کد خبر: 41715

انیمه، نویدبخش تحولی نو در سینمای ایران و جهان

انیمه؛ اکسیژن تازه در ریه‌های سینمای ایران و جهان

انیمه، منبع الهام بی‌پایان برای سینما و شبکه نمایش خانگی ایران، با خلاقیت و فرم‌های نوآورانه، راهی نو در هنر تصویر است.

انیمه؛ اکسیژن تازه در ریه‌های سینمای ایران و جهان

در دنیای هنر، خلاقیت همواره به دنبال کشف سرزمین‌های نو و ناشناخته است؛ فضاهایی که قوانینشان متفاوت از عرف معمول است و افق دیدشان فراتر از مرزهای آشنا قرار دارد. انیمه، برای بسیاری از هنرمندان جهان، چنین قلمروی است؛ سرزمینی که از دل جوهر و کاغذ شکل گرفته، اما در روح و جان سینما تنفس می‌کند.

تماشای انیمه برای یک فیلمساز یا سریال‌ساز ایرانی، به‌ویژه در عرصه پرشتاب شبکه نمایش خانگی، تجربه‌ای است مانند باز کردن پنجره‌ای به شهری که هر کوچه‌اش بوی ناشناخته‌ها می‌دهد. شهری که در آن ابرها شکل متفاوتی دارند، قوانین زمان انعطاف‌پذیرند و شخصیت‌ها توان عبور از مرزهای منطق رایج را دارند.

جهان سینما نمونه‌های بزرگی دارد که ریشه در خاک انیمه و مانگا دارند. «Ghost in the Shell» در دهه نود، تصویری از آینده و انسان-ماشین ارائه داد که الهام‌بخش بسیاری از آثار علمی-تخیلی شد. بعدها نسخه زنده‌ای از آن ساخته شد، با تغییراتی که داشت، اما سایه فلسفه و زیبایی‌شناسی نسخه اصلی همچنان بر اثر سنگینی می‌کرد. «Edge of Tomorrow» با بازی تام کروز و امیلی بلانت، بر اساس رمانی ژاپنی و پیش‌تر مانگایی، چرخه زمانی را با نبردهای مهیب پیوند زد.

«Alita: Battle Angel» نیز از دل یک مانگای پرآشوب بیرون آمد و با جلوه‌های بصری خیره‌کننده، جهانی نیمه‌ویران و نیمه‌رویایی را زنده کرد. «Perfect Blue» اثر روانشناختی بی‌نظیر ساتوشی کن، با روایت وسواس‌گونه درباره شهرت و هویت، الهام‌بخش فیلمسازانی چون دارن آرنوفسکی در «Black Swan» شد. حتی «The Matrix»، اگرچه اقتباس مستقیمی از انیمه نبود، اما با الهام‌گیری آشکار از «Akira» و «Ghost in the Shell»، شکل گرفت؛ مجموعه‌ای که نگاه نسل جدید فیلمسازان غربی را به مفهوم واقعیت تغییر داد.

برای فیلمساز ایرانی، این آثار می‌توانند به‌عنوان کلاس‌های آزاد خلاقیت عمل کنند. روشی که در آن شخصیت‌ها لایه‌لایه ساخته می‌شوند، جهان داستانی با جزئیات دقیق معماری می‌گیرد و هر پلان، فراتر از روایت صرف، حامل مفهومی مستقل است. انیمه نشان می‌دهد که یک داستان عاشقانه می‌تواند در دل جنگ‌های ستاره‌ای روایت شود یا فلسفه زندگی در گفتگوهای یک کودک و ربات شکل گیرد.

شبکه نمایش خانگی ایران، این روزها بیشتر از آنکه میدان تجربه‌های نو باشد، به ورطه تکرار و کلیشه افتاده است. نمونه‌هایی مانند «شغال» و «از یاد رفته» با مضامین سطحی، دیالوگ‌های پیش‌بینی‌پذیر و ساختاری بدون ریسک هنری، گواه این رکود هستند. در حالی که مخاطب، با آشنایی با آثار جهانی، انتظار قصه‌هایی جسورانه‌تر در فرم و محتوا دارد، بسیاری از تولیدات داخلی همچنان در مدار روایت‌های امن و مصرف‌پذیر می‌چرخند.

فراتر از داستان، زبان بصری انیمه‌ها منبعی بی‌پایان برای الهام است. از رنگ‌های اغراق‌آمیز و ترکیب‌بندی‌های غیرمتعارف گرفته تا حرکت‌های دوربین که مرز فیزیک را می‌نوردد و سکوت‌هایی که از هر دیالوگ بلندتر سخن می‌گویند. این ویژگی‌ها، برای کارگردانی که می‌خواهد امضای شخصی‌اش را در قاب بگذارد، گنجینه‌ای کمیاب است.

تماشای انیمه، دعوتی است برای کشف جهان‌هایی که پیش از این در دسترس نبوده‌اند؛ جهانی که در آن فرم و محتوا پیوندی ناگسستنی دارند و هر قاب، فرصت تأمل و اندیشه است.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار