ممنوعههای هنری و فرصتهای نوین در ترکیب موسیقی و تئاتر ایران
ممنوعههای هنری کنار هم، هنرهای ترکیبی موسیقی و نمایش در ایران؛ فرصتها و چالشها
بررسی فرصتها، چالشها و میراث هنرهای ترکیبی موسیقی و نمایش در ایران؛ روند، تأثیرات و آینده این پدیده فرهنگی

در دهه نود، علاقهمندی شدید مخاطبان به کنسرتهای پاپ و تئاترهای ملودرام، زمینهساز تولد هنرهای ترکیبی موسیقی و نمایش شد. برنامههایی نظیر کنسرتهای موزیکال، تئاترهای موسیقایی، کنسرتهای نمایشی و کنسرت پرفورمنس در این دوره توانستند رقابت را با دیگر شاخههای هنری که ریشههای هویتی خاص خود را داشتند، آغاز کنند. این نوع اجراهای جذاب با بهرهگیری از ترانهها و موسیقیهای نوستالژیک، مسیر تازهای را در عرصه هنر گشودند و کارگردانان شناختهشده و معتبر را به آزمون و خطا کشاندند.
برخی از این آثار با اقتباس از داستانهای خارجی و دیگران از اسطورهها و داستانهای کهن بهره بردند تا با تکیه بر ارزشهای ملی و روحیه جمعی، توجه مخاطبان را جلب کنند. در ادامه، این روند به سمت همکاری با موزیسینها سوق پیدا کرد و نوازندگان و خوانندگان مشهور و جویای نام، کنسرتهایی ترکیبی از موسیقی و نمایش برگزار کردند که به سرعت به عنوان گونهای مستقل و تکرارپذیر شناخته شد.
اگرچه امروزه این نوع اجراها دیگر پدیدهای نو محسوب نمیشوند، اما با توجه به وضعیت هنری، اقتصادی و اجتماعی حال حاضر، تفسیرهای متفاوتی درباره آنها ارائه میشود. در دهه نود، این پدیده ریشه در هنر داشت و در سطح میانه قرار میگرفت، هرچند هنرمندان فعال در این حوزه قصد نداشتند صرفاً هنر را به نمایش بگذارند.
با گسترش و فراگیر شدن هنرهای ترکیبی، جایگاه و دستهبندی آنها بر اساس معیارهای هنری یا ابعاد اقتصادی-اجتماعی مطرح شد؛ مسألهای که پس از گذشت بیش از یک دهه نیازمند بررسی است. سوالاتی مطرح میشود درباره علل علاقهمندی به این نوع هنر، جایگاه آنها در جهان، معیارهای کیفیت، و پیشینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آنها. همچنین، رابطه این هنرها با زمینههای هنری مختلف و وضعیت تجارت و بازار امروزی، موضوعاتی هستند که اهمیت پیدا میکنند.
حاشیهسازیها و نظرات متنوع درباره این پدیده نشان میدهد که برخی آن را نتیجه زوال و افول هنر میدانند، در حالی که دیگران آن را نشانهای از شرایط انحطاط فرهنگی میپندارند. برخی نیز آن را سرگرمی طبقه متوسط به بالا تلقی میکنند که با توجه به تعداد زیاد طرفداران، شکاف طبقاتی را بیشتر نشان میدهد. از سوی دیگر، برخی معتقدند این هنرها نتیجه رکود اقتصادی و وضعیت نامناسب مالی موزیسینهاست که آنها را وادار به تطبیق هنر با نیازهای اقتصادی کرده است.
امروزه، پس از پایان بحرانهای جنگ، کنسرتهای نمایشی در جایگاهی قرار دارند که به نظر میرسد در حال بلعیدن دو هنر اصلی و منشعب شده از آن هستند، و این روند، سوالاتی درباره آینده و جایگاه واقعی این نوع هنرها در فضای فرهنگی و هنری معاصر را برمیانگیزد.
موسیقی زمینهای است که رشد و توسعه نمایش را امکانپذیر میسازد.
موسیقی یکی از ابزارهای حیاتی و تاثیرگذار در روایت داستان یک نمایش است. این هنر نقش مهمی در پیشبرد ساختار کلی اثر دارد، زیرا با معرفی و توسعه شخصیتها، فضایی مناسب برای بیان احساسات درونی و الهامات بازیگران فراهم میکند. همچنین، موسیقی به وضوح بیشتر موضوع و مفاهیم نمایش کمک میکند و در برخی موارد، بدون نیاز به گفتوگو، تمام پیامها و احساسات نمایش از طریق نواهای موسیقی منتقل میشود.
دروازهای برای ورود به تجربههای حسی
موسیقی در هر مکان و زمانی، چه در صحنه و در صف اول و چه در پشتصحنه و پسزمینه اجراها، میتواند احساسات متفاوتی را در مخاطب برانگیزد. این هنر قادر است نشانهها و سرنخهایی از صحنههای هیجانانگیز یا شادیآور ارائه دهد، مخاطب را به دنیای بازی جذب کند و بر احساس او تسلط یابد. موسیقی میتواند احساسات درونی فرد را بیدار کند، چه با بهرهگیری از لحظات نوستالژیک و چه با خلق فضاهای غمگین یا شادیآور. تئاترهای موزیکال بر چنین اصولی استوارند و توانمندی موسیقی در کنار این هنر، به کمک آن میآید تا با کنترل احساسات تماشاگر، او را به دنیای خود وارد کند. به همین دلیل است که برای بسیاری، تماشای یک تئاتر موزیکال تجربهای جذاب و فراموشنشدنی محسوب میشود.
نیاز به فعالیتهای گروهی و سرگرمیهای جمعی پس از رفع محدودیتها
در سالهای اخیر، با وجود محدودیتهای اجتماعی ناشی از شیوع بیماری همهگیر کرونا و سپس فشارهای اجتماعی و اقتصادی که گاهی ناشی از تحریمها بودند و گاهی نتیجه بحرانهایی مانند جنگ، مردم بیش از پیش احساس نیاز به سرگرمیهای زنده و جمعی داشتند. این نیاز سبب شد که تئاترهای موزیکال و کنسرتهای تئاتری توجه بیشتری را جلب کنند و هر روز استقبال از آنها افزایش یابد.
تئاتر موزیکال دارای تاریخچهای غنی و جهانی است.
تئاتر موزیکال در جهان سابقه، عوامل و تعاریف مشخصی دارد. آروین صداقتکیش، استاد دانشگاه، رهبر ارکستر و مدرس موسیقی نمایش، در توضیح آن میگوید: «نمایش موزیکال نوعی از هنر نمایشی است که در آن متن نمایش ممکن است به همراه آواز تغییر کند یا حتی جایگزین آن شود. در این نوع نمایش، ترانهها میتوانند نقش روایت داستان را ایفا کنند و ممکن است همه اتفاقات بر پایه متن نوشتاری نباشند.»
در این نوع نمایش، متن نمایشنامه اغلب به صورت آواز خوانده میشود و در مواقعی، آواز جایگزین دیالوگهای معمولی میشود. در واقع، آواز نقش دیالوگ و مونولوگ را در متن بازی میکند. بنابراین، نمایش موزیکال به گونهای شکل میگیرد که ارتباط میان ترانهها و متن نمایش، رابطهای همپوشان و وابسته است. به همین دلیل، تعریف مشخص و روشنی برای نمایش موزیکال وجود دارد.
نمایش و کنسرت پدیده دهه نود
محمدرضا مریدی، استاد دانشگاه هنر، در سالهای اخیر به موضوع کنسرت نمایشها توجه ویژهای نشان داده است. او این نوع اجراها را زیرمجموعهای از کنسرتهای پاپ میداند و در تحلیل این دیدگاه توضیح میدهد: «قبل از دهه نود، موسیقی پاپ تا حدودی مشروعیت داشت. گاهی در جشنوارهها حضور مییافت و در سالنهای اجرا برنامه داشت؛ اما آنچه باعث شد این نوع موسیقی به فضای عمومی راه یابد، تبلیغات گسترده و رقابت در فروش بود که از دهه نود آغاز شد.»
با این حال، ایجاد فضای جدید برای موسیقی پاپ در این دوره با چالشهای فراوانی همراه بود. مخالفتهای مدیریتی و انتقادات سیاسی، در کنار محدودیتهایی که در این عرصه ایجاد شد، باعث شد تا این فضا تحت تأثیر چالشهای سیاسی قرار گیرد و در نهایت متوقف شود. با وجود این محدودیتها، دوره تازهای در موسیقی شکل گرفت که در قالب نمایشهای موزیکال و کنسرتهای نمایشی ظاهر شد و به نوعی ادامهدهنده تحولات دهه نود بود.
اجرای زندهای که تلفیقی از محدودیتها و ممنوعیتها است
علی جعفری فوتمی، منتقد تئاتر و نوازنده سهتار، بر این باور است که کنسرت نمایش در واقع یکی از تجربیات مدرن در حوزه موسیقی و تئاتر محسوب میشود. او معتقد است که در ایران، این نوع اجرا بیشتر نتیجه جبر زیستی و شرایط موجود است تا پیروی از مدلهای علمی و آگاهانه. جعفری فوتمی این پدیده را ابزاری میداند برای فرار از موانع و مجوزهای قانونی، چرا که صدای خوانندگان، رقص و باله در کشور ما با محدودیتهایی مواجه است. بنابراین، کنسرت نمایش نوعی فضای میان این اشکال هنری است که میتواند شامل اپرا، باله، نمایش موزیکال و کنسرت باشد، اما همزمان هیچکدام از آنها به طور کامل نیست و در عین حال، همه را در بر میگیرد.
امیدآفرینی از طریق مرور مجدد اسطورهها
دکتر امیرحسین ماحوزی، دکترای زبان و ادبیات پارسی، پیشتر در سال ۱۳۹۶، هنگام اجرای پروژه «سی»، اهمیت اجرای این نوع برنامهها بر پایه داستانهای شاهنامه را مورد تأکید قرار داد. او بر این باور بود که چنین پروژههایی برای ترویج پیامهای صلح، پیروزی و امید در جامعه ضروری است: «شاهنامه فردوسی در زمانهای بحران و آشوب در ایران، توانست زبان فارسی را زنده نگه دارد.»
به نظر میرسد، در شرایط کنونی و در یکی از حساسترین دورههای تاریخ ایران، میتوانیم از این اسطورهها به عنوان الگو بهرهمند شویم. شاهنامه فردوسی، کتاب جنگ نیست؛ در طول روایتهای آن، پس از جنگها و نبردهای متعدد، مهر و محبت برقرار شده و وحدت شکل گرفته است. این جنبهها کمتر مورد توجه قرار میگیرند، اما پروژههایی از این دست میتوانند، قدرت مهر و اتحاد را حتی در زمان بحران به مخاطب یادآوری کنند.
بازگشت به میراث موسیقایی یا کاوش در هویت انتقادی
کنسرتها، نمایشهای تعاملی و موزیکالها با بهرهگیری از داستانهای شاهنامه، اساطیر و افسانههای قدیمی ایران، همراه با موسیقی دستگاهی و عناصر فرهنگی مانند نقالی، تعزیه و روحوضی، توانستهاند یکی از عوامل مهم در توسعه و رونق این نوع اجراها باشند. این روند نتیجه جستجوی ایرانیان برای یافتن هویت از دست رفته در نیمقرن گذشته است.
محمدرضا مریدی، جامعهشناس هنر، معتقد است که مضمونهای به کار رفته در این نوع اجراها در واقع تلاشی برای بازشناسی هویت ایرانی است. او میگوید: «آثار محبوب همواره دارای مضامین ملیگرایانه هستند و اقتباس از شاهنامه و داستانهای اساطیری در آنها بسیار برجسته است. این موضوع برای جامعهای که در دهههای اخیر هویت ملی خود را در معرض خطر میبیند و تلاش میکند آن را مجدداً سازماندهی کند، پاسخی است به نیازهای آن.»
بازگشت به افسانهها، اسطورهها و شاهنامه، روند ملیگرایی را تقویت و ایرانگرایی را مجدداً شکل میدهد یا به عبارتی، آن را بازتعریف میکند. مریدی همچنین افزود که جستجو برای هویت، کاری انتقادی است و اظهار داشت: «تمام نهادهای فرهنگی در پی یافتن هویت هستند، اما چه هویتی؟ ما از هویت ایرانیگرایانه صحبت میکنیم، هویتی که میتواند جنبه انتقادی نیز داشته باشد.»
بازگرداندن مخاطب از دست رفته
در بیش از دهه گذشته، با کاهش استقبال عمومی از موسیقی ایرانی، فضای اجرای این نوع موسیقی محدودتر شده است. این وضعیت موجب شده است که تولیدکنندگان، تهیهکنندگان و عوامل اجرایی به سمت کارهای نوآورانه و کمتر آزموده روی آورند. آروین صداقتکیش معتقد است: «وقتی روند برگزاری کنسرت نمایشها را بررسی میکنیم، متوجه میشویم این پروژهها هدفشان جذب مخاطب است.»
در دهه 90 و پس از آن، موسیقی کلاسیک بخش قابل توجهی از مخاطبان خود را از دست داد. این کاهش اقبال عمومی، موجبات تلاش فعالان این حوزه برای یافتن راههایی جهت بازگرداندن مخاطب را فراهم کرد. یکی از این راهها، بهرهگیری از عناصر غیرموسیقایی هماهنگ با محتوای موسیقی بود.
همچنین، مضامین این عناصر غیرموسیقایی در جلب توجه مخاطب اهمیت یافتند؛ برای نمونه، استفاده از شاهنامه به دلیل توجه بیشتر مردم به آن در روزهای اخیر. عوامل اجرایی، از تهیهکننده گرفته تا هنرمند، به این نتیجه رسیدند که مخاطب دیگر حوصله گوش سپردن صرف به سازهایی مانند تار و سهتار را ندارد، بنابراین، ادغام عناصر ادبی یا نمایشی در کنار موسیقی میتواند ترغیبکننده باشد و به این ترتیب، سالنها دوباره رونق میگیرند.
جاذبه و عظمت ثروتمندان
محمدرضا مریدی، جامعهشناس هنر، معتقد است که کنسرتهای نمایشی امروزی، در واقع ادامهای بر کنسرتهای پاپ دهه نود هستند. با این حال، تغییر قابل توجهی در این اجراها رخ داده است؛ این کنسرتهای نمایشی اکنون پرزرق و برقتر، باشکوهتر و هزینهبرتر شدهاند. دلیل این افزایش هزینه، حضور بیشتر بازیگران و هنرمندان شاخص است که به جذابیت و زرق و برق آن افزوده است. همچنین، باید اشاره کرد که با ارتقاء سطح این کنسرتهای نمایشی به سمت اجرای هرچه باشکوهتر، به طور طبیعی، جامعه هدف آنها نیز از قشر ثروتمندتر جامعه میشود.
اجرای کنسرت به عنوان یک هنر ترکیبی یا راهی برای عبور از مرزهای محدودیتها
در مورد کنسرت پرفورمنس که با استفاده از سایه و روشن، نمایشی از نور بر روی صحنه خلق میکند و در آن بازیگران میچرخند، اجرا میکنند، میخوانند یا تکنوازی مینمایند، باید پرسید آیا این نوع اجرا جزو کنسرتهای نمایشی محسوب میشود یا تئاتر موزیکال؟ صداقتکیش در پاسخ به این سوال، سوالی بنیادی مطرح میکند: «پیش از هر چیز، باید پرسید چرا این نوع هنر ترکیبی را کنسرت-پرفورمنس نامیدهاند؟»
اگر بر اساس حرکاتی که بر روی صحنه بهموسیقی و ریتم انجام میشود، توجه کنیم، باید آن را به سادگی رقص بنامیم. اما زمانی که این حرکات با عناصر نمایشی، داستان و موسیقی همراه شوند، آنگاه باید آن را باله نامید. شاید به دلیل محدودیتهایی که برای رقص وجود دارد، این ترکیب هنری که در اجراهای صحنه رخ میدهد، به عنوان کنسرت پرفورمنس شناخته میشود.
نخبهگرایی در ارتباط با مخاطب و تداخل مرزهای میان هنر و تجارت
مسئله مهمتر در این زمینه، نوع و ساختار جمعیت مخاطبان کنسرتهای نمایش است که قابل تأمل و بررسی است. جعفری فوتمی در این باره اظهار میدارد: «مخاطب تئاتر با مخاطب کنسرتهای موسیقی متفاوت است. حتی در میان مخاطبان کنسرتهای موسیقی کلاسیک، سنتی و پاپ تفاوتهایی وجود دارد که قابل تشخیص است. اما آن دسته از افرادی که به کنسرتهای نمایش میروند، نه جزو مخاطبان جدی موسیقی هستند و نه جزو مخاطبان فعال تئاتر.»
در واقع، ژانر کنسرت نمایش، مخاطبان همیشگی و تخصصی تئاتر و کنسرت را کنار میزند، و در عین حال، خودش نیز مخاطب خاص و مشخصی ندارد. این وضعیت تنها به دلیل تمرکز این نوع هنر بر جنبه سرگرمی است. همانطور که تئاتر آزاد با فضای تئاتر حرفهای تفاوت دارد، کنسرتهای نمایش نیز مسیر مستقل خود را دنبال میکنند و ارتباطی با جریان تئاتر حرفهای یا موسیقی هنری ندارند.
در سالهای گذشته، میان موسیقی لالهزاری و موسیقی برنامههای رادیویی، مرزبندی مشخصی وجود داشت. نوازندگان هر گروه در فضای مربوط به خود فعالیت میکردند و وارد حوزه دیگری نمیشدند؛ هر گروه هنری، مخاطبان خاص خود را داشت. اما در کنسرتهای نمایش، کارگردانان، نویسندگان و بازیگران معروف، به همراه نوازندگان شناختهشده، به دلایل اقتصادی و مالی، مرزهای هنری و بازار را در هم شکسته و از میان برداشتهاند.
از سوی دیگر، حضور بازیگران مشهور به تنهایی میتواند عاملی مؤثر در جذب مخاطب باشد. بسیاری از تماشاگران تئاترهای موزیکال برای دیدن چنین اجراهایی، که اغلب از فضای موسیقی فاصله دارند، به سالنها میآیند؛ و این مخاطبان، که بیشتر علاقهمند به سینما و بازیگران چهره هستند، به تدریج به علاقهمندان موسیقی نیز تبدیل میشوند.
تأثیر رژلب اقتصادی
یکی دیگر از عوامل موثر در رونق یافتن این نوع جدید را میتوان در نظریه رژ لب اقتصادی جستجو کرد. جامعهای که با بحرانهای بزرگ اقتصادی و اجتماعی روبرو است و اعضای آن را در مقابل محدودیتهای گسترده و محرومیتهای اقتصادی قرار میدهد، افراد را به سمت استفاده از تجربیات کوچکتر و جایگزین سوق میدهد.
در جامعهای که رفتن به کنسرت تنها برای گروه خاصی از افراد متمول امکانپذیر است، تماشای فیلم در سینما یا حضور در سالنهای تئاتر به فشار مضاعفی بر اقتصاد اعضای جامعه تبدیل میشود؛ بنابراین، افراد به دنبال راهکارهای سرگرمکننده جایگزین میگردند. در چنین شرایطی، نوع جدیدی از تلفیق موسیقی و تئاتر که با نامها و شکلهای مختلف اجرا میشود، گزینههای قابل توجهی برای اعضای جامعه فراهم میآورد که بتوانند همزمان از دو هنر بهرهمند شوند و با صرف هزینهای کمتر، تجربهای متفاوت داشته باشند. در نتیجه، این نوع جدید هنری، با وجود شباهتها و نمونههای جهانی، در ایران به یک پدیده کاملاً داخلی و منحصر به فرد تبدیل شده است.