عکاس فیلم و آینده عکاسی پشت صحنه در سینما
نقش عکاس فیلم در سینما: چگونه نگاه مستقل و مولفانه، آینده عکاسی پشت صحنه را رقم میزند
نقش عکاس فیلم در سینما، نگاه مستقل و مولفانه، آینده عکاسی پشت صحنه و اهمیت ترویج دیدگاه فردی در ثبت لحظههای بینظیر.

با اعلام نامزدهای نهمین دوره مسابقه عکس سینمای ایران، شور و هیجان برای کشف بهترین تصاویر ثبتشده از سینمای کشور به اوج خود رسیده است. اما پیش از آنکه نام برندگان در صفحات تاریخ این رویداد ثبت شود، اکنون فرصتی مناسب برای توقف و تفکر است. زمانی برای نگریستن به «عکاسی» در دل سینمای ایران، و پرسش درباره وضعیت فعلی آن و مسیر پیش رویش.
برای رسیدن به پاسخی عمیق و دقیق، سراغ مردی رفتیم که سالها در هر دو نقش عکاس و فیلمبردار، در پشت لنز قرار گرفته و با پیچیدگیهای نور و سایه در دنیای سینما آشنا است. ساعد نیکذات، متولد بوشهر و از بنیانگذاران انجمن عکاسان ایران و انجمن فیلمبرداران سینمای ایران، نامی است که با آثار مهمی مانند «زمانی برای مستی اسبها» پیوند خورده است. امسال او در جایگاه داور این مسابقه حضور دارد. سخنانش صریح و نگاهش نافذ است؛ او از تعارف پرهیز میکند و بدون ترس حقایق تلخ را بیان مینماید. او ما را به سفری در جهانبینی یک عکاس فیلم میبرد، سفری که در آن، عکس نه تنها بازتابی از فیلم است، بلکه روایت مستقلی از آن محسوب میشود.
صحنه نخست: نویسنده یا تقلیدکننده؟
در پاسخ به سوال درباره سطح کیفی آثار راه یافته به جشنواره، ساعد نیکذات بیدرنگ بحث را به اصل موضوع، یعنی هویت و وظیفه عکاس در پروژههای سینمایی، میکشاند. او معتقد است که عکاس فیلم در مواجهه با دو جهان متفاوت قرار دارد: «محتوای داستان و شکل اجرایی آن». وظیفه او ثبت این دو جنبه است، اما چطور باید این کار را انجام دهد؟
نیکذات با تجربهای که طی سالها حضور در عرصه سینما کسب کرده است، میگوید: «در اغلب موارد، آنچه من در صحنه مشاهده میکنم و در خروجی کار عکاسان فیلم نیز مشاهده میشود، نوعی همسانسازی پلانهای فیلم است. یعنی همان چیزی که کارگردان و فیلمبردار در مرحله دکوپاژ تعیین کردهاند، عکاس نیز آن را عکاسی میکند.»
او بلافاصله شکافی عمیق را آشکار میکند که ارزش عکسهای صحنه را زیر سوال میبرد. «وقتی فیلمبردار یک پلان را میگیرد، در مرحله پستولید، تغییرات زیادی بر روی آن اعمال میشود که عکاس دیگر در جریان آن نیست. او نمیداند نتیجه نهایی آن پلان چه از نظر رنگ و نور خواهد بود. کالرگریدینگ و جلوههای ویژه چه نقشی در آن دارند؟ بنابراین، عکسی که عکاس از صحنه میگیرد، عموماً با خروجی نهایی فیلم همخوانی ندارد.»
این نکته ظریف اما حیاتی، حقیقت مهمی را آشکار میکند: عکس صحنه، در بهترین حالت، پیشنویس است، نه نسخه نهایی. نیکذات حتی فراتر رفته و با توجه به فناوریهای امروزی میگوید: «امروزه با دوربینهای ۱۲K میتوان فریمی از فیلم نهایی که مراحل پستولید را طی کرده است، با فرمت TIFF و بالاترین کیفیت استخراج کرد. پس چه نیازی به عکاس صحنه برای تبلیغات وجود دارد؟»
در نتیجه، اگر عکسهای صحنه در حال از دست دادن نقش سنتی خود هستند، وظیفه واقعی عکاس فیلم کجاست؟ پاسخ او واضح و قاطع است: «پشت صحنه».
صحنه دوم: تیم استقلال در پشت صحنه
به نظر من، مهمترین بخش در عکاسی فیلم، عکاسی پشت صحنه است. این نوع عکاسی، نوعی مستندسازی محسوب میشود. در سخنان نیکذات، این بخش جایی است که عکاس از نقش یک تکنسین یا اپراتور دوربین به عنوان یک «مولف» تبدیل میشود. او دیگر صرفاً یک «سفارشگیرنده» نیست، بلکه به عنوان «ناظر» عمل میکند؛ ناظری که با دیدگاه مستقل خود، تمام فرآیند ساخت یک اثر سینمایی را ثبت میکند. «از نظر فنی چه اتفاقاتی رخ داده است؟ فضای کاری چگونه بوده است؟ تمامی زحمات و تلاشها توسط عکاس ضبط میشود. در این لحظه، کار او به یک اثر تألیفی فردی تبدیل میشود.»
او از عکاسان میخواهد که فراتر از پروژه بروند و دیدگاه شخصی خود را وارد کار کنند. «دیدگاه من به عنوان عکاس ناظر این است که این تصاویر باید دیده شوند و من آنها را عکاسی کردم تا به عنوان سند و آگاهی در اختیار دیگران قرار گیرند.» این همان نقطهای است که او در فرآیند داوری نیز به دنبال آن میگردد. «من به عنوان داور، به عکسها به عنوان داستان یک فیلم نگاه نمیکنم؛ بلکه به عنوان داستانی که عکاس چگونه آن فیلم را دیده و روایت کرده است، به آنها مینگرم.»
صحنه سوم: تلاقی دو شمشیر، فناوری و اقتصاد، با سایهای سنگین بر سر همپوشانیشان
پیشرفتهای فناوری در حوزه عکاسی امکانات بینظیری را در اختیار عکاسان قرار داده است. دوربینهای با مگاپیکسلهای بالا، حساسیتهای ایزو قابل تنظیم، وایت بالانس دقیق و شاترهای بیصدا، ابزارهایی هستند که توانایی بهرهبرداری حداکثری را به عکاس میدهند و نتایج بسیار مطلوبی را رقم میزنند. نیکذات معتقد است که این فناوریها امکان لذت بردن کامل از فرآیند عکاسی و تولید خروجیهای با کیفیت را فراهم میآورد. اما در مقابل، این فناوریها روی دیگری نیز دارند؛ زیرا ابزارهای عکاسی آسانتر و کمپیچیدهتر شدهاند و دیگر نیاز به دانش عمیق در زمینه نگاتیو و اسلاید نیست. این موضوع سبب شده است تا افراد بدون دانش علمی کافی وارد این حرفه شوند، که به جایگاه حرفهای عکاس لطمه میزند.
زخم عمیقتر بر پیکره این حوزه، از سوی مسائل اقتصادی ایجاد شده است. نیکذات با ابراز تأسف از ظهور پدیدهای نوظهور به نام «مدیر عکاسی»، توضیح میدهد که این مفهوم برای او تازه است. او میگوید که بسیاری از عکاسان به دلیل نبود امنیت مالی، مجبور به انجام چندین پروژه همزمان میشوند و برای کاهش فشار، دستیار یا شاگرد خود را به جای خود در پروژهها میفرستند، در حالی که خودش کمتر در صحنه حضور دارد. این وضعیت باعث شده است که نقش عکاس به عنوان فردی مستقل و مولف، کمرنگتر شود. نیکذات میپرسد: «وقتی تصویر را میبینم، باید بدانم چه کسی آن را گرفته است و عکاس اصلی کیست؟»
این بینظمی و بیثباتی مالی، جایگاه حرفهای عکاس را تضعیف کرده است و او را از لحاظ شخصیتی و اقتصادی به جایگاهی مستقل و قدرتمند سوق نمیدهد. او به دوران نگاتیو اشاره میکند، زمانی که عکاسی فیلم یکی از ستونهای اصلی تبلیغات بود و عکاسان برجسته در آن عرصه فعالیت میکردند. اما امروز، «عدم اطمینان از آینده مالی»، سایهای سنگین بر سر این حرفه افکنده است و مانع میشود که عکاسان بتوانند با آرامش و تمرکز کامل، فیلمنامهها را مطالعه و داستانهای خود را به تصویر بکشند.
صحنه چهارم: هوش مصنوعی، وسیلهای است که به عنوان ابزار به کار میرود، نه رقابتی برای انسان.
در کنار بحثهای گسترده درباره هوش مصنوعی و تأثیر آن بر آینده شغلها، نگرانیهایی در حوزه عکاسی نیز شکل گرفته است. اما ساعد نیکذات، مدرس هوش مصنوعی، با آرامش این نگرانیها را بیپایه میداند. او تأکید میکند که «در حوزه عکاسی سینمایی، که بیشتر به مستندسازی اختصاص دارد، هوش مصنوعی نقش قابل توجهی ندارد.»
نیکذات توضیح میدهد که «هوش مصنوعی مولد تصویر بر اساس درخواستهای متنی و واژهنگاری کار میکند و ارتباطی با ثبت واقعیتهای عینی ندارد.» او اضافه میکند که «در حالی که نرمافزارهای ویرایش تصویر مانند فتوشاپ چندین سال است از هوش مصنوعی برای ابزارهایی مانند سلکت کردن بهره میبرند، این ابزارها در اختیار هنرمند هستند. بنابراین، هوش مصنوعی در عکاسی سینمایی هیچ تغییر بنیادی ایجاد نخواهد کرد.»
صحنه پنجم: داوری درباره تصاویر امروزی
با وجود تمامی این موارد، نظر نیکذات درباره آثار ارسالی به جشنواره چگونه است؟ او ضمن تأیید پیشرفتهای فنی، از لحاظ محتوایی ابراز نارضایتی جدی دارد. او میگوید: «بخشی از مشکل مربوط به خود فیلمها است که چه مجوزی به عکاس داده میشود. اما اینکه همیشه تصویری ثابت و تکراری از فردی کنار کرین نشان دهیم، دیگر خستهکننده شده است.» او انتظار بیشتری دارد و معتقد است نگاه عکاس باید بر جزئیات انسانی و فنی تمرکز کند. «دوست دارم عکاس در تمامی مراحل حضور داشته باشد، چه در پشت صحنه تولید فنی فیلم و چه در ثبت خستگی بازیگر.»
نیکذات با ذکر مثالی، عمق مشکل را در برخی آثار نشان میدهد: «در یک سریال هفتماهه، یعنی ۲۱۰ روز فیلمبرداری، یک عکاس حضور داشته است. اما خروجی کار او تنها هشت عکس است که برای منِ داور جذابیتی ندارند؛ نه از نظر بصری و نه از نظر محتوا. اگر در این مدت، هر روز فقط یک عکس عالی میگرفتید، باید ۲۱۰ عکس درجه یک داشتید! این نشان میدهد که یا عکاس در جای مناسب نیست، یا دانش لازم را ندارد.»
صحنه نهایی
ساعد نیکذات تأکید میکند که در همان دوران نیز عکاسان برجستهای وجود دارند که با آگاهی کامل و همانند یک مدیر فیلمبرداری حرفهای، کار خود را به درستی انجام میدهند و دیدگاه خاص خود را دارند. تمرکز و تحسین او بر این گروه است؛ کسانی که برای حفظ «استقلال شخصیت و نگاه» خود تلاش میکنند.
گفتوگوی ما با این داور مجرب بیشتر از یک گزارش رویداد، نوعی بیانیه است. بیانیهای در ستایش «تألیف» و «نگاه مستقل» در عکاسی فیلم؛ دعوتی است به عکاسان تا از تکرار قابهای دیگران پرهیز کنند و داستان منحصر به فرد خود را از دل بزرگترین هنر جمعی، یعنی سینما، روایت کنند. چرا که در نهایت، این «داستان عکاس» است که در یک فریم ثابت میشود و برای همیشه باقی میماند.