درگذشت ناصر تقوایی؛ پایان غیبت و رازهای ناگفته سینمای ایران
درگذشت ناصر تقوایی؛ غیبت بیپایان سینمای ایران و رازهای ناکام ماندن آثار برتر
درگذشت ناصر تقوایی، کارگردان برجسته سینمای ایران، پس از سالها غیبت و موانع، خاطرات و آثار ماندگاری از خود بر جای گذاشت.

احمد طالبینژاد بر این باور است که یکی از دلایل عدم ساخت فیلم از سوی ناصر تقوایی در بیش از بیست سال، در پاسخ به این سؤال نهفته است که «آیا حاکمیت تمایل داشت تقوایی فیلم بسازد یا خیر؟» او ادامه میدهد: «من معتقدم که حاکمیت نمیخواست. زیرا اگر میخواست، در درجه اول زمینه را برای حل و فصل مشکلات شخصی تقوایی فراهم میکرد و در درجه دوم در سرمایهگذاری اولیه برای تولید فیلم به او کمک مینمود.»
ناصر تقوایی، یکی از چهرههای برجسته و تأثیرگذار در تاریخ سینمای ایران، پس از گذشت بیش از بیست سال از فعالیت در عرصه سینما، در سن ۸۴ سالگی دار فانی را وداع گفت. این دوره غیبت در عرصه فیلمسازی، بر اساس نظر احمد طالبینژاد، فیلمنامهنویس، کارگردان و منتقد سینما، نشان میدهد که «اگر حاکمیت قصد داشت تقوایی فیلم بسازد، میتوانست جلوی این اتفاق را بگیرد.» رابطه طالبینژاد با نقد تندی که بر فیلم «ای ایران» (۱۳۶۸) نوشته بود، آغاز شد. با این حال، طالبینژاد صراحتاً اعلام میکند که به جز این فیلم، شیفته دیگر آثار تقوایی بوده و هنوز هم «ناخدا خورشید» را به عنوان سندی افتخارآمیز در تاریخ سینمای ایران میداند.
از حس آرامش در کنار دیگران گرفته تا انتظاری که با «داییجان ناپلئون» افزایش یافت
احمد طالبینژاد درباره نحوه شکلگیری دوستیاش با ناصر تقوایی به خبرآنلاین میگوید: «در سالهای پایانی دهه چهل، جریان موج نو در سینمای ایران برای من همان قدر مهم بود که برای دیگر جوانان عاشق سینما قبل از انقلاب. این جریان با سه فیلم مهم «گاو»، «قیصر» و «آرامش در حضور دیگران» شکل گرفت. هرچند «آرامش در حضور دیگران» مدتها توقیف بود و «گاو» هم چنین، اما «قیصر» توانست اکران شود. در آن زمان من دانشجو بودم و احساس میکردم در حال تماشای چیزی متفاوت از سینمای معمول و پرمخاطب هستم.
میخواهم تأکید کنم که اصطلاح «فیلمفارسی» را نمیپذیرم و ترجیح میدهم از واژه «عامهپسند» استفاده کنم. این سه اثر، ساختههای داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی و ناصر تقوایی، اگرچه هنوز آثار مهرجویی و تقوایی را ندیده بودم، حس و رنگ و بوی متفاوتی داشتند. علاقهام به این فیلمها، بهخصوص در مورد ناصر تقوایی، بسیار زیاد بود. چون فیلم اول او، «آرامش در حضور دیگران»، را خیلی دوست داشتم و بعد هم «صادق کرده»، که نوعی بازسازی «قیصر» بود و درباره انتقام شخصی میگفت.
پس از «صادق کرده»، تقوایی فیلم درجهیکی به نام «نفرین» ساخت که بازی درخشان فخری خوروش و بهروز وثوقی در آن بود، اما متأسفانه چندان دیده نشد. بعد از «نفرین»، نوبت به سریال «داییجان ناپلئون» رسید. با ساخت این سریال، مردم ایران با نام درخشان «ناصر تقوایی» آشنا شدند و توقعات عمومی از او به شدت بالا رفت. این سریال، که فکر میکنم همه نسلهای میانسال آن را دیدهاند، هر بار پخش آن از شبکههای ماهوارهای، با استقبال گستردهای روبهرو میشود.»
«ای ایران»؛ تنها اثر از کارنامه تقوایی که برای طالبینژاد پسندیده نمیشود
بر اساس گفتههای احمد طالبینژاد، ناصر تقوایی پس از ساخت «داییجان ناپلئون» توانست انتظار عمومی را به طور ناگهانی بالا ببرد. اما چرا فیلم «ای ایران»، که پس از «داییجان ناپلئون» ساخته شد، با انتقاداتی مواجه شد، از جمله انتقاد طالبینژاد؟ او در این باره اظهار میکند: «من باید اعتراف کنم که قبلاً این موضوع را نگفتهام.
«ای ایران» یک اثر سفارشی بود، یعنی ناصر تقوایی از او خواسته شده بود تا در دهه پنجم انقلاب اسلامی اثری تولید کند و او این فیلم را ساخت. فرآیند فیلمبرداری «ای ایران» دو سال به طول انجامید و زمانی که به نمایش درآمد، مشخص بود که نسبت به آثار قبلی تقوایی، اثر درخشانی نیست.
در آن زمان در مجله فیلم نقدی نوشتم و در مورد «ای ایران» واژه «ابتذال» را به کار بردم. قبل از ادامه، باید توضیح دهم که واژههای «ابتذال» و «مبتذل» معمولاً نادرست درک میشوند و منظور من از این اصطلاح، این است که مضمون یا کلامی مبتذل است که بسیار گفته یا شنیده شده باشد. منظوری که من و دیگران داشتیم، انتقاد به مضمون و لحن سفارشی فیلم بود که پیشتر نیز بسیار گفته و شنیده شده بود.
پس از انتشار این نقد، من ناصر تقوایی را دیدم و خودم را معرفی کردم. او وقتی فهمید من چه کسی هستم، اولین سوالش این بود که چگونه توانستم فیلمش را «مبتذل» بنامم؟ این گفتوگو کوتاه، شروع دوستی ما بود که تا چند سال ادامه داشت، تا زمانی که تقوایی خانهنشین شد و فرصت دیدار فراهم شد.»
دلیل اینکه تقوایی بیش از بیست سال فیلم نساخت، چه بود؟
احمد طالبینژاد دلیل غیبت ناصر تقوایی از عرصه سینما را در طول بیش از دو دهه، به دو عامل اصلی نسبت میدهد. او میگوید: «از دید من، این فاصله زمانی ناشی از دو عامل بود که یکی مربوط به خود ناصر تقوایی و دیگری به شرایط حاکم بر جامعه و صنعت سینما مرتبط است. شرایط نیز به دو بخش تقسیم میشود؛ یکی وضعیت اجتماعی و اقتصادی سینما و دیگری سیاستگذاریهای حاکمیتی که باید تصمیم میگرفت آیا تمایلی به حمایت از ناصر تقوایی دارد یا نه. من بر این باورم که تمایلی برای حمایت وجود نداشت.»
او ادامه میدهد: «اگر واقعاً میخواست، ابتدا باید زمینه را برای رفع مشکلات شخصی تقوایی فراهم میکرد و سپس در سرمایهگذاری اولیه برای تولید فیلم کمک مینمود. این نوع حمایتها را در مورد دیگر کارگردانان داخلی دیدهایم، کسانی که سرمایهگذاران را ترغیب میکنند تا در پروژههایشان مشارکت کنند. اما متأسفانه چنین حمایتی برای ناصر تقوایی و دیگر هنرمندان برجسته صورت نگرفته است. در کتاب «به روایت ناصر تقوایی» نیز به این نکته اشاره کردهام که چنین اتفاقی هرگز نیفتاد، چون در مورد ناصر تقوایی گفته میشد: «همان کسی است که داییجان ناپلئون را ساخته است!»»
طالبینژاد همچنین به موضوع سریال «داییجان ناپلئون» اشاره میکند که از نظر برخی مقامات، اثری «کفرآمیز» محسوب میشد، در حالی که این اثر یکی از شاهکارهای ادبیات و سینمای ایران است. او میافزاید: «متأسفانه، مسیر هموار کردن راه برای ناصر تقوایی هرگز فراهم نشد و برعکس، موانعی بر سر راهش قرار گرفتند. این موانع باعث شد تقوایی احساس کند برای ساخت فیلم باید به التماس بیفتد، امری که به خاطر شخصیت و غرور خوزستانیاش هرگز انجام نداد. در نتیجه، بیتوجهی و موانع سبب شد نزدیک به ۲۰ سال از زندگی حرفهای او تلف شود.»
«ناخدا خورشید» یکی از ده اثر برتر در تاریخ سینمای ایران است.
احمد طالبینژاد درباره اینکه آیا هنوز هم «ناخدا خورشید» را بهترین اثر ناصر تقوایی میداند یا نه، توضیح میدهد: «فیلم «ناخدا خورشید» از دید من نه تنها بهترین اثر ناصر تقوایی است بلکه جزو ده فیلم برتر تاریخ سینمای ایران محسوب میشود. هرچند این فیلم بر اساس رمان «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی ساخته شده، اما به نظر من حتی بهتر از آن است و از نظر گویشها، رفتارها، عادتها و باورها کاملاً بومی و محلی است.»
آرزوی بزرگ: تقوایی هرگز یادداشتهایش را ثبت نکرد
طالبینژاد در پاسخ به سوال درباره بزرگترین حسرتش پس از درگذشت ناصر تقوایی میگوید: «هرچند نمیدانم ناصر تقوایی این کار را انجام داد یا نه، اما تصور میکنم که انجام ندادن آن، بزرگترین غم من است. حسرت من این است که او خاطراتش را از دوران کودکی، نوجوانی و جوانی ننوشته است. اگر او درباره فضای جنوب و تاثیر سینما تاج آبادان بر شکلگیری علاقهمندان به سینما و حتی زبانآموزیشان صحبت میکرد، میتوانست فصل درخشانی در تاریخ اجتماعی، سیاسی و هنری کشورمان بنویسد. حسرت دیگرم این است که چرا ناصر تقوایی نتوانست فیلمهایی را که در ذهن داشت، بسازد؟ چرا پروژههایی مانند «زنگی و رومی» و «چای تلخ» هرگز به پایان نرسیدند؟»