کد خبر: 40947

عشق، مبارزه و قضاوت‌ها؛ داستان فریبا نادری و مسعود رسام

داستان عشق و مبارزه با بیماری فریبا نادری و مسعود رسام: ازدواجی با تفاوت سنی ۲۷ سال و پشت‌پرده قضاوت‌ها

داستان عشق فریبا نادری و مسعود رسام، مبارزه با بیماری، تفاوت سنی ۲۷ سال و قضاوت‌های جامعه در یک روایت احساسی و واقعی.

داستان عشق و مبارزه با بیماری فریبا نادری و مسعود رسام: ازدواجی با تفاوت سنی ۲۷ سال و پشت‌پرده قضاوت‌ها

پس از آشنایی با مسعود رسام و گذر زمان، احساس می‌کردم او نسبت به من احساس خاصی دارد. مسعود عاشقم شده بود و روزی این را صراحتاً گفت. من نیز در مقابل، عاشق او شدم؛ یعنی او من را هم به عشق واداشت. پس از مدتی عشق، تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. شاید بسیاری تصور کنند که من از بیماری او بی‌خبر بودم و به همین دلیل تن به این ازدواج دادم، اما اینطور نبود؛ در سال ۱۳۸۳ از وضعیت سرطان مسعود مطلع بودم. وقتی در سال ۱۳۸۵ با من ازدواج کرد، پزشکان می‌گفتند کمتر از شش ماه دیگر، سرطان او را از پا درخواهد آورد، اما معجزه‌ی عشق، امید و هم‌نشینی با هم، باعث شد تا سال ۱۳۸۸ در مقابل بیماری بجنگیم.

در چنین مواقعی، خیلی‌ها قضاوت‌هایی می‌کنند. ممکن است فکر کنند که من تنها به خاطر ثروت مسعود رسام، با مردی که ۲۷ سال از من بزرگ‌تر است، ازدواج کردم. کسانی که مسعود رسام را از نزدیک می‌شناسند، از وضعیت مالی او آگاهند و می‌دانند او ثروتمند نبود. ازدواج با مسعود آنقدر عاشقانه و مهم بود که علی‌رغم مخالفت خانواده، این تصمیم را گرفتم.

حتی پدرم حاضر نبود مرا ببیند و این اتفاق نیفتاد تا زمانی که مسعود در مقابل سرطان تسلیم شد و از دنیا رفت. در آن زمان، هر لحظه با او کوتاه، اما خاطره‌انگیز بود و تا چند ماه پیش، در خانه‌ای مشترک با دختر او زندگی می‌کردم. همیشه فردی محافظه‌کار بودم و سعی می‌کردم خودم را از قضاوت دیگران و مشکلات دور نگه دارم، اما عشق و محبت آنقدر قدرتمند است که مرزهای محافظه‌کاری را می‌شکند. مسعود رسام از کودکی برایم نماد بود و وقتی نام او و برادرش در تیتراژ برنامه‌ها پخش می‌شد، لذت می‌بردم. چهارشنبه‌شب‌ها، اجازه داشتم بیدار بمانم و برنامه «خانه سبز» را تماشا کنم. او خاطرات نسل من را رقم زده و برای همیشه در ذهنم باقی خواهد ماند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار