کد خبر: 9326

بازسازی تاریخ ایران در سینما و تلویزیون؛ فرصت‌ها و چالش‌ها

پایان ناتمام تاریخ ایران؛ چالش‌ها و فرصت‌های ساخت آثار تاریخی و ادبی در سینما و تلویزیون

پایان ناتمام تاریخ ایران؛ فرصت‌ها و چالش‌های ساخت آثار تاریخی و ادبی در سینما و تلویزیون

پایان ناتمام تاریخ ایران؛ چالش‌ها و فرصت‌های ساخت آثار تاریخی و ادبی در سینما و تلویزیون

در روزهای کنونی، زمانی که بازار سریال‌های تاریخی دوباره کمی داغ‌تر شده است، با شنیدن خبر ساخت بامداد خمار و پخش قسمت اول سووشون، احساس امیدواری می‌کنم که بالاخره به سراغ گنجینه‌های ارزشمند ادبیات کلاسیک و معاصر کشورمان و همچنین تاریخ کهن‌مان برویم. اما متأسفانه خبر رسیده است که سریال سووشون به دلیل عدم دریافت مجوز توقیف شده و شبکه نمایش خانگی نماوا به دلیل امتناع از انجام تعهدات قانونی مسدود شده است.

همیشه این سوال در ذهنم بوده است که چرا کارگردانان ایرانی کمتر به سراغ آثار برجسته ادبی کشورمان رفته‌اند و درباره مفاخر ملی کمتر فیلم ساخته‌اند. چرا تاکنون به داستان‌های شاهنامه نپرداخته‌ایم؟ اکثر داستان‌های این حماسه مانند رستم و سهراب، سیاوش، ضحاک و فریدون از ظرفیت دراماتیک و جلوه‌های بصری بالایی برخوردارند. چرا این آثار ارزشمند تبدیل به فیلم و سریال نشده‌اند؟ هنوز رستم و سهراب را تنها در مدارس می‌خوانیم و ادبیات تصویری مناسبی نداریم. گنجینه‌ای غنی داریم که در خاک خفته است، در حالی که در جهانی که تشنه روایت‌های اسطوره‌ای است، این میراث‌ها بی‌استفاده باقی مانده‌اند.

اگر کشورهایی مانند ایران آثار ارزشمندی چون نظامی گنجوی داشتند، چه بسا چندین فیلم و سریال جذاب درباره خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و هفت‌پیکر ساخته شده بود. همانطور که ویس و رامین اثر فخرالدین اسعد گرگانی، داستانی عاشقانه و پرکشش با تم‌هایی مشابه رومئو و ژولیت، در بستر فرهنگ ایرانی است.

آثار ادبی همچون کلیدر، کلنل، دا، سنگ صبور، کافه پیانو و ده‌ها اثر دیگر چرا به فیلم و سریال تبدیل نمی‌شوند؟ باید با خودمان صادق باشیم. در این سرزمین، هزاران داستان ناگفته داریم. علاوه بر داستان‌های شاهنامه، با چهره‌های تاریخی فراوانی مواجه هستیم؛ از کوروش و داریوش هخامنشی، شاه عباس صفوی، شاهان باستانی، زرتشت، حسن صباح، بابک خرمدین، فردوسی، مولانا، حافظ، سعدی، ابوریحان بیرونی، منصور حلاج، آذرمی‌دخت و پوراندخت، ملاصدرا، خواجه نصیرالدین طوسی، خواجه عبدالله انصاری، آرش کمانگیر، شهرزاد قصه‌گو و بسیاری دیگر. این شخصیت‌ها بخش مهمی از فرهنگ ما را تشکیل می‌دهند و می‌توانند ستون فقرات سریال‌های جهانی باشند، اما متأسفانه اغلب از این ظرفیت‌ها عبور می‌کنیم و به سراغ داستان‌های سطحی و کم‌هزینه می‌رویم که تنها سرگرم‌کننده‌اند و از ریشه‌های فرهنگی ما چیزی نمی‌فهمند.

از دیدن این حجم از سریال و فیلم‌های کم‌محتوا و بی‌پایه، دل‌مان می‌گیرد. کشوری که شاهنامه، نظامی، مولوی و رمان‌های پرمغز و خواندنی دارد، چرا باید سهم کمتری در تولید آثار نمایشی و سریال‌سازی داشته باشد؟ واقعیت تلخ این است که وقتی صحبت از سریال‌های تاریخی می‌شود، دل و دست هنرمندان می‌لرزد و در بسیاری موارد، به جای واقع‌گرایی، گرفتار اغراق، شعارزدگی و کلیشه‌سازی می‌شوند.

در عین حال، ادبیات کلاسیک ما سرشار است از صحنه‌های ماندگار، دیالوگ‌های درخشان، تعلیق و درام ناب. اما اقتباس موفق و تأثیرگذار از این منابع نیازمند نگاه هنرمندانه، جسورانه و آزاد است. وقتی همه‌چیز باید از فیلترهای سلیقه‌ای و اداری بگذرد، روح اصلی داستان و اصالت آن ضعیف می‌شود و نتیجه چیزی جز نسخه‌ای رنگ‌باخته و بی‌جان نیست.

اخیراً خبر توقیف سریال «سووشون» و مسدود شدن شبکه نماوا به دلیل امتناع از انجام تعهدات قانونی مطرح شده است. البته قصد ندارم وارد جزئیات این موضوع شوم، اما باید گفت که این مسائل باید از طریق گفت‌وگو و تعامل میان تهیه‌کننده، کارگردان و نهادهای مربوطه حل و فصل شود. اما نباید فراموش کنیم که بخشی از تاریخ و فرهنگ این کشور در خانواده‌ها، آیین‌ها و مراسم مختلف جاری است؛ در عشق‌ها، سلحشوری‌ها و روابط انسانی.

فیلم‌سازان ما چگونه می‌توانند بدون شعارزدگی و با نگاهی حرفه‌ای، مسائل حساس و گاه خطوط قرمز را با جسارت و هنر به تصویر بکشند؟ مهم‌تر این که، سرمایه‌گذاران و فعالان عرصه فیلم و سریال چگونه می‌توانند در زمینه داستان‌های تاریخی با اطمینان و بدون ترس سرمایه‌گذاری کنند؟ این مسائل بر آینده هنر فیلم و روایتگری تاریخی اثرگذار است و در صورت بی‌توجهی، استعدادهای ارزشمند ممکن است به سمت تولید آثار کم‌عمق و بی‌هویت سوق پیدا کنند. ما فرصت بهره‌برداری کامل و بهتر از میراث ارزشمندمان را از دست می‌دهیم و این موضوع در جریان هنر نیز تأثیر می‌گذارد.

یکی از چالش‌های عمده، نبود یک چارچوب شفاف و مشخص برای صدور مجوزها و نظارت بر محتوا است که باعث می‌شود هنرمندان و سرمایه‌گذاران نتوانند با اطمینان و شفافیت در تولید آثار مهم مشارکت کنند. شفاف‌سازی روند صدور مجوز و کاهش دخالت‌های سلیقه‌ای می‌تواند به شکوفایی هنر و حفظ اصالت داستان‌های تاریخی کمک کند.

در کنار این مسائل، چهره‌هایی داریم که اگر حتی سایه‌ای از آنها در دیگر کشورها بود، برایشان سریال‌های چندفصل و پرهزینه ساخته می‌شد. کره با جومونگ، ترکیه با قیام ارطغرل و حریم سلطان، نمونه‌هایی هستند که تاریخ‌سازی کرده‌اند. اما ما هنوز نتوانسته‌ایم کوروش را که یکی از شناخته‌شده‌ترین پادشاهان جهان است، به درستی به نسل جدید معرفی کنیم.

امیرکبیر، یعقوب لیث، نادرشاه، ستارخان، آریوبرزن... چقدر از این شخصیت‌ها را می‌شناسیم؟ چرا این چهره‌ها را از طریق درام و تصویر برای مردم خود و جهان بازخوانی نمی‌کنیم؟ یکی از اهالی فرهنگ و هنر می‌گفت ما در ایران تاریخ، شخصیت و داستان داریم، اما روایت نداریم؛ چون ساختن روایت هزینه، صبر، تحقیق و خلاقیت می‌طلبد.

در این روزگار پرآشوب، مخاطب بیش از هر زمان دیگری به دنبال ریشه، هویت و معنا است. او به دنبال قهرمانانی است که هم‌جنس خودش باشند و داستان‌هایی که بتواند آن‌ها را باور کند.

چرا نباید گردآفرید، شیرین نظامی یا حتی بی‌بی شهرزاد به صورت تصویری جذاب و اثرگذار بازسازی شوند؟ کشورمان نه تنها نفت، بلکه فرهنگی غنی، داستان‌های پرشور و زنانی قهرمان دارد که با قصه‌هایشان می‌توانند جهان را تحت تأثیر قرار دهند. مردانی هستند که اسطوره‌اند، اما در سکوت مانده‌اند. پس باید بسترهای لازم را فراهم کرد تا این روایت‌ها زنده شوند و در قالب سریال‌های قوی و باورپذیر به تصویر کشیده شوند.

اکنون زمان آن است که تلویزیون، سینما و پلتفرم‌ها جدی‌تر به این قصه‌های مقدس نگاه کنند، نه فقط برای سرگرمی، بلکه برای بقای هویت و فرهنگ ملی. باید مسیر تولید آثار تاریخی و ادبی را هموارتر کرد و از میراث ارزشمندمان بهتر بهره برد.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار