کد خبر: 61318

لئوناردو دی‌کاپریو و جنیفر لارنس درباره «تایتانیک» و اسکورسیزی صحبت می‌کنند

لئوناردو دی‌کاپریو و جنیفر لارنس درباره تماشای «تایتانیک»، همکاری با اسکورسیزی و رازهای بازیگری صحبت می‌کنند

مصاحبه جذاب دی‌کاپریو و لارنس درباره «تایتانیک»، اسکورسیزی، بازیگری و رازهای حرفه‌ای در ورایتی.

لئوناردو دی‌کاپریو و جنیفر لارنس درباره تماشای «تایتانیک»، همکاری با اسکورسیزی و رازهای بازیگری صحبت می‌کنند

این مصاحبه، پایان یکی از پرستاره‌ترین فصول مجموعه «آکترز آن آکترز» در ورایتی است؛ جایی که جنیفر لارنس و لئوناردو دی‌کاپریو، دو تن از بزرگ‌ترین ستاره‌های سینمای مدرن، روبه‌روی هم نشسته‌اند. هر دو برنده جایزه اسکار هستند و انتخاب‌های هنری‌شان، همان‌قدر که در فرش قرمز زیر ذره‌بین قرار دارند، با دقت مورد بررسی قرار می‌گیرند.

دی‌کاپریو با فیلم «نبرد پشت نبرد» ساخته پل توماس اندرسن، اثری اکشن و تفکربرانگیز با بازیگری پرشمار و ستاره‌ای، وارد میدان شده است. در مقابل، لارنس در «بمیر، عشق من» ساخته لین رمزی، یکی از عریان‌ترین و بی‌نظیرترین نقش‌آفرینی‌های حرفه‌ای‌اش را ارائه می‌دهد؛ در نقش مادری تازه‌کار که زندگی‌اش زیر فشار افسردگی پس از زایمان فرو می‌ریزد و دچار بحران می‌شود.

از اولین دیدار تا تحسین متقابل

لارنس در ابتدای مصاحبه، با خنده پاسخ می‌دهد که اصلاً خاطره‌ای ندارد و حدس می‌زند در «ولی» (یک محله در ویرجینیای غربی) باشد. دی‌کاپریو بلافاصله تصحیح می‌کند: «نه، ولی نبود.» و لارنس می‌گوید: «پس در هیلز.»

او خیلی زود بحث را به تحسین بازی دی‌کاپریو در «نبرد پشت نبرد» می‌کشاند و با تأکید می‌گوید این فیلم، «موردعلاقه‌ترین فیلمی است که تاکنون دیده‌ام». او بازی دی‌کاپریو را بهترین اجرای عمرش می‌نامد و توضیح می‌دهد شخصیت «باب» در این فیلم، خام‌ترین و در عین حال گرم‌ترین چهره‌ای است که تاکنون از او دیده است؛ شخصیتی که یادآور ارزش‌ها و پیشینه ضدفرهنگی والدین دی‌کاپریو است.

دی‌کاپریو در پاسخ، توضیح می‌دهد این پروژه برای پل توماس اندرسن بسیار شخصی بوده و فیلمنامه آن را در طول ۱۵ تا ۲۰ سال نوشته است. او بیان می‌کند فیلم بر اساس رمان «واینلند» ساخته شده، اما اندرسن روایت کاملاً شخصی خودش را خلق کرده است: «داستان یک انقلابی سابق که تلاش می‌کند در دنیای مدرن حل شود، با دختری که با او ارتباطی ندارد و مردی که به تدریج از زندگی کناره‌گیری می‌کند.»

او با اشاره به پیشینه خانوادگی‌اش می‌افزاید پدرش زمانی با ابی هافمن معاشرت داشته است و اگرچه والدینش هیپی بوده‌اند، اما شخصیت‌های انقلابی در فیلم، بسیار رادیکال‌تر و افراطی‌تر هستند.

کمدی غیرمنتظره و قهرمانانی که قهرمان نمی‌شوند

لارنس با شوخی می‌پرسد آیا دی‌کاپریو در هنگام بازی، متوجه جنبه کمدی نقش بوده است یا خیر. دی‌کاپریو پاسخ می‌دهد: «طنز از دل موقعیت بیرون می‌آید، از این‌که تماشاگر انتظار دارد باب، قهرمانانه وارد عمل شود، اما او آن‌قدر گیج و سردرگم است که حتی از جا بلند نمی‌شود.»

به گفته او، هر زمان که فیلم به لحظه‌ای می‌رسد که ممکن است شخصیتش کاری قهرمانانه انجام دهد، اوضاع برعکس می‌شود؛ حتی در پایان فیلم هم این انتظار برآورده نمی‌شود.

بنیسیو دل‌تورو، شیمی بازیگری و تغییر مسیر فیلم

لارنس به بازی بنیسیو دل‌تورو اشاره می‌کند و از هماهنگی فوق‌العاده او با دی‌کاپریو می‌گوید. دی‌کاپریو با خنده توضیح می‌دهد که تولید فیلم سه ماه متوقف شد تا دل‌تورو بتواند پروژه دیگری را کنار بگذارد و زمانی که وارد فیلم شد، آن‌قدر شخصیتش را دقیق شناخت که مسیر کلی فیلم تغییر کرد.

لئوناردو دی‌کاپریو

در این گفتگو، دی‌کاپریو و لارنس درباره فیلم «بمیر، عشق من» و موضوعات مرتبط با آن صحبت می‌کنند. دی‌کاپریو به نقش لارنس در فیلم اشاره می‌کند و او را به خاطر ارتباطش با موج نو فرانسه و تصویر زنی که تحت تأثیر قرار گرفته، تحسین می‌نماید. لارنس توضیح می‌دهد که مارتین اسکورسیزی کتاب آریانا هاروویچ را خوانده و او را تشویق کرده تا اقتباس سینمایی آن را بسازد.

او اعتراف می‌کند که در ابتدا درک نمی‌کرد چگونه می‌توان این رمان را به فیلم تبدیل کرد، اما پس از فهمیدن اینکه متن بیشتر شعری است تا داستانی خطی، لین رمزی را بهترین گزینه برای کارگردانی دانسته است. لارنس توضیح می‌دهد که رمزی تغییرات زیادی در نسخه نهایی ایجاد کرده، از جمله وارد کردن زوج اصلی به یک شهر جدید، که این تغییر حس انزوا و افسردگی شخصیت زن را بیشتر برجسته می‌کند. دی‌کاپریو نیز در این باره می‌گوید که یکی از دغدغه‌های اصلی‌اش در طول ساخت فیلم، نگرانی درباره سرنوشت نوزاد شخصیت لارنس بوده است.

در بخش دیگری، لارنس به تجربه مشترک بازیگران در نقش پدر و مادر اشاره می‌کند و معتقد است نمی‌توان نسبت به کودک فیلم بی‌تفاوت بود. او تأکید می‌کند که نگاه جامعه به افسردگی پس از زایمان بسیار ساده‌انگارانه است و چنین وضعیتی می‌تواند پایه‌های یک رابطه زناشویی را متزلزل کند. دی‌کاپریو نیز این موضوع را در رابطه شخصیتش با تیانا تیلور پررنگ‌تر می‌داند.

دو بازیگر درباره شروع زودهنگام در صنعت سرگرمی صحبت می‌کنند؛ لارنس از ۱۴ سالگی در نیویورک تست بازیگری داده و دی‌کاپریو از ۱۲ سالگی در سیت‌کام‌ها فعالیت داشته است. دی‌کاپریو به احترام از آلن تیک یاد می‌کند که اجازه داد برای نقش در «زندگی این پسر»، صنعت بازیگری را ترک کند و مسیر حرفه‌ای‌اش تغییر یابد.

در ادامه، دی‌کاپریو درباره کارگردانان مورد علاقه‌اش صحبت می‌کند و از دیمین شزل و مایکل مان به عنوان «نهنگ‌های سفید» خود یاد می‌کند، اما معتقد است پل توماس اندرسن برایش الگوی نسل است. او همچنین درباره پروژه «شب‌های عیاشی» صحبت می‌کند که به خاطر تداخل زمانی با «تایتانیک» فرصت همکاری در آن را از دست داده است.

در پاسخ به سوال لارنس درباره تماشای مجدد «تایتانیک»، دی‌کاپریو اعلام می‌کند که این فیلم را دیگر نمی‌بیند و اصولاً فیلم‌های خودش را هم تماشا نمی‌کند. او در عین حال، در شوخی می‌گوید که یک بار پس از نوشیدن زیاد، «حقه‌بازی آمریکایی» را دیده است تا بازی خودش را ارزیابی کند.

در بخش دیگری، دی‌کاپریو درباره تجربه‌اش با دیوید او. راسل می‌گوید که این کارگردان عملاً آموزش بازیگری را به او داده است، هرچند کار با او بسیار سخت است. لارنس نیز رفتار راسل را مربی‌گرانه و مؤثر می‌داند، در حالی که لین رمزی را کارگردانی می‌داند که جهان فیلم را می‌سازد و سپس نظاره‌گر است.

در پایان، موضوع سیاست و سینما مورد بحث قرار می‌گیرد. لارنس از ارتباط میان ذهن خلاق و سیاسی خود صحبت می‌کند، در حالی که دی‌کاپریو معتقد است امروز بیان دیدگاه‌های سیاسی در سینما بدون طنز یا کنایه، اثرگذاری کمتری دارد. او به سینمای دهه ۷۰ اشاره می‌کند و می‌گوید قطبی‌شدن شدید جامعه، کار فیلم‌سازان را در بیان نظرات سیاسی دشوار کرده است.

جنیفر لارنس

در قسمت پایانی، هر دو درباره عادت‌های ناپسند خود در حرفه بازیگری صحبت می‌کنند. لارنس اعتراف می‌کند: «بعد از هر روز کاری، همه چیز را رها می‌کنم و فردا صبح دوباره با مشکلات مواجه می‌شوم.»

او خاطراتی شوخ‌طبع و در عین حال تلخ از اشتباهات خود، مانند مصرف نادرست دارو در حین فیلم‌برداری، بازگو می‌کند.

دی‌کاپریو نیز به وسواس مشترکشان نسبت به خواب اشاره می‌کند.

بازگشت دوباره به کنار هم، این بار در کنار مارتین اسکورسیزی

در پایان، لارنس از دی‌کاپریو درباره همکاری آینده با اسکورسیزی می‌پرسد. دی‌کاپریو با خنده پاسخ می‌دهد: «اسکورسیزی برای هر پروژه، مجموعه‌ای از ارجاعات سینمایی به من می‌دهد و حتی ممکن است برای یک صحنه خاص، نمایش کامل یک فیلم قدیمی را ترتیب دهد.»

وقتی لارنس می‌پرسد آیا واقعاً چنین چیزی اتفاق می‌افتد،

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار