کد خبر: 46260

دو صدای متفاوت در موسیقی ایران: سنت و مدرنیته

دو صدای متفاوت در موسیقی ایران: مقایسه علیرضا قربانی و محسن چاوشی در بازتعریف سنت و مدرنیته

مقایسه علیرضا قربانی و محسن چاوشی در بازتعریف سنت و مدرنیته در موسیقی ایران، تداوم و نوآوری در شعر و صدا.

دو صدای متفاوت در موسیقی ایران: مقایسه علیرضا قربانی و محسن چاوشی در بازتعریف سنت و مدرنیته

با انتشار همزمان دو اثر جدید از علیرضا قربانی و محسن چاوشی، مجدداً دو جریان اصلی در موسیقی ایران مقابل هم قرار گرفته‌اند؛ یکی ریشه‌دار در سنت و اصالت آواز ایرانی، و دیگری برآمده از بطن موسیقی شهری و مدرن. قطعه «ماه من» با صدای علیرضا قربانی و شعری از زنده‌یاد محمدعلی بهمنی، ساخته پیمان خازنی، نشان‌دهنده مسیر متین و آشنا در کارنامه‌ هنری او است؛ صدایی گرم، کنترل‌شده و عمیق که با زبانی عاشقانه و درون‌گرا، احساسات را به گوش می‌رساند.

در مقابل، محسن چاوشی با اجرای تیتراژ سریال «بامداد خمار» — با شعری از حافظ و تنظیمی مدرن و احساسی — نشان می‌دهد که همچنان می‌تواند بین شعر کلاسیک فارسی و موسیقی روز پلی تازه بزند. هر دو اثر، اگرچه از نگاه‌های متفاوت به جهان موسیقی نگاه می‌کنند، اما اشتراک مهمی دارند: پیوند ناگسستنی با شعر.

قربانی مدت‌هاست به عنوان یکی از چهره‌های شاخص آواز ایرانی شناخته می‌شود؛ صدایی تربیت‌شده در دستگاه‌های موسیقی سنتی، وفادار به ردیف و در عین حال علاقه‌مند به آزمایش‌های نوین. «ماه من» با شعری از محمدعلی بهمنی آغاز می‌شود، شاعری که همواره مورد علاقه او بوده و در آثار پیشین‌اش نیز ردپای او دیده می‌شود. موسیقی پیمان خازنی در این اثر، با وجود سادگی ظاهری، بستری فراهم کرده است تا قربانی بتواند در قالب یک روایت احساسی از عشق و گذر زمان، مخاطب را به فضای شاعرانه‌اش ببرد. در این قطعه، خبری از فریاد یا اغراق نیست؛ همه‌چیز بر پایه آرامش، کنترل صدا و واگذاری احساس به واژه‌ها شکل گرفته است. همین ویژگی، قربانی را در میان خوانندگان سنتی به جایگاهی خاص رسانده است؛ او همواره میان وفاداری به فرم و درک عمیق از روح شعر تعادل برقرار می‌کند.

در سوی دیگر، محسن چاوشی در «بامداد خمار» به سراغ حافظ رفته است؛ انتخابی که در نگاه اول ممکن است غیرمنتظره به نظر برسد، اما با شناخت مسیر هنری او چندان تعجب‌آور نیست. چاوشی همواره تمایل داشته است شعر کلاسیک را در قالبی نو بازخوانی کند؛ از مولوی و سعدی در آلبوم «امیر بی‌گزند» تا حالا که به حافظ رسیده است. آنچه در این اثر جلب توجه می‌کند، جسارت او در تلفیق موسیقی مدرن با زبان کهن است. ریتم، تنظیم و حتی تلفظ شعر در صدای چاوشی، به گونه‌ای است که شعر از قالب قدیم جدا نمی‌شود، اما در فضای معاصر نفس می‌کشد. صدای خراش‌دار، بیان پرکشش و لحن خاص او، باعث شده است که حتی شعر حافظ از مسیر همیشگی‌اش فاصله بگیرد و وارد جهانی تازه شود؛ جهانی که در آن معنا از نو ساخته می‌شود.

در نگاه کلی‌تر، تفاوت قربانی و چاوشی نه تنها در سبک موسیقی‌شان بلکه در نوع جهان‌بینی هنری‌شان نیز نهفته است. قربانی نماد «تداوم سنت» است؛ هنرمندی که در بستر موسیقی اصیل ایرانی حرکت می‌کند و با انتخاب‌هایش، اصالت این میراث را زنده نگه می‌دارد. در مقابل، چاوشی نماد «بازتعریف سنت» است؛ هنرمندی که مرزهای نوین را می‌کشد و از تلفیق سنت با مدرنیته نمی‌هراسد. او برخلاف قربانی، از سازهای الکترونیک، گیتار الکتریک و بافت‌های صوتی چندلایه بهره می‌برد و به شعر کلاسیک، روحی معاصر می‌بخشد.

با این حال، شباهت‌های عمیقی نیز بین این دو هنرمند وجود دارد. هر دو رابطه‌ای صادقانه با شعر دارند و انتخاب‌های‌شان نشان‌دهنده احترام عمیق به آن است. قربانی به سراغ شاعران معاصر می‌رود، اما با دقت و سنجیدگی؛ از جمله بهمنی، منزوی و سیمین بهبهانی. چاوشی نیز همین وسواس را دارد، هرچند مسیر متفاوتی را طی می‌کند؛ یا شعرهای کلاسیک را بازخوانی می‌کند یا خودش اشعاری می‌سراید و آن‌ها را با نگاهی شخصی بازسازی می‌کند. هر دو در آثارشان رد پای ادبیات دیده می‌شود و شاید همین ویژگی، مخاطبان‌شان را نه فقط شنونده موسیقی بلکه خواننده معنا کرده است.

از منظر اجتماعی، تفاوت آن‌ها جالب است. قربانی بیشتر در کنسرت‌ها و فضای رسمی موسیقی شناخته می‌شود؛ چهره‌ای که مخاطبانش اهل تأمل و آرامش‌اند. در مقابل، چاوشی که در کنسرت‌ها ظاهر نمی‌شود، در فضای دیجیتال و رسانه‌ای حضوری پرقدرت دارد. صدای او نماینده طبقه متوسط شهری است؛ پر از خشم، تنهایی، عشق و زخم. قربانی صدای آگاه و متعادلی است؛ صدایی که در دنیای پرآشوب، وقار و سکون را حفظ می‌کند. هر دو در دوره‌ای که موسیقی پاپ به سمت سطحی‌گرایی گرایش یافته، توانسته‌اند معنا و عمق را در آثار خود حفظ کنند؛ یکی از مسیر کلاسیک و دیگری از مسیر مدرن.

تحلیل نهایی نشان می‌دهد که «ماه من» و «بامداد خمار» پاسخ‌های متفاوتی به نیاز مشترک هستند: نیاز به شعر، احساس و معنا در موسیقی معاصر ایران. قربانی با صدای لطیف و درخشان خود این نیاز را در قالبی سنتی و ظریف پاسخ می‌دهد، در حالی که چاوشی با زبان خشن‌تر و صادق‌تر، همان معنا را در قالبی مدرن و معاصر فریاد می‌زند. در جهان قربانی، عشق همواره شاعرانه و آرام است؛ در حالی که در جهان چاوشی، زخمی و پرهیاهو. این دوگانگی شاید تصویر کامل‌تری از موسیقی معاصر ما باشد؛ جایی که دو صدا از دو جهان متفاوت، هر دو حقیقت را بازگو می‌کنند. یکی حافظ می‌خواند تا شعر را به زمان حال بیاورد، دیگری از بهمنی می‌خواند تا زمانه را شاعرانه‌تر کند. و در نهایت، هر دو نشان می‌دهند که در جهانی که سرعت و هیاهو همه چیز را در بر گرفته، هنوز شعر و صدا می‌توانند روح تازه‌ای به دل شنونده ببخشند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار