کد خبر: 52790

نقد تند قسمت‌های ۴ و ۵ سریال بامداد خمار: کلیشه‌ها و کندی

نقد تند قسمت‌های چهارم و پنجم سریال «بامداد خمار»: داستان درگیر کلیشه‌ها و کندی بی‌پایان

نقد قسمت‌های چهارم و پنجم سریال «بامداد خمار»: داستان درگیر کلیشه‌ها، کندی و بی‌پایانی روایت است که مخاطب را ناامید می‌کند.

نقد تند قسمت‌های چهارم و پنجم سریال «بامداد خمار»: داستان درگیر کلیشه‌ها و کندی بی‌پایان

پس از تماشای قسمت چهارم سریال بامداد خمار، هیچ دیدگاهی جدید نسبت به سه قسمت اول پیدا نکردم که بخواهم درباره آنها مطلبی بنویسم. اما با بی‌پروایی، نام خود را در توییتر جست‌وجو کردم و در عمیق‌ترین بخش‌های آن چند پست دیدم که ضمن فحاشی به من، علاقه‌مندی خود را به خواندن نظرات «معتضدی» درباره قسمت‌های بعدی بامداد خمار نشان داده بودند؛ بنابراین، قسمت‌های چهارم و پنجم را کنار هم قرار دادم و از آن‌ها نتیجه‌ای گرفتم. با این حال، اگر بخواهیم خلاصه کنیم، در قسمت‌های چهارم و پنجم بامداد خمار اتفاق تازه‌ای رخ نمی‌دهد.

سرعت پیشرفت داستان در این قسمت‌ها حتی از سه قسمت ابتدایی هم کندتر به نظر می‌رسد. سکانس‌ها طولانی‌تر شده‌اند، اما در کل، جریان روایت همچنان ادامه دارد؛ جریانی کند و در عین حال مبهم که هنوز توانایی به پایان رساندن داستان رمان را ندارد.

بخش چهارم

از ابتدای قسمت چهارم، با لحن ناپایدار در دیالوگ‌ها و نگارش مواجه می‌شویم. برخی شخصیت‌ها، به ویژه بصیرالملک پدر محبوبه (با بازی علی مصفا)، جملات و کلمات قصار را به صورت پراکنده و در سنگین‌ترین حالت ممکن بیان می‌کنند، در حالی که شخصیت مقابل آن‌ها، نازنین مادر محبوبه (با بازی لاله اسکندری)، لحن بسیار ساده و طبیعی دارد. حتی در رفت و آمدهای روزمره بین این دو شخصیت، ثبات در لحن و نحوه بیان دیده نمی‌شود، چه برسد به تغییرات از یک سکانس به سکانس دیگر.

پیش‌روی داستان بسیار کند است. یک سوم ابتدایی قسمت چهارم به طور کامل صرف نشان دادن دیدار رحیم با محبوبه می‌شود. در این میان، هیچ‌کدام از این صحنه‌ها از نظر بصری جذاب و تاثیرگذار نیستند. یک نگاه از طرف محبوبه، کمی درگیری با شخصیت‌های داخل محیط، یک نگاه از طرف رحیم، چند خط دیالوگ او با اطرافیان، و این چرخه تکرار می‌شود. این صحنه‌ها نه احساس خاصی به مخاطب منتقل می‌کنند و نه نقش مهمی در پیشرفت داستان دارند؛ در واقع، هیچ‌کدام به هدف خاصی خدمت نمی‌کنند، اما در عین حال، بخش زیادی از یک اپیزود کامل به آن‌ها اختصاص یافته است. این مشکل را می‌توان برای اکثر سکانس‌های سریال نیز بیان کرد.

باقی مانده قسمت چهارم به شخصیت بصیرالملک، علی مصفا و بازی ضعیف او اختصاص یافته است. لازم به ذکر است که در صحنه‌هایی که قرار است چیزی به شخصیت افزوده شود، این بخش‌ها بسیار طولانی و کشدار شده‌اند، حتی اگر هدف از آن‌ها توسعه شخصیت باشد.

سکانس پایانی قسمت، که باید زمینه‌چینی برای قسمت بعدی باشد یا به عبارتی «کلیف‌هانگر» ایجاد کند و تماشاگر را در انتظار قسمت بعد نگه دارد، یکی از بی‌معناترین و بی‌فایده‌ترین بخش‌های آن است. بستن دروازه شهر در این قسمت، به وضوح برای معرفی شخصیت جدید به کار رفته، اما بسیار طولانی و بی‌هدف است و روند کلی آن کمکی به شخصیت جدید نمی‌کند. نمی‌دانم چرا ادیتور فکر کرده است که این صحنه آنقدر تاثیرگذار است که باید قسمت را با آن خاتمه دهد.

قسمت چهارم آنقدر ناگهانی به پایان می‌رسد که شما را وادار می‌کند دیگر نمی‌خواهید هر هفته منتظر قسمت‌های جدید باشید و ترجیح می‌دهید همه قسمت‌ها کامل منتشر شوند تا بتوانید یک‌باره تماشا کنید؛ زیرا در واقع هیچ پیش‌زمینه یا توضیحی برای پایان و شروع هر اپیزود وجود ندارد.

بخش پنجم

در قسمت بعدی، تقریبا با عموی محبوبه که نقش او را رضا کیانیان ایفا می‌کند، آغاز می‌شود. صحنه‌هایی که در آن، حتی یک کلمه از دیالوگ‌ها با سایر بخش‌های داستان هماهنگ نیستند؛ نه چیزی به آن‌ها افزوده می‌شود و نه دیالوگ‌ها خود به خود جذاب هستند که بتوان از آن‌ها لذت برد. همانند همیشه، تنها چند نما از چهره‌های شخصیت‌ها و عناصر بی‌ربط داخل دکور دیده می‌شود تا صحنه پایان یابد و در نهایت به خط داستانی اصلی بازگردیم.

لازم است اشاره کنیم که این سکانس پر است از دیالوگ‌های سیاسی، البته بدون محتوای خاص، که ریشه‌ای در رمان ندارند. این صحبت‌های سیاسی بی‌محتوا در این بخش، کاملاً در تناقض با هدف کلی رمان است که سعی داشت تا حد امکان از جبهه‌گیری‌های سیاسی پرهیز کند.

در ظاهر، هدف سکانس تثبیت شخصیت عموخان و نشان دادن قدرت او است، اما در عمل، این هدف به شدت فراموش می‌شود و داستان به سمت موضوعات دیگری می‌رود.

پس از پایان دیالوگ‌های بی‌ربط و طولانی عموخان با اطرافیانش، با ورود «منصور»، پسر او، مجدداً به خط داستانی اصلی بازمی‌گردیم. منصور همان فردی است که در پایان قسمت قبل تلاش کرده بود نقش قهرمان را بازی کند. او به صورت رسمی معرفی می‌شود و به عنوان خواستگار دیگری برای دختران بصیرالملک مطرح می‌گردد.

حضور کیانیان و شخصیت عموخان در این قسمت، تا نیمه‌های اپیزود ادامه دارد و این موضوع باعث می‌شود نیمی از یک قسمت کامل صرف یک شخصیت خاص شود، که واقعاً حوصله تماشاگر را سر می‌برد. در نتیجه، روند تدوین سریال چندان مطلوب نیست.

در نهایت، خانواده بصیرالملک مجدداً وارد داستان می‌شود. عموخان و عمه‌جان تصمیم می‌گیرند به مناسبت بازگشت منصور، یک مهمانی ترتیب دهند و او را که به خاطر محبوبه بازگشته است، به خانواده نشان دهند، پیش از آنکه وصلت محبوبه با خواستگار جدیدش نهایی شود. خبر برگزاری مهمانی و بازگشت منصور از فرنگ، در حین شام به خانواده بصیرالملک اعلام می‌شود و این خبر، شام را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

محبوبه که اکنون دو خواستگار دارد، اما هیچکدام را نمی‌پذیرد چون ذهنش درگیر رحیم است، در حالی که زیر گریه می‌زند و در این حالت، قسمت‌های ابتدایی پنج‌گانه سریال را با بازی ترلان پروانه تماشا می‌کنیم. اجرای پروانه که تا همین لحظه هم در سطحی پایین‌تر از دیگر بازیگران قرار داشت و در میان دیگران خودنمایی می‌کرد، اینجا به پایین‌ترین سطح خود می‌رسد.

در پایان قسمت پنجم، «اصلان» (با بازی حمید صفت) خود را نشان می‌دهد، و محبوبه او را می‌بیند. ظاهراً اصلان از همه نظر گزینه‌ای مناسب است، اما محبوبه تمام مدت در حال مقایسه او با رحیم در ذهنش است.

مانند قسمت چهارم، پایان قسمت پنجم نیز در بی‌تفاوت‌ترین حالت ممکن به پایان می‌رسد.

واقعا باید از خود بپرسیم که در قسمت پنجم فصل هستیم و هنوز اتفاقات مربوط به محبوبه و رحیم آغاز نشده است. با این سرعت، نمی‌توانیم از پایان داستان چندان اطمینان داشته باشیم.

آیا می‌توان به آینده امیدوار بود؟

در رابطه با مشکلات فنی سریال، نیازی به توضیح مجدد نیست زیرا در مقاله قبلی به‌طور کامل به آنها پرداخته‌ایم و نمونه ویدیوهای مربوطه را نیز ارائه کرده‌ایم. در قسمت‌های چهارم و پنجم، اتفاقات غیرمنتظره‌ای رخ نمی‌دهد که نیاز به بحث داشته باشد؛ زوم‌ها همچنان ثابت، زوم‌های بیرونی و داخلی، دوربین روی دست و سایر موارد مشابه در جای خود باقی هستند.

نکته دیگری که این بار به آن اشاره می‌کنیم، ضعف در تدوین سریال است. حتی اگر قصد دارید تمامی صحنه‌های بی‌محتوا و اضافی را حفظ کنید (که حذف آنها تاثیری در کلیت سریال ندارد)، حداقل بهتر است بین این صحنه‌ها هماهنگی و ارتباط منطقی برقرار کنید و از تغییر ناگهانی و صرف زمان زیاد برای یک سکانس یا شخصیت خاص خودداری کنید.

در عین حال، طراحی صحنه‌های سریال همچنان به عنوان یکی از نقاط قوت آن باقی مانده است و بدون شک بهترین بخش سریال محسوب می‌شود.

در نهایت، باید منتظر بمانیم و ببینیم در قسمت‌های آینده آیا داستان سرعت بیشتری خواهد گرفت یا خیر، زیرا تا کنون، با گذشت پنج قسمت، بیشتر در حال معرفی شخصیت‌ها هستیم و داستان اصلی و رویدادهای مهم هنوز آغاز نشده‌اند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار