ده فیلم برتر و تاثیرگذار سینمای ایران در چهل سال اخیر
ده فیلم برتر و تاثیرگذار سینمای ایران در چهل سال اخیر
ده فیلم برتر و تاثیرگذار سینمای ایران در چهل سال اخیر، از هامون تا سگ کشی، با تحلیل و بررسی اثرات فرهنگی و هنری آنها

سینمای ایران از دهه شصت تاکنون با فراز و نشیبهای فراوانی روبهرو شده است، اما در مسیر توسعه و رشد خود، به تدریج به یکی از جریانهای مستقل و تاثیرگذار در سینمای جهان تبدیل شده است. این صنعت هنری توانسته است بیش از هزار جایزه بینالمللی را کسب کند، از جمله جوایزی همچون اسکار، شیر طلایی ونیز، خرس طلایی و نقره برلین، و یوزپلنگ لوکارنو در سوئیس.
در حالی که بحثها درباره انتخاب فیلمهای برگزیده برای اسکار همچنان داغ است و سه فیلم در انتظار اعلام نتایج قرار دارند، به مناسبت روز ملی سینما، تصمیم گرفتیم نگاهی بیندازیم به ده فیلم برتر و تاثیرگذار چهل سال اخیر سینمای ایران. آثاری که با وجود گذر زمان، اعتبار و ماندگاری خود را حفظ کردهاند و حتی بر ارزش آنها افزوده شده است.
متن مورد نظر شما تنها شامل یک کلمه است: «هامون».
در این شب تاریک، کجا باید قبای پارهام را بیاویزم؟
داریوش مهرجویی یکی از معدود فیلمسازانی است که درک عمیقی از فلسفه داشت و بر ابزار سینما تسلط کامل داشت. آثار او پر از معانی و پیامهای پنهان است و نشاندهنده دغدغههای اجتماعی او هستند، همچون اثر درخشان «دایره مینا». اما بیتردید، اوج کارنامه حرفهایاش در فیلم «هامون» متجلی شده است.
این فیلم درباره مردی است در آستانه میانسالی که هنگام نوشتن پایاننامهاش، دچار تردید و شک نسبت به خودش میشود و در عین حال زندگی زناشویی پرتنشی دارد. «هامون» پر است از ارجاعات فلسفی، که به خوبی در قالب فیلمنامه جای گرفته و تماشاگران، به ویژه آنهایی که درگیر چالشهای بین سنت و مدرنیته هستند، را به خود جذب میکند.
سرب
کهنالگوی سینمای کلاسیک غرب
مسعود کیمیایی علاقهمند به شخصیتهای تنها و جداافتاده است که زندگیشان مستقل از جهان اطراف است و آرزوی نهاییشان مرگ باشکوه و عظیم است. فیلم «سرب» تصویرگر این نوع جهان است. داستان این فیلم در یکی از پرحادثهترین دورههای تاریخ معاصر، اوایل دهه بیست شمسی، رخ میدهد و به موضوع کوچ یهودیان ایران به فلسطین توسط سازمانهاگانا میپردازد. همچنین، ماجرای قتل اسحاق یهودی و اتهام برادر نوری، میرزامحسن خان، روزنامهنگار، در این داستان جای دارد.
کهنالگوی سفر قهرمان با عناصر آشنا، «سرب» را به سینمای کلاسیک آمریکا نزدیک کرده است، اما در عین حال، ارادت کیمیایی به دکتر محمد مصدق و محمد مسعود را نیز نشان میدهد. نوری، شخصیت اصلی «سرب»، یکی از کاملترین قهرمانان آثار پس از انقلاب است که کنشگری فعال دارد و با فداکاری و ایستادگی در راه عدالت، از جان خود مایه میگذارد.
سفر به منطقه چزابه
سفر در زمان با جریان سیال ذهن
ژانر سینمای جنگ، پس از انقلاب اسلامی، آثار برجسته و درخشانی ارائه داده است، اما «سفر به چزابه» یکی از آثار ماندگار آن دوران محسوب میشود. داستان فیلمساز و آهنگسازش که در هنگام فیلمبرداری وارد ماشین زمان میشوند و به عمق خاکریزهای چزابه سفر میکنند، روایت میشود. ملاقلیپور، کارگردان غریزی و بدون آموزش رسمی در سینما، تجربه مستقیم خود از جبهه را با بهرهگیری از تکنیک جریان سیال ذهن به تصویر کشیده است.
شخصیتهای اصلی این اثر از دو طبقه متفاوت انتخاب شدهاند تا از تضادهایشان، درامی قوی و تاثیرگذار شکل بگیرد. صحنههای جنگی آنقدر واقعی و ملموس طراحی شدهاند که حس ترس و هولناکی فضا را به شدت به تماشاگر منتقل میکنند. ملاقلیپور در این فیلم به اوج بلوغ فنی و هنری رسیده است، به گونهای که هنوز پس از سه دهه، تاثیر اثر اولیهاش بر مخاطب باقی میماند.
کشتن سگها
زن تنها در میدان توطئه
یکی از فیلمهای پرفروش اکران است که ساختاری چندلایه و پیچیده دارد و تماشاگر را با فضای هیچکاکی خود میگیرد؛ اثری که منتقدان آن را نمونهای موفق در جذب مخاطب میدانند. «سگکشی» را میتوان در زمره فیلمهای معمایی جای داد که پر از زیرمتن و استعاره است. بهرام بیضایی تماشاگر عادی را به سطح ظاهری داستان دعوت میکند، در حالی که تماشاگر نخبه را به عمقهای پنهان و مفاهیم زیرین میکشاند. شخصیتهای داستان با لایههای خاکستری و نقشهای چندوجهی، تکههای پازل یک نقشه پیچیده را شکل میدهند؛ اما شخصیت اصلی داستان، گلرخ کمالی، از همان ابتدا مشخص است که در میان این همه پیچیدگی، هدفش چیست؛ زنی که در میدان توطئه قدم برمیدارد تا به مقصد برسد.
فروشگاه کوچک و خاص
در اوایل دهه هشتاد و با ورود دوربینهای دیجیتال کوچک به بازار، فیلمسازان جوان وارد عرصه کارگردانی شدند. حمید نعمتالله، که دستیار مسعود کیمیایی بود، یکی از این فیلمسازان است. فیلم «بوتیک» نتیجه استفاده از همین دوربینهای دیجیتال است که حتی با حضور محمود کلاری در نقش فیلمبردار، آسیبهایی دیده است.
با این حال، «بوتیک» به یکی از فیلمهای محبوب و تاثیرگذار پس از انقلاب تبدیل شد؛ فیلمی که ریشههایش در سینمای خیابانی قبل از انقلاب و آثاری چون «کندو» و «تنگنا» قابل ردیابی است. این فیلم نماد زمانه خود است، زیرا نعمتالله شخصیتهایش را از دل جامعه بیرون کشیده است، کسانی که با آنها کاملاً آشنا است؛ از اتی با آرزوهایش گرفته تا جهانگیر و همخونههایش. همانند استادش کیمیایی، نعمتالله از بازیگرانی بهره برده است که نقش مهمی در فیلم ایفا میکنند.
در مورد الی
یک تلخی بیانتهای
در سینمای ایران، فیلمهای ماندگار تنها محدود به آثار حمید نعمتالله نمیشود. «درباره الی» ساخته اصغر فرهادی نمونهای دیگر است که پیش از «جدایی نادر از سیمین» میتوانست او را به جایزه اسکار برساند. فرهادی با فیلمنامههایی که همواره ساختاری ظریف و هندسی دارند و شخصیتها و موقعیتها بر اساس آن شکل گرفتهاند، توانسته است تماشاگر را به خوبی درگیر داستان کند.
فیلمنامه «درباره الی» نیز با بهرهگیری از این ساختار، در دو بخش روایت میشود؛ غرق شدن الی در دریا و واکنشهای شخصیتها نسبت به این واقعه که بر پایه قضاوت و روایت شکل گرفته است. فرهادی در این اثر به لایههای درونی شخصیتها نفوذ کرده است. «درباره الی» که شباهتهایی به «ماجرا» اثر آنتونیونی دارد، پر از جزئیاتی است که با دقت و حوصله کنار هم قرار گرفتهاند و در مجموع اثری درخشان خلق کردهاند. فرهادی همچنین از صدا به عنوان عنصری دراماتیک بهره برده است، نمونه آن را در صدای امواج خروشان دریا میتوان دید.
پرواز پروانه در آب
با رنگی همچون خون، پرشی بلند و سرنوشتساز
قتلهای ناموسی همواره یکی از موضوعات موردعلاقه سینماگران در حوزه ملودرامهای اجتماعی بوده است، چرا که وجوه دراماتیک فراوانی برای سینما فراهم میآورند. فیلم «شنای پروانه» ساخته محمد کارت یکی از نمونههای برجسته این نوع داستانها است که با تنشی بینظیر آغاز میشود و در همان ده دقیقه اول به قتل میانجامد.
الگوی سفر قهرمان در این فیلم به کمک فیلمنامهنویسان در روایت به خوبی به کار رفته است و کارگردان در اولین تجربه فیلم بلند خود نشان داده است که میتواند به عنوان یک استعداد قابل اعتماد در سینمای ایران محسوب شود. اگرچه اکران عمومی «شنای پروانه» همزمان با شیوع کرونا، بزرگترین بدشانسی برای کارت بود، که مانع رسیدن فیلم به مخاطبان گسترده و میلیونی شد.
متری شش و نیم
ناصر خاکزاد، ضدقهرمان محبوب و دوستداشتنی
قاچاق مواد مخدر همواره یکی از موضوعات تکراری در سینمای ایران بوده است که در هر دهه به شکلهای مختلفی نمایش داده شده است. در دهه نود، فیلم «متری شیش و نیم» ساخته سعید روستایی این موضوع را با روایتی نو و جذاب بازآفرینی کرده است. این فیلم با فیلمنامهای سنتی و تمرکز بر شخصیت، قهرمانمحور است و شخصیت اصلی آن، ناصر خاکزاد، یک ضدقهرمان فوقالعاده است؛ شخصیتی خاکستری که تماشاگر را به خوبی مجذوب خود میکند و تقابلاش با نیروهای قانون را باورپذیر و جذاب میسازد. همچون آثار قبلی روستایی، فیلم سرشار از دیالوگهای قدرتمند و موقعیتهای پرتنش است که نقش مهمی در افزایش جذابیت آن دارند. در همان دقایق ابتدایی فیلم، یک صحنه و انفجار در آشپزخانه مخفی، که منجر به کشته شدن چند پلیس میشود، تماشاگر را شوکه میکند.
پیرمرد جوان
جدال عظیم خیر و شر
اکتای براهنی یکی از فیلمسازانی است که به شدت به اقتباس ادبی علاقهمند است و در دو اثر خود، این ویژگی را به خوبی نشان داده است. او در «پل خواب» تا حدودی این مسیر را طی کرده بود، اما در «پیرپسر» با تسلط کامل این روند را به نتیجه رسانده است. نسخه مدرن اقتباسی از داستان «برادران کارامازوف» با عنصری تراژیک از داستان «رستم و سهراب» پیوند خورده است. غلام قدیمی، ضدقهرمانی مرموز و تاریک است که دو پسرش، قهرمانانی ناتوان در مقابل او، درگیر مبارزه با او هستند. براهنی در کارگردانی «پیرپسر» به بلوغ رسیده و توانسته است با اثری سه ساعته، تماشاگر را درگیر نگه دارد و او را خسته نکند.