سقوط ستارهها در سایه عدالت و تغییر فرهنگی
سقوط ستارهها در سایه عدالت: بررسی موج جهانی علیه سوءاستفاده در صنعت سینما
بررسی موج جهانی حذف ستارهها در سینما؛ عدالت، اخلاق و تغییرات فرهنگی در مواجهه با اتهامات و رسواییها
در هالیوود، صحنهها همیشه پرنور و درخشان نیستند. پشت آن تابلوهای چشمنواز و فرشهای قرمز، اتاقهایی وجود دارند که در آنها نجواها از جنس ستایش نیستند. بازیگرانی که در صحنهها با چشمانی پر از احساس مردم را مسحور میکنند، گاهی در زندگی واقعی نقشهایی تاریکتر از هر فیلمی ایفا میکنند و این داستانی است که مرزی نمیشناسد؛ از آمریکا گرفته تا فرانسه، از کره تا هند، از ایتالیا تا ایران، جهان آموخته است که حتی ستارهها نیز میسوزند.
پرده کنار میرود.
در چند سال گذشته، نامهای بزرگی مانند کوین اسپیسی، هاروی واینستین و بیل کازبی از عرصه سینما کنار گذاشته شدند. کسانی که روزی نماد قدرت و نوآوری بودند، ناگهان به موضوع گزارشهای خبری و دادگاهها تبدیل شدند. در آمریکا، نهادهای قضایی و رسانهها بلافاصله وارد عمل شدند.
واینستین پس از مواجهه با دهها شکایت از زنان فعال در صنعت سینما، سرانجام با حکم سنگین به زندان محکوم شد. بیل کازبی، کمدین مشهور نسلهای قبل، به اتهام آزار جنسی محکوم و زندانی شد، هرچند بخشی از حکم او بعداً به دلیل نقص در روند قضایی لغو گردید. کوین اسپیسی که دو جایزه اسکار داشت، از پروژههای مهم سینما حذف شد و شبکههای پخش فیلم، صحنههای حضور او را حذف یا بازسازی کردند تا دیگر تصویرش بر پرده نماند. اما این اقدامات تنها محدود به مسائل قضایی نبود و جامعه فرهنگی آمریکا تصمیم گرفت ستارههای خطاکار را از حافظه جمعی حذف کند.
عدالت در قالبهای گوناگون
در اروپا، ماجرا به صورتی ملایمتر و عمیقتر دنبال شد. در فرانسه، ژرار دوپاردیو، هنرپیشه برجسته و شناختهشده، به آزار جنسی چند زن متهم شد. واکنشها در این کشور متفاوت بود؛ برخی از اهالی سینما از او حمایت کردند و معتقد بودند نباید میان هنرمند و رفتار او خط کشید، در حالی که دیگران خواستار تحریم کامل او شدند. دولت فرانسه با احتیاط و بدون عجله، واکنش نشان داد. دوپاردیو در مصاحبههایش اظهار داشت که او «هیولایی نیست» و تأکید کرد که دادگاه هنوز در جریان است.
در این وضعیت، واکنشها آرامتر و تأملبرانگیزتر به نظر میرسیدند، شاید به این دلیل که فرانسویها هنوز درگیر مناقشه میان آزادی فردی و اخلاق عمومی بودند. در ایتالیا، جایی که روبرتو بنینی مدتها نماد سینمای شاعرانه بود، چند کارگردان و تهیهکننده نیز به اتهامهای مشابه متهم شدند، اما نظام سینمایی آن کشور کمتر به حذف ناگهانی روی آورد و بیشتر به سکوت و فراموشی تدریجی تمایل نشان داد. در سرزمین چکمهای اروپا، به نظر میرسید نجات چهرهها هنوز اولویت بر مجازات خطاها دارد.
شرق، آیینهای درخشان اما نازک و شکننده
در شرق آسیا، جایی که فرهنگ عمومی بر حفظ ظاهر و آبرو تأکید دارد، برخوردها گاهی سختتر و گاهی پنهانتر صورت میگیرد. در کره جنوبی، کیم کی دوک، کارگردان برجسته جهانی، با اتهامات آزار مواجه شد. پس از این حادثه، بسیاری از جشنوارهها آثار او را کنار گذاشتند و حتی پس از مرگش، سایه این اتهامات بر یاد او باقی ماند.
در چین، بازیگرانی که با چنین اتهاماتی روبهرو شدند، به سرعت از پلتفرمهای دیجیتال حذف شدند و نامشان در جستجوها ناپدید شد، گویی هرگز وجود نداشتند. برای نظامی که کنترل فرهنگی را جدی میگیرد، حذف دیجیتال راهکار مؤثری است که از طریق آن میتوان اثرات حکمهای قضایی را بیاثر کرد. اما در هند، وضعیت متفاوت است. صنعت سینمای بالیوود پر است از چهرههای کاریزماتیک و افسانهای، اما در سالهای اخیر، چندین بازیگر و کارگردان مشهور با اتهامات سوءرفتار جنسی مواجه شدند.
با این حال، ساختار مردسالار و سنتی سینمای هند باعث شده است که بسیاری از این پروندهها به نتیجه نرسند. رسانهها چند روزی درباره آنها نوشتند، مردم چند هفتهای سخن گفتند و سپس نوبت فراموشی فرا رسید. در کشوری که هر فیلم، خدای خود را به عنوان سوپراستار دارد، گاه عدالت در مقابل محبوبیت زانو میزند.
سیاست حذف و سیاست بازسازی
در آمریکا و بریتانیا، واکنشها به چنین اتهاماتی اغلب سریع و بیدرنگ است. استودیوها با سرعت بالا قراردادها را لغو میکنند و رسانهها نقش دادگاه عمومی را بر عهده میگیرند. گاهی حتی قبل از صدور حکم قضایی، شخصیت فرد در جامعه مخدوش میشود. اما این سرعت عمل خود به مسئلهای اخلاقی تبدیل شده است. سوال این است که آیا حذف فوری و قبل از بررسی دقیق همیشه عادلانه است؟ در فرانسه و ایتالیا، فرهنگی قدیمیتر وجود دارد که میان «اثر» و «صاحب اثر» تفاوت قائل میشود.
در این کشورها، ممکن است فیلمی از یک هنرمند متهم همچنان در جشنوارهها نمایش داده شود، اما خود هنرمند در گفتوگوها و محافل عمومی غایب باشد. اروپا ترجیح میدهد وجدان فرهنگیاش را با تردید و احتیاط حفظ کند، نه با قضاوتهای عجولانه. در کشورهای آسیایی، حذف بیشتر جنبه رسمی دارد. دولتها و نهادهای فرهنگی با استناد به «حفظ اخلاق عمومی»، بدون نیاز به محاکمه رسمی، آثار فرد را توقیف و نام او را از رسانهها حذف میکنند. در چین، این نوع حذف ممکن است حتی به حسابهای بانکی و مالکیت معنوی فرد نیز سرایت کند، مجازاتهایی خاموش اما سنگین که بر پایه فشار و کنترل استوار است.
سینما، همان آینهای است که خودش را میشکند.
این پروندهها تنها داستان فردی نیستند؛ بلکه نشانگر تحولی در مفهوم قدرت و جایگاه آن هستند. در گذشته، شهرت همچون تاجی مقدس بر سر هنرمندان قرار میگرفت و خطاهایشان در سایه استعداد و موفقیت پنهان میماند. اما امروزه، همان شهرت به ابزاری برای نظارت و بررسی تبدیل شده است. هر کسی که مقابل دوربین قرار میگیرد، باید آگاه باشد که تصویر او برای همیشه در دید عموم باقی میماند. سینما که روزگاری محلی برای تخیل و فرار بود، اکنون به آینهای بدل شده است که مسئولیتهای اجتماعی را نشان میدهد. دیگر نمیتوان هنرمند را از انسان جدا کرد؛ مردمی که بلیت میخرند، نه تنها تماشاگر هنر بلکه به نوعی قاضی اخلاقی نیز شدهاند، بدون نیاز به حکم رسمی یا قضاوت قانونی.
درس سقوط
هر سقوط در این مسیر، پیامی دارد. پرونده واینستین به هالیوود نشان داد که قدرت بینظارتی منجر به فساد میشود. داستان کوین اسپیسی ثابت کرد که استعداد بزرگ نمیتواند پناهگاهی برای رفتار نادرست باشد. پرونده دوپاردیو نیز یادآور شد که هنر اروپا نیز از این توفان بینصیب نمانده است و در جهان کنترلشده، حذف نامها از حافظه دیجیتال هشداری است که حتی یادآوری یک چهره میتواند خطرناک باشد. اما شاید بزرگترین تغییر در خود تماشاگران رخ داده باشد؛ مخاطب امروزی دیگر همان تماشاگر خاموش دهههای قبل نیست. مردم حافظه جمعی را مدیریت میکنند و تصمیم میگیرند کدام نام باقی بماند و کدام از تیتراژها حذف شود.
آغاز یا پایان؟
سینما هنوز در حرکت است. پروژکتورها خاموش میشوند، پرده بالا میرود و بازیگران جدید وارد صحنه میشوند. اما در میان ردیفهای صندلی، خاطرات کسانی که روزی درخشیدند و اکنون خاموش شدهاند، باقی میماند. شاید این روند، بخشی از رشد فرهنگی جهان باشد؛ جهانی که به تدریج درک میکند درخشش سطحی و بیاخلاق، تنها نوری موقت است. و شاید روزی برسد که ستارهها، قبل از آنکه در مقابل دوربین بدرخشند، بیاموزند که انسان بودن، از نقش بازی کردن اهمیت بیشتری دارد.