کد خبر: 58308

درگذشت محمدعلی بهمنی نماد نگاه نو به شعر کلاسیک

درگذشت محمدعلی بهمنی؛ استاد شعر معاصر و نگاه نو به قالب‌های کلاسیک در ایران

درگذشت محمدعلی بهمنی، استاد شعر معاصر ایران و نماد نگاه نو به قالب‌های کلاسیک، یادآور تأثیر عمیق او بر ادبیات فارسی است.

درگذشت محمدعلی بهمنی؛ استاد شعر معاصر و نگاه نو به قالب‌های کلاسیک در ایران

در دقایق پایانی جمعه، پزشکان تلاش کردند با انجام احیای قلبی وضعیت استاد محمدعلی بهمنی را تثبیت کنند، اما پس از دو بار تلاش موفقیت‌آمیز نبود و استاد در حوالی ساعت 23 جمعه، نهم شهریور ماه، دار فانی را وداع گفت. با این حال، او هنوز در قلب عاشقان شعر و ادب زنده است، همان‌طور که خودش گفته بود: «من زنده‌ام هنوز و غزل فکر می‌کنم». در پی درگذشت استاد محمدعلی بهمنی، تصمیم گرفتیم مجدداً گفت‌وگویی را که درباره چرایی حفظ الگوهای کلاسیک در شعر معاصر با او داشتیم، بازنشر کنیم. روحش شاد.

در مورد شعر کلاسیک باید گفت که به دلیل داشتن تعینات و قالب‌های مشخص، آیا هنوز به حد تکامل رسیده است؟ ابتدا باید تصریح کرد که فرم اولیه شعر در کشور ما غزل نبوده است، بلکه شعر منثور، شکل اولیه شعر ایرانی بوده است و برعکس باور عمومی، شعر موزون بعدها وارد شد. قبل از دوران اعراب، شعر موزون در ایران وجود نداشت؛ در واقع، شعر امروزی ما (منثور) بازگشتی است به اصالت‌های خودمان. شکل‌های مختلف شعر همچون غزل و سپید، زبان‌های متفاوتی دارند و این طبیعی است. در هر فرم، می‌توان زبان خاص خود را پرورش داد و توسعه داد، و این نه تنها به هنر لطمه نمی‌زند بلکه دامنه خلاقیت را گسترده‌تر می‌کند. من با نام‌گذاری‌هایی مانند غزل پست‌مدرن مخالفم، اما معتقدم می‌توان نامی ایرانی‌تر برای آن برگزید؛ در هر حال، حتی غزل پست‌مدرن هم آسیب‌زا نبوده است و در برخی نمونه‌ها، خلاقیت‌های قابل توجهی دیده می‌شود. باید بپذیریم که زمان است که همه چیز را رقم می‌زند. زمانه ما نیازمند نوآوری در قالب غزل است و نباید تغییرات در آن را آسیب‌زا یا منفی تلقی کرد، زیرا هنر در زمان خود قابل ارزیابی است. اگر ادعا کنیم که غزل پست‌مدرن مضر است، اشتباه می‌کنیم؛ چرا که شعر پس از گذشت سال‌ها، تازه به ظرفیت‌های پنهان خود پی برده و آشکار می‌شود. مخاطب ممکن است از یک شعر خوب خوشش نیاید، اما این طبیعی است و نباید این موضوع را بحرانی کرد.

در مورد سعدی، باید گفت که چگونه می‌توان مطمئن شد که او در دوره خود بهترین شاعر بوده است؟ در پاسخ باید گفت که شاعران در زمان خودشان شناخته شده نبودند، اما آثارشان ثبت شده است و تاریخ این آثار را به عنوان سندی معتبر نگه داشته است. ذات هنر در زمان خودش قابل شناخت است، نه اینکه مردم نتوانند آن را درک کنند. ما باید این حقیقت را بپذیریم و با مقایسه آثار دوره‌های مختلف، درستی قضاوت کنیم.

در سال‌های اخیر، جریان‌هایی مدعی ابداعاتی در شعر کلاسیک شدند، برخی غزل پست‌مدرن را مطرح کردند و دیگر نام‌ها و قالب‌هایی برای خود برگزیدند، که همگی بر ادعای نوآوری تأکید داشتند. اما آیا این جریان‌ها به بلوغ رسیده‌اند یا زودتر رها شده و تکوین نیافته‌اند؟ پاسخ من منفی است؛ این جریان‌ها ادامه یافتند چون غزل از همان ابتدا که شناخت عمیق نیما شکل گرفت، کشف درستی بود و غزلسرایان دریافتند که غزل هم می‌تواند چنین پتانسیلی داشته باشد. نمونه‌هایی مانند فروغ فرخزاد، با غزلی که با وضعیت روز تطابق داشت، نشان می‌دهد که می‌شود در قالب غزل نوآوری کرد. نیما گفت شعر من، یا شعری که به نام نیمایی شناخته می‌شود، رودخانه‌ای است که هر کسی می‌تواند در گوشه‌ای از آن رفع تشنگی کند. به نظر من، شعر کلاسیک هم همینطور است.

چرا شعر کلاسیک ما در طول یک قرن اخیر هم‌پای تحولات اجتماعی حرکت نکرده و همواره عقب‌مانده است؟ من گفتم که شعر آزاد، بازگشتی به اصالت‌های خودمان است. شعر منثور، یعنی نثری که شاعرانه است، هنر نباید محدود باشد. وقتی می‌گوییم قالب غزل، در واقع به نوعی به آن توهین می‌کنیم، چون شعر قالب‌پذیر نیست. مدارس، خانواده و جامعه نتوانسته‌اند بپذیرند که نباید غزل را قالب نامید. ذات‌شناسی در این زمینه غایب بوده است و مشکل از همین جا ناشی می‌شود. نمونه‌ای از این وضعیت، غزل‌های مریم جعفری‌آذرمانی است که هم از نظر استحکام و چینش قوی هستند و هم گویی نگاهی کاشف‌تر به جامعه امروز دارند.

در مورد حمایت نهادهای رسمی، باید گفت که پس از انقلاب، شعر کلاسیک بیشتر مورد توجه قرار گرفت، زیرا یکی از معدود ادبیاتی بود که از دوران‌های گذشته به نسل‌های بعد منتقل شده است، چون براساس موسیقی و ساختار، نیرو دارد و توده‌ها را به وجد می‌آورد. در اوایل انقلاب، شعر کلاسیک ابزار خوبی برای اهداف سیاسی و تبلیغاتی بود و آثار حماسی در قالب‌های موزون بهتر جای می‌گرفتند. شعارهای موسیقایی در شعر کلاسیک، برای اهداف سیاسی مناسب بودند و نهادهای رسمی ترجیح می‌دادند از این قالب بهره‌برداری کنند.

قبل از انقلاب، شعر سپید به عنوان ابزاری برای مبارزه و بیان اعتراضات شناخته می‌شد، و شاعران مانند شاملو و کسرایی در این عرصه فعالیت داشتند. اما پس از انقلاب، شعر سیاسی و انقلابی به سمت قالب‌های کلاسیک گرایش پیدا کرد، چون در زمان جنگ و بحران، نیاز به شعرهای پرانرژی و ایدئولوژیک احساس می‌شد. این نوع شعرها، بیشتر بر مبنای احساسات و انرژی‌های روحی شکل می‌گرفتند و هدفشان تحریک و ترویج ایدئولوژی بود.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار