره احتمال تکراری بودن داستان، باید گفت با توجه به شرایطی که توضیح دادم، وقتی وارد پروژه شدم، نگرانی درباره تکراری بودن فیلم نداشتم. در نهایت، این ماجرا بخشی از تاریخ ماست و میتوان آن را به شکلهای مختلف ساخت. نشان دادن چند پیکان و فُکُل، صرفاً عناصر بصری یک دوران است؛ آنچه اهمیت دارد، داستانی است که تعریف میکنیم و چون موضوع ما، در اسفند ۱۳۶۶ است، با حضور تیم حرفهای، همه جزئیات رعایت شد.
حضور نوید محمدزاده و محسن تنابنده کنار هم، ترکیب تازه و جذابی است که برای کارگردان، هیجانانگیز است. علاوه بر این، بازیگران دیگر هم عالی و حرفهای بودند، مانند محمود جعفری، که یکی از بهترین بازیگران ما است و از اخلاق، روحیه حرفهای و جزئیات بازیاش بسیار لذت بردم. اگرچه همه چیز چیده شده بود، اما وقتی رامبد جوان به گروه پیوست، حتماً ویژگیهایی از خودش را به کار اضافه کرده است تا اثر امضای او را در فیلم ببینیم. پاسخ دادن به این موضوع سخت است، چون هر کدام از ما، هنگام ورود به یک پروژه، حال و هوای خود را وارد میکنیم. همه ما، نگاه و سلیقه خاص خودمان را داریم که قطعاً به کار اضافه میشود؛ مثلاً، معلق زدن ماشین در سناریو نبود و در صحنه طراحی شد. آقای سهرابپور تیمی حرفهای داشتند که این حرکت ماشین را فیزیکی و واقعی اجرا کردند، با احتیاطهای لازم برای امنیت بازیگران. نوید و محسن آنقدر خوب بازی کردند که انگار در صندلیها رها شدهاند و میچرخند. این سکانس، اجرای جذابی داشت و فرید ناظر فصیحی در ساخت آن نقش موثری داشت. همچنین، محسن روزبهانی انفجار تعمیرگاه را بسیار خوب طراحی کرد.
یکی دیگر از ویژگیهای مهم فیلم، فضاسازی دقیق دهه ۶۰ است، مانند خیابانی پر از ماشینهای قدیمی. این سکانسها چطور پیش رفتند؟ واقعاً کار سختی بود و معتقدم تیم تولید «طفلکی»، در طراحی و اجرای جزئیات، زحمت زیادی کشیدند. در شرایطی که هزینهها سرسامآور بود، باید سریع و هوشمندانه عمل میکردیم. تصور ما این بود که در خیابان ایتالیا فیلمبرداری کنیم، اما این کار بسیار دشوار بود؛ چون باید خیابان را میبستیم و با جزئیات آن دوران، آمادهسازی میکردیم. تیم تهیه ماشین، دو شب قبل، خیابان را بررسی و ماشینهای قدیمی جایگزین میکردند. روز فیلمبرداری، تنها یک ماشین باقی ماند که صاحبش پیدا نشد و روی آن چادر کشیدیم. کار کنار ماشینهای پارک شده و در حال حرکت، بسیار دشوار بود، ضمن اینکه مردم در خیابان رفت و آمد داشتند و کنترل جمعیت در این صحنهها، چالشبرانگیز بود. مدیریت این بخش بر عهده منصور سهرابپور و محسن صرافی بود که با وجود هزینهبر بودن، کار را به خوبی انجام دادند.
در ابتدای صحبت، گفتید که اگر نوید محمدزاده تماس نمیگرفت، شاید تمایلی برای ساخت فیلم نداشتید. فکر میکنم اینطور بود؛ چون در آن زمان، شرایط روحی و انگیزه لازم برای شروع پروژه نداشتم. این پروژه، دوباره من را به کار برگرداند و نمیدانم اگر «زودپز» ساخته نمیشد، حالا چه میکردم. اگر بعد از هفت سال، تصمیم داشتم فیلم بسازم، احتمالاً سراغ یک فیلم مفرح و سرگرمکننده میرفتم یا برعکس، موضوعاتی مرتبط با وضعیت جامعه و اتفاقات اخیر را انتخاب میکردم؛ چون در آن زمان، ساختن فیلمهایی درباره مشکلات اجتماعی، برایم جذابتر بود. در حال حاضر، در حال برنامهریزی برای پروژهای بزرگ به نام «کارناوال» هستم که یک مسابقه جذاب و متفاوت است.
در مورد کار با تلویزیون، فعلاً قصدی ندارم. پیشنهادی هم برای برنامههایی مانند «خندوانه» نداشتم، و در پاسخ به اینکه آیا پس از آن دوران، قصد ادامه فعالیت در تلویزیون را دارید، باید گفت از شهریور ۱۴۰۱، به دلیل وضعیت خاص، برنامهریزی برای ساخت برنامههای کمدی نداشتم. در آن زمان، با توجه به اوضاع، تمرکز من بر پروژههای دیگر بود و در حال حاضر، تمرکز بر روی پروژههای سینمایی است.
در مورد هزینههای سرسامآور تولید، با توجه به شرایط فعلی، چه ژانری را پیشنهاد میدهید؟ به نظر میرسد، تنها ژانری که میتواند هزینهها را توجیه کند و جوابگوی وضعیت باشد، کمدی است. با توجه به افزایش هزینهها و سختگیریهای مجوز، ساخت فیلم جدید، بسیار چالشبرانگیز شده است. تصور میکنم، در این شرایط، ساخت فیلمهای کمدی، بهترین راه برای بازگشت سرمایه است؛ چون در وضعیت فعلی، ساخت فیلمهای جدی یا درام، بسیار دشوار و پرهزینه است و عملاً، دیگر هر کسی نمیتواند فیلم بسازد.
در کارنامه شما، فیلمهایی چون «نگار»، «ورود آقایان ممنوع» و «اسپاگتی در هشت دقیقه»، فضای خاص و متفاوتی داشتند. «زودپز» در کجای این کارنامه قرار میگیرد؟ آیا از ساخت آن رضایت دارید؟ بسیار زیاد، معتقدم «زودپز» پختهترین و بهترین اثر من است. حضور یک تهیهکننده هوشمند و تیم حرفهای، در این فیلم، نقش مهمی داشت. وقتی یک داستان خوب و عوامل درجه یک داشته باشید، کار دیگری نمیخواهید. اگر تجربه تهیهکننده نبود، ممکن بود پروژه در چند مرحله متوقف شود، اما نگه داشتن گروه و زنده نگه داشتن پروژه، تنها از پس تجربه و روحیه قوی برمیآید.

نام رامبد جوان در هر فیلمی باشد و همچنین نام محسن تنابنده که نقشهای کمدیاش بیشتر در حافظه تماشاگران باقی مانده است، ممکن است این تصور را در ذهن مخاطب ایجاد کند که با یک اثر کاملاً کمدی روبرو است. اما در واقع، تماشاگر نباید انتظار داشته باشد که در تمام لحظات فیلم بخندد یا شوخیهای مداوم ببیند. شما که با مردم فیلم را تماشا کردید، چه بازخوردی دریافت کردید؟ آیا از سالن بیرون میآیند و رضایت دارند؟ چگونه مخاطبان را برای دیدن این فیلم ترغیب میکنید؟
در طول فیلم، لحظات زیادی وجود دارد که صدای خنده تماشاگران را در سالن میشنوید، اما همچنین صحنههایی هست که میتواند اشک آنها را درآورد، زیرا در آن بخشها موضوع کلی تلخ است و نمیتوان روایت داستان را تنها با شوخی و خنده پیش برد. ما صحنههایی در فیلم داریم که بر اساس واقعیت ساخته شدهاند، مانند بمباران زایشگاه، که در رویدادهای واقعی، منجر به شهادت نوزاد یک روزه و زن ۷۰ ساله شده است. نمیتوان از کنار این وقایع بیتفاوت عبور کرد و تنها قسمتهای شوخطبعانه را دید. حتماً باید به تمامی این لحظات و کسانی که در آن دوران از دست رفتهاند، احترام گذاشت.
با این حال، تصور من این است که مردم میتوانند با دیدن «زود پز» اثری خوب ببینند که نتیجه تلاش گروهی از افراد متخصص است. «زود پز» فیلمی سرحال و پرانرژی است که تمام استانداردهای روز سینمای کشور را رعایت کرده است.
