دختر مرموز هالیوود که جهان را تسخیر کرد؛ راز موفقیت جنا اورتگا!
جنا اورتگا با چهره معصوم و بازیهای جسورانهاش، به ستاره نوظهور هالیوود تبدیل شده است؛ اما پشت شهرت، رازهای پنهان و داستانی متفاوت منتظر کشف است.

چگونه جنا اورتگا به محبوبترین بازیگر نسل Z تبدیل شد؟
ونزدی آدامز و فراتر از آن: تحلیل مسیر حرفهای جنا اورتگا در هالیوود
در دنیای هالیوود که هر روز چهرههای جدیدی ظهور میکنند و سپس ناپدید میشوند، جنا اورتگا با شهامتی بینظیر مسیر خود را طی کرده است. از همان دوران کودکی، زمانی که با تماشای بازی داکوتا فانینگ، رویاهای سینماییاش را در سر پرورش داد، تا رسیدن به جایگاه یکی از تاثیرگذارترین چهرههای نسل جدید سینما، او ثابت کرده است که استعداد، پشتکار و اصالت میتواند در صنعتی پر رقابت مانند هالیوود، راهگشا باشد. او نه تنها با بازی خیرهکنندهاش در نقش «ونزدی آدامز» دل مخاطبان و منتقدان را ربوده، بلکه با انتخابهای جسورانهاش در ژانر وحشت و همکاری با کارگردانان بزرگ مانند تیم برتون، جایگاه خود را به عنوان ملکه جدید این ژانر تثبیت کرده است.
اما موفقیت اورتگا تنها به ایفای نقش در فیلمهای ترسناک محدود نمیشود؛ او با مبارزه با کلیشههای صنعت سرگرمی و همچنین دفاع از حقوق مهاجران و کودکان بیمار، نشان داده است که ستارهای با وجدان و متعهد است. در این مقاله، به بررسی فراز و نشیبهای مسیر حرفهای این بازیگر جوان میپردازیم و میفهمیم چرا جنا اورتگا نه تنها یک ستاره سینما، بلکه صدای نسل جدیدی است که هالیوود به آن نیاز دارد.
جنا، چهارمین فرزند در خانوادهای با شش فرزند، از دوران کودکی با روحیهای پرجنبوجوش و شخصیت برونگرا شناخته میشد. او از همان اوان نوزادی به تماشای فیلمهای تیم برتون علاقهمند بود و آرزو داشت یکی از موجودات فضایی در فیلم «مریخ حمله میکند!» باشد. علاقهمندی او به فیلمهای ترسناک و اسلشر، مانند «جیغ»، او را به کالبدشکافی مارمولکها در حیاط خلوت خانهاش سوق میداد، با این هدف که مانند مادرش که پرستار اورژانس است، وارد این حرفه شود.
اما همهچیز در سن شش سالگی تغییر کرد. پس از دیدن بازی داکوتا فانینگ در فیلمی برای نوزدهسالهگی، جنا به پدر و مادرش اعلام کرد که میخواهد بازیگر شود. پدرش، که کلانتر بود، و مادرش، که به خاطر شغلش همیشه جدی و نگران به نظر میرسید، ابتدا با این تصمیم مخالفت کردند. اما مادرش با هدیه دادن کتابی شامل بهترین مونولوگهای زنانه در تاریخ تئاتر و سینما، و ضبط و انتشار اجرای درخشان جنا در شبکههای اجتماعی، مسیر او را به سمت دنیای بازیگری هموار ساخت؛ امری که بهطور تصادفی، او را به اولین فرصتهای فیلمبرداری رساند.
با شرکت در تبلیغات مکدونالد و نقشهای کوتاه در سریالهایی مانند «راب» و «CSI: نیویورک»، جنا وارد دنیای سینمای داستانی شد. او در «مرد آهنی ۳» نقش دختر معاون رئیسجمهور را ایفا کرد، در «آسترال: فصل ۲» ظاهر شد (که قرار بود برای شخصیت او اسپینآف جداگانهای ساخته شود، اما هرگز تحقق نیافت) و در کمدی-درام «غروبهای کاستاریکا» نقشآفرینی کرد. دیزنی خیلی زود متوجه استعداد این دختر بامزه با ریشههای پورتوریکویی و مکزیکی شد.
در سن ۱۲ سالگی، جنا در آزمون بازیگری سریال «چودادوارک» پذیرفته شد، مجموعهای طنز درباره گروه موسیقی دخترانه مدرسهای، و بهعنوان یکی از شخصیتهای فرعی در آن حضور یافت. سپس، سریال اختصاصی خودش با عنوان «زندگی هارلی» ساخته شد. شخصیت هارلی دیاز، که او نقشآفرینی میکرد، شباهت زیادی به خودش داشت؛ او در خانوادهای پرجمعیت و لاتینتبار بزرگ میشد و با چالشهای نوجوانی روبهرو بود، اما برخلاف خودش، رویای مهندس مخترع شدن را در سر میپروراند و دستگاههای عجیبی میساخت تا خانواده پرجمعیت و گاهی بههمریختهاش را از مشکلات خندهدار نجات دهد.
اولین تجربههای شهرت جنا، مسیر او را در دنیای هنر و سرگرمی شکل داد.
دیزنی جنا را عادت داد که کارهای سخت و طاقتفرسا را بپذیرد. او در حین رشد در صحنههای بزرگ، با قواعد تولید آشنا شد، یاد گرفت چگونه در کنار بزرگسالان رفتار کند و با آنها بهطور برابر تعامل داشته باشد. اما شهرت در سنین کم، توجه ناخواستهی طرفداران را به همراه داشت. یک بار، یک غریبه دست او را گرفت و او را به جشن تولد پسرش برد!
جنا میگوید زمانی که در ۱۲ سالگی حساب کاربری توییتر خود را ساخت، پیامهای زننده زیادی از طرفداران بزرگسال این سریال کودکانه دریافت کرد. از آن زمان، او در فضای مجازی محتاطتر شد و اغلب در مصاحبهها، هنگام صحبت درباره تأثیر شبکههای اجتماعی، مخاطبان اینترنتی و نفرتپراکنیها بر سلامت روان جوانان، اشک در چشمانش جاری میشود. او از این میگوید که چگونه نمیتواند همواره صادق باشد و در عین حال در امان بماند.
با این حال، صداقت و عدالتخواهی از مهمترین ویژگیهای جنا و شخصیتهایش است. او بهطور آشکار درباره دغدغهها و نگرانیهایش در مورد فرآیند فیلمبرداری صحبت میکند. خاطرات شبهایی که قبل از شروع فیلمبرداری «جیغ» بیخوابی کشید، یا ترسی که هنگام شروع پروژه «ونزدی» داشت، در ذهنش باقی مانده است. در عین حال، او از محبوبیتش برای اهداف خیرخواهانه بهره میبرد: کمپینهای خیریه برای کمک به کودکان مبتلا به سرطان راهاندازی میکند و از حقوق مهاجران دفاع میکند.
جنا حتی یک بار با ملانیا ترامپ درگیر شد! در سال ۲۰۱۸، همسر رئیسجمهور آمریکا در حالی که لباسش با نوشتهی «واقعاً برایم مهم نیست، شما چطور؟» (I Really Don’t Care. Do U?) پوشیده بود، به یک مرکز نگهداری کودکان مهاجر جدا شده از والدینشان رفت. بلافاصله پس از آن، جنا ۱۵ساله در یک مراسم دیزنی با لباس مشابه با این پیام ظاهر شد: «برای من مهم است، پس باید برای شما هم مهم باشد» (I Do Care, And U Should Too). این حرکت کوچک اعتراضی، به یک بیانیهی سیاسی بزرگ تبدیل شد.
ملکهی وحشت
پیوسته کار کردن، محبوبیت، مسئولیتها و اضطرابهای ناشی از آنها به تدریج شخصیت برونگرای جنا را تحت تأثیر قرار داد. او کمکم درونگرا شد، زمان بیشتری را صرف کار کرد و روابط اجتماعی و تفریحات خود را کنار گذاشت. به محض رسیدن به سن ۱۶ سالگی، عمداً از دنیای کودکانهاش فاصله گرفت و به دنیای بزرگسالان و ترسناک پناه برد تا ثابت کند آمادهی پذیرش نقشهای دشوار و چالشبرانگیز است.
در فصل دوم سریال «You»، او نقش الی، یک دانشآموز دبیرستانی که هدف توجه یک قاتل روانی قرار میگیرد، را ایفا کرد. پس از آن در فیلم ترسناک نوجوانانه «دایه: ملکهی نفرینشدگان» ظاهر شد و نقش یک دانشآموز جدید در مدرسه را بر عهده گرفت. ژانر وحشت فرصت خوبی برای او بود تا تواناییهای بازیگری انعطافپذیرش را نشان دهد. در حالی که قبلتر نقشهای کمدی سادهلوحانه و فضای کودکانه او را محدود میکردند، در این ژانر توانست آزادانهتر بازی کند.
جنا همیشه ارتباط خوبی با ژانر وحشت داشته است. او شوخی میکند که هیچ چیزی نمیتواند او را بترساند و چهرهاش تنها در صحنههای ترسناک و خشن به حداکثر بیان میرسد. نقش او در فیلم «X» ساختهی تای وست (۲۰۲۲) را نقطه عطفی در کارنامهاش میداند. در این فیلم، لورین، شخصیت او، دختری سادهلوح است که از نقشهای سکسی در فیلمهای بزرگسالان به یک بازیگر صحنههای اروتیک تبدیل میشود، هویت جنسیاش را کشف میکند، در مقابل دستکاریهای دوستپسر فیلمبردارش با افتخار مقاومت میکند و در نهایت توسط پیرزن روانیای به نام پرل به قتل میرسد.
این تحول برای اورتگا بسیار شخصی بود؛ رها شدن از تصویر معصومانهی بازیگران دیزنی کار آسانی نبود — افرادی مانند سلنا گومز و مایلی سایرس در بزرگسالی با موجی از انتقادات مواجه شدند وقتی نقشهای جنسیتر را بر عهده گرفتند. اما جنا خوششانستر بود؛ همکاری او با دیزنی تنها چهار سال طول کشید، بنابراین بیشتر مردم او را بهعنوان ملکهی وحشت میشناسند و هر تجربهی جدیدش را با استقبال میپذیرند.
«سقوط»
وقتی جنا اورتگا نقش قربانیها را ایفا میکند، فروتنی طبیعی و ظاهر کودکانهاش به او کمک میکند تا احساساتش در صحنهها بسیار واقعی و تأثیرگذار به نظر برسند. در فیلمهایی مانند «استودیو ۶۶۶»، او با فریاد زدن، خزند و مرگ، نقشهایی پر از احساس را به تصویر میکشد؛ در «جیغ ۵» و «جیغ ۶»، او از چهرههای ارواح میگریزد، با خواهرش درگیر میشود و در نهایت جان سالم به در میبرد. اما عمیقترین و پیچیدهترین نقش او مربوط به سالهای قبل است.
در سال ۲۰۱۸، در فیلم درام «سقوط» ساخته مگان پارک، جنا در نقش وادا ظاهر میشود؛ دختری دبیرستانی که در جریان یک تیراندازی مدرسه در سرویس بهداشتی پنهان میشود و زنده میماند. این فیلم بر احساسات و چهرهی وادا تمرکز دارد، نه بر نمایش خشونت. وادا که از اختلال استرس پس از سانحه رنج میبرد، از والدین و خواهرش فاصله میگیرد، احساساتش را سخت بروز میدهد و با تلخیهای تجربهشده به سختی کنار میآید. او نمیتواند خودش را برای زنده ماندن ببخشد و درگیر مبارزهای درونی با فراموشی و تراژدی است.
در پسزمینهی مراسم تشییع جنازه قربانیان، شخصیت او در تلاش است راههای جدیدی برای زندگی بیابد. اشکهای کنترلنشده، اولین عشق، ترس از بیرون رفتن از خانه و مواجهه با درون خود، موانعی بر سر راه بهبود او هستند. جنا در این فیلم با قدرت درونیاش نقش یک نوجوان آسیبدیده را با احساس و دقت بازی میکند؛ زنده، پر از احساس و بدون هیچ تصنعی. به لطف همدلی عمیق و دقت فیزیکیاش، فیلم پارک توانسته است تعادلی بین اضطراب، تراژدی و صداقت دوران جوانی برقرار کند.
اما چیزی که جنا اورتگا را به شهرت جهانی رساند، نه فیلمهای ترسناک خشن و نه نقشآفرینیهایش در درامهای کماهمیت، بلکه شخصیت «ونزدی» در سریال نتفلیکس بود. او در ۱۴سالگی برای نقش در «دامبو» تست داد، اما موفق نشد. با این حال، این اتفاق به نفع او تمام شد! رویای بازی در فیلمی از تیم برتون در زمان مناسبتری برآورده شد؛ وقتی که او تجربه و اعتمادبهنفس بیشتری داشت. او در حین فیلمبرداری «X» تست بازیگری داد: در حالی که صورتش با خون مصنوعی پوشیده شده بود، در تماس تصویری با برتون حاضر شد و با ظاهر ترسناک خود، بلافاصله نظر کارگردان را جلب کرد.
نقش به او رسید، اما مسئولیت بزرگی هم بر دوشش گذاشته شد: چگونه ونزدی آدامز را بهگونهای مدرن و باکیفیت بازی کند، بدون این که طرفداران فیلمهای کلاسیک با بازی کریستینا ریچی ناامید شوند؟ اورتگا میدانست که برتون با روایت تصویری کار میکند — محیطهایی خلق میکند که شخصیتهای کاریکاتوری و اغراقشده در آن قرار دارند، با حرکات تئاتری، عروسکی یا کارتونی. جنا در فرآیند بازی کردن، آزمایشهای زیادی انجام داد و با کارگردان در ارتباط بود، اما برتون به او آزادی کامل داد.
در نهایت، ونزدی آدامز اورتگا به شخصیتی درونگرا، عجیب و خیرهکننده با راه رفتن سنگین و چهرهای عبوس تبدیل شد. جنا برای این نقش، ویولنسل نواخت، شمشیربازی آموخت و زبان آلمانی یاد گرفت. حتی رقص معروف ونزدی را خودش طراحی کرد و از اجراهای گروه گوتیک Siouxsie and the Banshees الهام گرفت.
«ونزدی» نشاندهندهی بعد جدیدی از استعداد سینمایی اورتگا بود — آنقدر در نقش غرق شد که به سختی میشد او را شناخت. او از حرکات فیزیکی غیرمعمول، حالات چهره، نحوهی صحبت کردن و حضور در صحنه بهره برد. به جای بازیگری دراماتیک معمول، با گروتسک، طنز فیزیولوژیک و خشم مهار شده بازی کرد. جای تعجب نیست که در نهایت، او بازیگر مورد نظر تیم برتون شد: برتون میگوید: «این سریال بدون او ساخته نمیشد. تو میتوانی فیلمنامه خوبی بنویسی، اما چنین شخصیتهایی نیازمند خلوص و قدرت بازیگر هستند.»
پس از «ونزدی»، برتون به ریشههای خود بازگشت. «بیتلجوس، بیتلجوس» ادای دینی به جوانی او بود؛ ترکیبی از عناصر سبک منحصربهفردش که سالها تحت تأثیر بوروکراسی دیزنی و کنترل تهیهکنندگان گم شده بود. این کمدی شوخ، شخصیتهای قدیمی را زنده کرد و جنا اورتگا در نقش آسترید — دختر نیهیلیست لیدیا (وینونا رایدر) — بهعنوان صدای منتقد ظاهر شد. او گرچه تصویری جهانی از یک نوجوان عصبانی از دنیا ارائه میدهد (که همیشه در پرده دیدهایم)، اما در عین حال، روح مخاطبان دلسرد برتون را نیز نشان میدهد — کسانی که فراموش کردهاند آخرین بار چه زمانی این کارگردان با داستانهای پرشور خود دربارهی آدمهای حاشیهنشین، آنها را خوشحال کرده است.
آستریدِ نوجوان، که پدرش را از دست داده، به ارواح یا داستانهای مادرش دربارهی بیتلجوس اعتقادی ندارد. اما با سفر در دنیای برتون، وارد جهان پس از مرگ میشود و درک میکند که هندسهی سوررئال فضا چه معنایی دارد، و کمکم به همهچیز ایمان میآورد. این روند کمک میکند تا تماشاگران دوباره با دنیای آشنا ارتباط برقرار کنند. بدون حضور کاریزماتیک اورتگا و تاریکی صادقانهاش، تصور دنیای جدید «بیتلجوس» بسیار دشوار است.
آیندهی درخشان
جنا اورتگا در مسیر حرفهای خود با پروژههای متنوع و همکاری با کارگردانان برجسته روبهرو است. او در فیلم علمیتخیلی-کمدی «کلارا و خورشید» به کارگردانی تایکا وایتیتی نقشآفرینی کرده است؛ اثری که در مرحله پستولید قرار دارد و در آن با بازیگرانی همچون ناتاشا لیون، ایمی آدامز و استیو بوشمی همکاری داشته است. همچنین، او در پروژهای مرموز به کارگردانی جی.جی. آبرامز حضور دارد و همزمان در حال آمادهسازی برای بازی در فیلم «دلال هنری» به کارگردانی کیتی یان است؛ فیلمی که در کنار چهرههایی مانند شارلی ایکسسیایکس و ناتالی پورتمن ساخته میشود. اورتگا استراتژی جسورانهای اتخاذ کرده است: تمرکز بر پروژههای خاص و غیرمعمول، نه صرفاً دنبال جایزههای بزرگ، بلکه در پی یادگیری و رشد دائمی.
کار در حرفه بازیگری از کودکی بدون خستگی و فرسودگی شغلی، امری دشوار به نظر میرسد، اما جنا اورتگا این چالش را با حمایت خانواده و دوستانش پشت سر گذاشته است. او حتی احتمال میدهد که در آینده مسیرش را تغییر دهد، مثلاً به موسیقی شوگیز روی آورد یا دورههای پرستاری را آغاز کند. با وجود موفقیتها و تحسینهای صنعت، او هنوز هم درباره هر نقش احساس اضطراب میکند و به سختی باور دارد که به عنوان یک بازیگر شناخته شده است. او حرفهاش را همیشه به عنوان یک «امتیاز بزرگ» میبیند، اما در نهایت، امتیاز واقعی متعلق به مخاطبانی است که شاهد رشد و تکامل حرفهای و بازیگری او هستند و پروژههای پیچیدهتری را دنبال میکنند.
در نتیجه، جنا اورتگا ثابت کرده است که استعداد خالص، زمانی که با تلاش و انتخابهای هوشمندانه همراه باشد، میتواند در رقابتهای هنری سخت نیز درخشان ظاهر شود. از دوران کودکی در دره کوآچلا تا تبدیل شدن به یکی از چهرههای تاثیرگذار هالیوود، مسیر او الهامبخش بسیاری از جوانان مشتاق است. او نه تنها با بازیهای بهیادماندنی در نقشهایی مانند «ونزدی آدامز» یا فیلمهای ترسناک، بلکه با صداقت و تعهد اجتماعیاش نیز توجهها را جلب کرده است. اورتگا نشان داده است که یک ستاره واقعی فراتر از نور دوربین میدرخشد و با هر نقش، مرزهای هنر بازیگری را جابهجا میکند. آینده سینما با حضور هنرمندانی مانند او بیتردید روشنتر و جذابتر خواهد بود.