فرهاد فخرالدینی: آرزوی رشد بیوقفه موسیقی ایران
فرهاد فخرالدینی: موسیقی تمام زندگی من است؛ آرزوی من رفع موانع و رشد بیوقفه موسیقی ایران
فرهاد فخرالدینی، رهبر و آهنگساز برجسته موسیقی ایرانی، آرزوی رشد بیوقفه و آزاد موسیقی ایران بدون موانع نهادها و قدرتها را دارد.

در تاریخ معاصر موسیقی ایران، چند نام به عنوان نمادی ماندگار در حافظه فرهنگی ملت جای گرفتهاند که یکی از برجستهترین آنها «فرهاد فخرالدینی» است. او سالهاست که در نقش آهنگساز، رهبر ارکستر، نویسنده، نظریهپرداز و مدرس، با استقامتی بیوقفه و با وقار به فعالیتهای خود ادامه میدهد و آثار ارزشمندی خلق میکند که همگی بر پایه اصالت و هویت این سرزمین استوارند و همواره درخشندهاند.
تاریخ موسیقی ایران همواره شاهد هنرمندان بسیاری بوده است، اما «فرهاد فخرالدینی» نمونهای استثنایی که به ندرت در این حوزه دیده شده است. او مردی است سرشار از مهارت، دانش و نبوغ هنری، و در عین حال فردی است صبور و اخلاقمدار که او را به یکی از مرجعهای بزرگ در موسیقی ایرانی بدل کرده است. از مهمترین ویژگیهای او، شجاعت در مقابل دشواریهای زمانه و نجابت در سکوت است، که در نهایت با بازگشتی قدرتمند و کامل، نشان داد چگونه میتوان در شرایط سخت، هنر را حفظ کرد و ارتقاء داد. او موسیقی را همچون روایتهایی تاریخی و فلسفی با زبان معاصر بازآفرینی کرده است.
کارنامه فخرالدینی بینظیر است و دامنهای گسترده دارد. او در ساخت موسیقی متن سریالهایی چون «سربداران»، «امام علی»، «بوعلی سینا» و «کیف انگلیسی» نقشآفرینی کرده است. همچنین، در سال ۱۳۷۷، ارکستر موسیقی ملی ایران را تأسیس و رهبری نمود و آثار متعددی خلق کرد که هر یک غنی و پرمحتوا هستند. نام او در تاریخ موسیقی ایران، همچون نغمهای دلنشین و تاثیرگذار در فرهنگ این سرزمین باقی مانده است.
در ماههای پایانی سال گذشته، او در ده شب متوالی، اثر «سیمرغ» را که یکی از جدیدترین آثارش است، در صحنه تالار وحدت به اجرا گذاشت. به همین مناسبت، گفتوگویی با او انجام دادهایم.
آقای فخرالدینی، پروژه «سیمرغ» چگونه و از کجا شروع شد؟
برای من، همیشه نقطه شروع یک انگیزه درونی است. در مورد «سیمرغ»، این انگیزه ریشه در علاقه دیرینهام به اثر «منطقالطیر» عطار دارد. اثر عطار، نوعی حکایت است که هم با فلسفه، هم با عرفان و هم با اسطوره در آمیخته است. عطار نیشابوری، علاوه بر شاعری برجسته در تاریخ ادبیات ایران، پزشک و داروساز ماهری نیز بود. به همین دلیل، لقب «عطار» به او داده شده است.
او داروخانهای بزرگ داشت و در جایی اشاره میکند: «پانصد نفر در روز به داروخانه مراجعه میکردند و نبضشان را میگرفتند.» یعنی روزانه پانصد نفر برای دریافت دارو به داروخانه او میآمدند، نبضشان اندازهگیری میشد و دارو میگرفتند. اگر این ادعا صحیح باشد، نشان میدهد که عطار نه تنها در شعر، بلکه در زندگی عملی مردم زمان خود نیز نقش مهم و تاثیرگذاری داشته است.
با این حال، مهمترین میراث فکری و ادبی عطار، بیتردید منظومه عرفانی و رمزی «منطقالطیر» است. اثری که در آن، با نماد پرندگان در جستوجوی سیمرغ، سفر درونی انسان برای رسیدن به حقیقت وجود را روایت میکند. دکتر محمدرضا شفیعیکدکنی در مقدمهاش بر این اثر، به رباعی کوتاهی از «افضل سرخوش» شاعر قرن دوازدهم هجری در هند اشاره میکند که خلاصه محتوای این اثر است: «سی مرغ از شوق، بال و پر گشودند/ در جستن سیمرغ، هوا پیمودند/ کردند شمار خویش چون آخر کار/ دیدند که سیمرغ، همینها بودند.»
در واقع، جوهره اندیشه عطار در این اثر، دعوت به شناخت خویشتن و تأکید بر نقش فرد در سرنوشت است. این نگاه تلاش میکند نشان دهد که نیروی رهایی و معنا، نه در بیرون بلکه در درون خود انسان نهفته است. در این زمینه، با آرش امینی گفتگو کردیم، اشعار منتخب شد و به تدریج ساختار پنجموشومی آن شکل گرفت.
در این متن، درباره پنج موومان از یک اثر موسیقی صحبت میشود که هر کدام نمادی از روایت عطار است و جنبهای خاص از داستان را بازتاب میدهد. موومان اول تصویری است از آغاز خلقت، جایی که عناصر طبیعی مانند باد و باران شروع به حرکت میکنند و حیات شکل میگیرد. در این بخش، موسیقی بدون کلام و تنها با سازها، فضای زایش و زندگی را ترسیم میکند. پس از آن، نوبت به نیایش میرسد، که با زبان عطار و با همراهی گروه کُر و ارکستر، بهصورت صوتی و احساسی اجرا میشود.
در موومان دوم، مجمع پرندگان تشکیل میشود، که در آن پرندگانی از گونهها و رنگهای مختلف گرد هم میآیند تا درباره وجود سیمرغ در کوه قاف و معنای آن گفتگو کنند. در این میان، شخصیت هدهد، مرغ راهنما و دانا، نقش مهمی دارد که پیامبر سلیمان نیز از طریق او زبان پرندگان را درک میکرد. پرندگان در ابتدا با تردید از مسیر سخت سفر سخن میگویند، ولی تنها کسانی که دل به راه میسپارند، با هدهد همراه میشوند و از هفت وادی عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا عبور میکنند.
موومان چهارم، لحنی حماسی و درونی دارد و در نهایت، در موومان آخر، راز کشف میشود. پرندگان بر قله قاف به جای سیمرغ، خود را مییابند و در واقع، خودی تازه و دگرگونشده پیدا میکنند. عطار در این بخش، بهصراحت میگوید که سیمرغ همان جمع پرندگان است و دیگر نیاز به نماد بیرونی ندارد.
در پاسخ به پرسش درباره اجرای این اثر در قالب موسیقی، نویسنده معتقد است که سفر معنوی و کشف حقیقت نیازمند گسترهای صوتی و احساسی است که تنها با ارکستر سمفونیک قابل تحقق است. او ارکستر را ابزاری زنده و توانمند میداند که میتواند به عمق احساسات مخاطب نفوذ کند و فضای مشترکی در ذهن و روح او ایجاد کند.
در بخش دیگری از گفتگو، او از تأسیس ارکستر ملی ایران در دهه ۷۰ میگوید که نقطه عطفی در زندگی حرفهایاش بود. هرچند پس از مدتی، شرایط سبب شد تا از این فعالیت کنارهگیری کند، اما این تصمیم را با آرامش پذیرفته است. پس از آن، فرصت بیشتری برای تألیف و آهنگسازی پیدا کرده و آثار زیادی را بازنگری و آماده اجرا میکند، که بعضی از آنها مربوط به دوران قبل از انقلاب هستند.
او راز تداوم فعالیت خود را عشق به موسیقی میداند و معتقد است که این احساس، کلید اصلی است. همچنین، به تفاوتهای نسلهای گذشته و امروز در آموزش موسیقی اشاره میکند و ناپایداری و تقلید در آموزش امروزی را مشکلساز میداند، در حالی که در گذشته، معلمان فضای خلاقانهای برای شاگردان فراهم میکردند.
در رابطه با آینده موسیقی ایران، او ابراز امیدواری میکند، اما نگران است؛ چرا که هنرمندان حرفهای از نظر معیشتی در تنگنا هستند و حمایت نهادینه نشده است. درباره موسیقی پاپ، او مخالفتی ندارد، بلکه معتقد است هر سبکی در صورت حرفهای بودن، میتواند اثرگذار باشد، اما نگران تمرکز بیشازحد بر جریانهای تجاری است که تنوع موسیقی را تهدید میکند.
او درباره واژه «موسیقی سنتی» معتقد است که این اصطلاح، بار معنایی منفی دارد؛ زیرا موسیقی ایرانی همواره در حال تحول است و نباید آن را در قالب محدود قرار داد. در پایان، آرزوی او برای موسیقی ایران، عدم ممانعت نهادها و قدرتها از رشد و توسعه است، زیرا استعدادهای فراوانی در کشور وجود دارد که بدون فضای مناسب، پژمرده میشوند.