آریل وینتر: ترک لسآنجلس و شروعی نو پس از خاطرات تلخ
آریل وینتر بازیگر «خانواده مدرن» لسآنجلس را برای همیشه ترک میکند؛ از خاطرات تلخ کودکی تا فعالیت در گروههای مبارزه با خشونت اینترنتی
آریل وینتر، بازیگر «خانواده مدرن»، پس از تجربهای سخت در لسآنجلس، از خاطرات تلخ و خشونتهای دوران کودکی کنار میکشد و زندگی جدیدی با هدف کمک به قربانیان و مبارزه با محتوای خشونتآمیز آغاز میکند.

علی مجتهدزاده: آریل وینتر، دختر باهوش سریال «خانواده مدرن»، بازیگر و خواننده آمریکایی است که با بازی در این سریال در دوران کودکی به شهرت رسید. این مجموعه تلویزیونی که در سال ۲۰۱۰ پخش شد، توانست تعداد زیادی از مخاطبان را جذب کند و در همان سال موفق به دریافت جایزه امی بهترین کمدی شد، علاوه بر آن چهار جایزه دیگر نیز به دست آورد. پس از گذشت بیش از ده سال، آریل وینتر در آخرین مصاحبه اختصاصی با مجله «مردم» اعلام کرد که قصد دارد برای همیشه لسآنجلس را ترک کند.
ده سال پیش، زندگی وینتر شکل دیگری داشت. او دختری بود که در لسآنجلس به دنیا آمده و رشد یافته بود و به دیدن دوربین عادت داشت. از سن چهار سالگی در تبلیغات تلویزیونی ظاهر میشد و همراه خواهر و برادرش، چهرههای محبوبی در میان کودکان بازیگر بودند.
در نه سالگی، فرصت درخشانی نصیب او شد. استیون لویتان و کریستوفر لوید او را برای نقش آکس دانفی، دختر باهوش و درسخوان خانوادهی دانفی، انتخاب کردند. این نقش او را در کنار بازیگرانی چون جولی بوون، تای برل، سارا هیلند و نولان گود قرار داد و باعث شهرت او شد.
تصویر کلی از آن دوران بسیار مثبت و دلنشین به نظر میرسید. اعضای گروه بازیگری رابطهای دوستانه و محبتآمیز داشتند و ظاهراً این بچهها هیچ کمبودی نداشتند. به زودی همگی به شهرت رسیدند و نقدهای مثبتی که درباره سریال نوشته شد، حتی مرزهای آمریکا را هم درنوردید و طرفداران زیادی پیدا کردند.
اما روی تاریک ماجرا کسی ندانست. آلکس، نقش او در سریال، قرار بود دختر درسخوان و تپل باشد، اما خواهرش که خشکمغز و جدی بود، تنها هنر او در دبیرستان، معروف بودن در بین همسن و سالانش بود. البته که آلکس هم طرفدارانی داشت، ولی آنها در دسته بچههای معروف نبودند؛ بلکه به نام اسکل و خرخوان معروف بودند. در یکی از قسمتها، آلکس به خواهرش میگفت که کسانی که حالا در سریال هستند، در آینده برای کشتهمردههای او کار خواهند کرد.
از همینجا شروع شد چیزی که حالا وینتر آن را «آزار روانی شماره دو» خودش مینامد. او میگوید که در سایتها مورد تمسخر قرار میگرفت و نظرات زشتی علیه او داده میشد که هر چه تلاش میکرد نادیده بگیرد، بیفایده بود. در آن سن کم، مهارتهای روانی برای مقابله با چنین حملاتی نداشت و هر کنایه و توهینی برایش بسیار سنگین بود.
در نظر داشته باشیم که او در آستانه بلوغ بود و هر تلنگر یا کنایهای برایش چند برابر تاثیر داشت. وضعیت بدتر میشد وقتی مادرش، کریزولا، به صورت جسمی و روانی او را آزار میداد و یکی از منابع اصلی اطلاعاتش درباره نظرات منفی در اینترنت، همین مادر بود.
مسئله پیچیدهتر میشد و سرانجام، خواهر وینتر که چند سال از او بزرگتر بود، وقتی فهمید مادرشان او را مورد آزار قرار میدهد، وارد عمل شد. او دعوی حقوقی را به دادگاه کشاند و مدارک آنقدر قوی بود که در سال ۲۰۱۲، دادگاه سرپرستی وینتر را از کریزولا سلب و به خواهرش سپرد. این وضعیت تا هفدهسالگی ادامه داشت و پس از آن، وینتر توانست استقلال خود را به دست آورد و فصلی جدید در زندگیاش آغاز کند.
او خودش میگوید: «خوشحالم که توانستم سالهای آخر نوجوانیام را در آرامش بگذرانم. دیگر با مادرم صحبت نمیکنم. بگذارید هر جا میخواهد برود و من را دروغگو بنامد. ما در دادگاه حاضر شدیم و خواهرم سرپرستم شد. همین برای من کافی است. دیگر نمیخواهم دربارهاش حرفی بزنم.»
اما زخمهایی که در کودکی بر او وارد شده، هنوز هم اثر دارند. او حالا توانسته است با کمک رواندرمانی و روانکاوی، کمی با گذشتهاش مهربانتر باشد و نگاهی روشنتر به آن داشته باشد.
وینتر در مصاحبهای با مجله «مردم»، گفته است: «دیگر لسآنجلس را دوست ندارم. خاطرات تلخی در آنجا دارم. زمانی بود که همهجا حضور داشتم و دربارهام هر چه میخواستند میگفتند. مادرم هم که وضعیت بدتر بود. یادم نمیرود روزی که از سه جا دربارهام نوشته بودند، یکی گفته بود شبیه دختر باردار است، دیگری گفته بود زیاد زشت است و یکی دیگر هم گفت هرزه و چاق. حد و مرزی برای بیرحمی نبود. من فقط چهارده سالم بود و اعتماد به نفسم کاملاً تخریب شده بود. دیگر نمیخواستم در آینه نگاه کنم.»
اکنون اما، او از خودش رضایت دارد و همراه با نامزدش از لسآنجلس رفته است. او میگوید: «در کنار بازیگری و تهیهکنندگی، حالا برنامه آشپزی هم ضبط میکنم و دوست دارم برای خودم کار کنم.» او در گروههای مبارزه با محتوای خشونتآمیز اینترنتی فعالیت دارد و داوطلبانه به قربانیان کمک میکند. وینتر خود را یک نجاتیافته میداند، کسی که خیلی چیزها را پشت سر گذاشته، اما هنوز زندگی را مانند یک داستان تازه میبیند که شروعی جدید دارد.