کد خبر: 54523

سریال «پلوریبوس» کابوس شادی‌های مصنوعی و دنیای تاریک

سریال «پلوریبوس»: کابوس شادی‌های مصنوعی و درگیری در جهان آرام و تاریک

سریال «پلوریبوس» با نگاهی تاریک و فلسفی به شادی مصنوعی، درگیری‌های درونی و آینده‌ای ترسناک در جهانی آرام و کنترل‌شده می‌پردازد.

سریال «پلوریبوس»: کابوس شادی‌های مصنوعی و درگیری در جهان آرام و تاریک

وینس گیلیگان پس از ساختن «برکینگ بد» و «Better Call Saul»، با «Pluribus» برای اپل‌تی‌وی جهانی جدید خلق کرده است که میزان اضطراب در آن به اندازه کویر آلبوکرکی والتر وایت است. در این سریال، خبری از مواد مخدر و کارتل نیست؛ داستان درباره ویروسی است که از یک پیام فضایی منشعب می‌شود و انسان‌ها را به موجوداتی آرام، مهربان و رضایتمند تبدیل می‌کند. در میان این تغییرات، یک نویسنده میانسال موفق، که آخرین فرد مقاوم در برابر موج خوشحالی جمعی است، نقطه شروع داستان «پلوریبوس» را شکل می‌دهد.

ویروسی که شادی را به لب‌ها می‌نشاند و دل را به تلاطم می‌آورد

این سریال با یک ایده ساده و در عین حال خلاقانه آغاز می‌شود: سیاره‌ای که در مدت کوتاهی به شدت تحت تأثیر موجی از شادی عمومی قرار می‌گیرد. مردم تغییراتی در لحن و زبان خود نشان می‌دهند، ضمایر شخصی کم‌رنگ‌تر می‌شوند و احساس می‌شود که ذهن‌ها به طور مستقیم و بی‌واسطه با یکدیگر ارتباط دارند. خشونت‌های خیابانی، درگیری‌های روزمره و عصبانیت‌های معمول کنار گذاشته می‌شوند و جای آن‌ها را محبت و همبستگی فراگیر می‌گیرد؛ تصویری که در نگاه اول شبیه تحقق رویای دیرینه بشر است، تصویری نرم و درخشان بر روی پوستر یک مدینه فاضله.

در میان این تصویر رنگارنگ و آرمانی، کارول استورکا قرار گرفته است؛ نویسنده‌ای با آثار پرفروش، دارایی‌های فراوان و شهرت جهانی، که سال‌ها در مقابل دوربین لبخند زده و امضا می‌کرد، اما در درون احساس بی‌حوصلگی و خستگی عمیقی دارد. در جهانی که «ما» به عنوان ضمیر غالب بر همه چیز حاکم است، همین زن با دل‌زدگی عمیق و خشم سرکوب‌شده ناگهان به یک پرونده خاص، مسئله امنیتی و موضوع علمی تبدیل می‌شود. جامعه‌ای که قبلاً با او زاویه داشت، این بار تصمیم می‌گیرد تمام توان خود را صرف یک هدف کند: «خوشحال کردن کارول». اما این تلاش ظاهراً محبت‌آمیز به تدریج جنبه‌ای تهدیدآمیز و دلهره‌آور پیدا می‌کند.

از دنیای علمی-تخیلی تا نمادهای اجتماعی

«پلوریبوس» در سطح نخست یک اثر علمی-تخیلی آخرالزمانی است که با پیام‌های فضایی، آزمایشگاه، اخبار تلویزیونی و خیابان‌هایی پر از انسان‌های تغییر یافته روایت می‌شود. اما گیلیگان و همکارانش این چارچوب را تنها به‌عنوان سکویی برای پرتاب تماشاگر به عمق مباحثی قدیمی درباره رابطه فرد و جمع می‌دانند. تصور کنید که اختلاف‌نظر، تنش و درگیری‌ها تقریباً از فضای اجتماعی حذف شده باشد و ذهن‌ها در فضای مشترکی جمع شده باشند؛ در چنین وضعیتی، این جهان چقدر از بیرون جذاب است و چقدر از نگاه یک فرد گوشه‌گیر و بدبین دل‌پذیر می‌نماید؟

این سریال با ریتمی آرام و سنجیده، این سوال را به آرامی مطرح می‌کند. «پلوریبوس» به‌طور استعاری به جهانی می‌پردازد که در آن «خیر عمومی» نسخه‌ای یکپارچه و آماده است. الگوریتم‌ها، شبکه‌ها و ساختارهای قدرت تلاش می‌کنند قالبی استاندارد از شادی و رضایت را تولید و در سطح جامعه اعمال کنند؛ هر کسی که با این روند هم‌راستا نباشد، ناخواسته برچسب مشکل‌دار، افسرده یا حتی خطرناک می‌خورد. جهان «پلوریبوس» اغراق‌آمیز است، اما برای بسیاری از تماشاگران، شبیه بزرگنمایی از واقعیت روزمره خواهد بود؛ جایی که فشار برای «مثبت بودن» و «هم‌رنگ جمع شدن» به طور مداوم تکرار می‌شود.

ریا سیهورن؛ نمادی از تمامی تناقض‌ها

قلب تپنده سریال کارول با بازی ریا سیهورن است. بسیاری او را با نقش وکیل سرد و پیچیده «کیم وکسلر» در «Better Call Saul» به خاطر می‌آورند؛ بازیگری که توانسته است با نگاه و مکث‌هایش، تصمیمات دشوار و درگیری‌های درونی شخصیتش را به خوبی منتقل کند. در «پلوریبوس»، تقریبا تمام بار احساسی روایت بر عهده او است. کارول تنها شخصیت ناهماهنگ در این گروه است؛ زنی که انگار ساز خودش را می‌زند و به تدریج درمی‌یابد جهان جدید چقدر با روحیه‌اش ناسازگار است. سیهورن کارول را ترکیبی از خستگی مزمن، شوخ‌طبعی تلخ و عصبانیتی نشان می‌دهد که همواره در آستانه انفجار است.

او نویسنده‌ای است که از موفقیت خود احساس مالکیت نمی‌کند، رابطه عاطفی‌اش را با اضطراب نگه می‌دارد و در آستانه از هم پاشیدگی خلاقیت، با تغییرات عظیمی روبه‌رو شده است. تماشاگر به تدریج می‌بیند چگونه تمرکز افراطی، حتی در قالب محبت و دلسوزی، به زندانی نامرئی تبدیل می‌شود. سریال از این فرصت بهره می‌برد تا تصویری از زندگی یک زن میانسال در جهانی ترسیم کند که پر از توصیه‌هایی مانند «آرام باش»، «اعتماد کن» و «مثبت فکر کن» است؛ توصیه‌هایی که همیشه بی‌خطر نیستند.

مشاهده «پلوریبوس»؛ گزینه‌ای مناسب برای تماشاگرانی که صبر دارند

از نظر بصری، «پلوریبوس» امضای مشخص وینس گیلیگان را دارد؛ قاب‌های دقیق و مهندسی‌شده، بهره‌گیری خلاقانه از لوکیشن‌های شهری و بیابانی، جزئیات در طراحی صحنه و موسیقی‌ای که به طور زیرپوستی تنش را افزایش می‌دهد. ریتم روایت عمداً آرام است؛ تصمیمی که برخی از تماشاگران را شیفته فضای جهان و لایه‌های فلسفی داستان می‌کند و برای گروهی دیگر ممکن است کمی سنگین و چالش‌برانگیز باشد. این سریال برای تماشا در پس‌زمینه یک شب شلوغ ساخته نشده است، بلکه نیازمند تمرکز و کنجکاوی است.

«پلوریبوس» بیشتر سوال می‌پرسد تا جواب دهد؛ از مفاهیمی مانند معنا و مرز رضایت گرفته تا اینکه «شاد بودن» چقدر باید به انتخاب فردی وابسته باشد. برای تماشاگر ایرانی، این سریال می‌تواند احساس نزدیکی عاطفی ایجاد کند؛ از فشارهای نرم برای عادی نشان دادن وضعیت شخصی تا موج‌های همگانی خوش‌بینی و امید که گاهی در برابرشان احساس بیگانگی می‌کنیم. این اثر یادآور می‌شود که انسان تنها با امکان ابراز خشم، ترس و نارضایتی است که به آرامش واقعی نزدیک می‌شود. همین دفاع سرسختانه از حقِ ناراحت بودن است که کارول استورکا و جهان تاریک «پلوریبوس» را در ذهن تماشاگر ماندگار می‌کند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار