کد خبر: 44776

نماد ترس در جاده‌های زاگرس: داستان مرد انتقام‌جو

نماد ترس در جاده‌های زاگرس: داستان تلخ و مرگبار مردی که خشونت را در دل کوه‌ها رقم زد

داستان مردی انتقام‌جو در جاده‌های زاگرس، خشونت و ترس در دل کوه‌ها، روایت واقعی و فیلمی هیجان‌انگیز

نماد ترس در جاده‌های زاگرس: داستان تلخ و مرگبار مردی که خشونت را در دل کوه‌ها رقم زد

در دل رشته‌کوه‌های زاگرس و میان دره‌ها و دشت‌های پرپیچ‌وخم جنوب استان ایلام، شهری کوچک اما پرحادثه قرار داشت: آبدانان. در دهه ۱۳۴۰، این شهر مرزی و کوهستانی با جاده‌های خاکی و سخت‌گذر، در تابستان‌های داغ و زمستان‌های سرد، به محلی خطرناک برای مسافران و رانندگان بدل شده بود. شب‌های طولانی و تاریک، همراه با مسیرهای پرپیچ و خم، کافی بود تا کوچک‌ترین غفلت منجر به حوادث مرگبار شود.

در این منطقه مرزی و پرخطر، نامی بر سر زبان‌ها افتاد: صادق آبدانانی، معروف به «صادق کرده». مردی که یک فاجعه خانوادگی زندگی‌اش را تغییر داد و او را به سمت خشونت سوق داد. روایت‌ها حکایت از آن دارند که همسرش در یک سفر توسط یک راننده کامیون مورد آزار جنسی قرار گرفت و این حادثه، خشم و انتقام را در دل او شعله‌ور ساخت. از آن زمان، او به جاده‌های جنوب و غرب کشور روی آورد و رانندگان کامیون را هدف قرار داد.

بر اساس گزارش‌های محلی و پرونده‌های پلیس، صادق کرده با صبر و برنامه‌ریزی دقیق عمل می‌کرد. او ابتدا به رانندگان نزدیک می‌شد، با آنان گفتگو می‌کرد و آنها را ارزیابی می‌نمود. در برخی موارد، چند ساعت گفت‌وگو ادامه داشت قبل از آنکه خشونت آغاز شود. سپس، بدون هیچ هشدار، حمله‌ای مرگبار صورت می‌گرفت و رانندگان یا دیگر قربانیان به قتل می‌رسیدند. هر عبور او از جاده، مانند لحظه‌ای بود که میان زندگی و مرگ در تعلیق قرار داشت. کسانی که با او روبرو می‌شدند، اگر زنده می‌ماندند، تا سال‌ها از نام او وحشت داشتند.

ماموران ژاندارمری بارها تلاش کردند او را دستگیر کنند، اما هر بار صادق چند قدم جلوتر می‌رفت. تلاش‌ها در مسیرهای بین اندیمشک و اهواز بی‌نتیجه ماندند و حتی گزارش‌هایی مبنی بر کشته شدن چند مامور در کمین‌های ناپایدار منتشر شد. برخی روایت‌ها حکایت از آن دارد که رئیس یکی از پاسگاه‌ها به دلیل ناکامی در دستگیری صادق، بازداشت و تبعید شده است. این رویدادها، نام صادق کرده را به نمادی از ترس و تعقیب‌ناپذیری در جنوب غرب ایران تبدیل کرده است.

رخدادها در مسیرهای تاریک و دشت‌های خالی روی می‌دادند. رانندگان تنها با چراغ‌های کامیون و صدای باد در کوهستان مواجه بودند و هر توقف کوتاه می‌توانست آخرین توقف باشد. در برخی گزارش‌ها، صادق کرده شب‌ها در کنار جاده‌های پر رفت‌وآمد کمین می‌کرد و با صبر منتظر فرصت می‌نشست. هنگامی که راننده غافل می‌شد، عملش انجام می‌گرفت. هر حرکت، توقف یا صدای کوچک می‌توانست آخرین لحظه زندگی فردی باشد.

این داستان، سال‌ها بعد توجه ناصر تقوایی، فیلمساز ایرانی، را جلب کرد. او با تحقیق، گفتگو با اهالی منطقه و مطالعه گزارش‌های محلی با شخصیت صادق کرده آشنا شد. تقوایی تصمیم گرفت فیلمی جنایی و واقعی بسازد، نه برای قهرمان‌سازی از قاتل، بلکه برای بازنمایی مردی پیچیده که تحت تأثیر فشارهای حادثه و محیط اجتماعی، دست به خشونت می‌زد.

فیلم «صادق کرده» با بازیگران مطرح آن زمان، روایت خشونت و هیجان را به پرده نقره‌ای آورد. بهره‌گیری از تکنیک فلاش‌بک کمک کرد تا تماشاگران، همانند رانندگان در جاده، در اضطراب و ترس غوطه‌ور شوند. فیلم تصویری از جاده‌های خاکی و تاریک، شب‌های سرد، دشت‌های خالی و کوهستان‌های صعب‌العبور ارائه داد؛ محیطی که خود یکی از عوامل شکل‌گیری خشونت و قتل‌های صادق کرده محسوب می‌شد.

امروزه، نام صادق آبدانانی هنوز در میان روایت‌های محلی و خاطرات رانندگان قدیمی زنده است. مردی که از رنج‌های شخصی خود مسیری پر از خشونت ساخت و نشان داد چگونه شرایط محیطی و اجتماعی سرنوشت یک انسان را به مسیر انتقام و خطر می‌کشاند. هرچند دهه‌ها از این حوادث گذشته است، اما داستان او هنوز هراس و تعلیق شب‌های جاده‌های جنوب غرب ایران را در ذهن مردم زنده نگه داشته است.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار