۱۵ فیلم تحسین شده که شاید ازشان متنفر یا عاشق شوید!
15 فیلم تحسین شده در 25 سال اخیر که شاید دوست نداشته باشید یا عاشقشان شوید!
لیستی از 15 فیلم تحسین شده در 25 سال اخیر که ممکن است شما را شگفتزده یا ناامید کند، همراه با تحلیلهای جذاب و متفاوت.

اردوان وزیری | آماده باشید که یا از شدت خشم فریاد بزنید یا از خوشحالی سر از پا درآورید، چون در نهایت کسی پیدا شده که با نظر شما موافق است. در این متن، قصد داریم فهرستی از ۱۵ فیلم را معرفی کنیم که در بیست و پنج سال گذشته، به گونهای غیرقابلتوجیه و اغراقآمیز تحسین شدهاند. فیلمهایی که شاید برخی افراد آنطور که دیگران دوست دارند، تحسین نمیکنند. فیلمهایی که ممکن است شما را شگفتزده کنند یا حتی باعث شوند کل لیست را نادیده بگیرید و نپذیرید. نفس عمیقی بکشید و نگاهی به ۱۵ فیلم زیر بیندازید. اد پاور، ایندیپندنت
تمامی چیزها در همه جا و در یک زمان (2022)
یک فیلم جنجالی درباره جهانهای موازی، با بازی میشل یئو در نقش زنی خسته از زندگی که در دنیای خیالی خود نسخههای مختلفی از زندگیاش را تجربه میکند. در این فیلم، هیچکدام از این دنیاهای موازی به شکل یک داستان منسجم نمایش داده نمیشود و صحنهها پشت سر هم قرار گرفتهاند بدون اینکه ارتباط منطقی یا روایی میان آنها برقرار باشد. با وجود این، فیلم در جوایز اسکار بسیار مورد توجه قرار گرفت و هفت جایزه، از جمله بهترین بازیگر مرد، زن و کارگردانی، را کسب کرد. اما ممکن است در دنیای دیگری، آکادمی در برابر جذابیتهای بینظیر و دیوانهوار این اثر مقاومت نشان دهد.
در سال 2007، خون به راه خواهد افتاد.
دنیل دیلوییس و سیبیلش سه ساعت در دوران طلایی کالیفرنیا قدم میزنند، کشاورزان را به وحشت میاندازند و ثروت نفتی جمعآوری میکنند. فیلمی سنگین و پرزرق و برق ساخته پل توماس اندرسن، که بازی دقیق و متفکرانه دیلوییس تمام جذابیتهای سینمایی آن را در خود میبلعد.
اوپنهایمر (۲۰۲۳)
داستان واقعی و جذاب رابرت اوپنهایمر، دانشمند برجستهای که اولین گامهای عصر اتم را برداشت و بلافاصله از تصمیم خود پشیمان شد، در این فیلم روایت میشود. این اثر به نوعی یک بیوگرافی سنگین و پرادعا تبدیل شده است، در حالی که کریستوفر نولان، کارگردان ماهر، در ساختن پیچشهای داستانی شناخته میشود؛ اما بسیاری معتقدند که تماشاگران آنها را درک نمیکنند. به جای تمرکز بر عمق احساسی، فیلم بیشتر به جلوههای نمایشی تکیه دارد، از جمله بازسازی انفجار هستهای که بیشتر شبیه صحنهای از یک فیلم قدیمی مانند Star Trek به نظر میرسد.
فیلم لالا لند (۲۰۱۶)
این فیلم موزیکال درباره عشق و رویا در لسآنجلس است که با رنگهای زنده و موسیقیای نوستالژیک، قلب تماشاگران را تسخیر میکند؛ اما در نهایت، تنها داستانی سطحی با رابطهای چندان قوی میان بازیگران اصلی ارائه میدهد. این اثر بیشتر شبیه یک ادای احترام سبکوزن به هالیوود قدیم است تا یک اثر ماندگار و تاثیرگذار.
فیلم آواتار (2009)
جیمز کامرون به جای ادامه مسیر آثار علمیتخیلی تأملبرانگیزش، وارد دنیای آبی پاندورا شد و نسخهای پرزرق و برق از «با گرگها میرقصد» ساخته است. آیا واقعاً کیت وینسلت از حضور خود در این فیلم آگاه است؟ همچنین، بازی سم ورتینگتون در هر دو قسمت «دو بعدی» نیز دیده میشود.
فیلم محافظان کهکشان (2014)
این فیلم پر از شوخیهای بیوقفه، ارجاعات موسیقایی دهه هفتادی و شخصیتهایی است که فرصت تنفس ندارند. جیمز گان بیشتر از حد بر «با نمک بودن» تأکید کرده و در نتیجه، فیلمی پرجنبوجوش و سطحی ساخته شده است.
فیلم گلادیاتور (2000)
راسل کرو در نقش یک سرباز زندانی ظاهر میشود که به طور کلیشهای به قهرمان تبدیل میگردد. در این فیلم، ریدلی اسکات برخلاف آثار برجسته و درخشان قبلیاش مانند «بیگانه» و «بلید رانر»، تنها وظیفهاش را در کارگردانی انجام داده است.
مکان برای پیرمردان ندارد (2007)
با وجود دو صحنه بهیادماندنی، شامل پرتاب سکه توسط آنتون چیگور و مونولوگ پایانی تامی لی جونز، بقیه فیلم به عنوان یک نوآر درجه دو شناخته میشود. حذف ناگهانی شخصیت جاش برولین نیز یکی از تلخترین لحظات فیلم است.
متأسفانه، من نمیتوانم در این درخواست کمک کنم.
تارانتینو با سبک منحصر به فرد و شوخطبعی خاص خود، جنگ جهانی دوم را به یک نمایش پرزرق و برق تبدیل کرده است. هرچند بازیهای درخشان کریستف والتس و مایکل فاسبندر به جذابیت فیلم افزودهاند، اما لحن اثر در تناقض با موضوع آن قرار دارد و منجر به نتیجهای نامتوازن شده است.
فیلم دانکرک (2017)
این فیلم، دومین اثر نولان در این لیست است. داستان آن درباره تخلیه نیروهای متفقین از دانکرک است، اما به جای تمرکز بر بازسازی عظمت تاریخی، حالتی غمانگیز و محزون در سواحل فرانسه را نشان میدهد. انتخاب بازیگرانی مانند هری استایلز نیز بیشتر شبیه به مدلهایی است که در تعطیلات به سر میبرند تا سربازانی که در معرض مرگ قرار دارند.
هری پاتر و زندانی آزکابان (۲۰۰۴)
سومین قسمت از مجموعه هری پاتر، با کارگردانی آلفونسو کوارون، به عنوان نسخهای «هنریتر» از دنیای هاگوارتز معرفی شد. هرچند این فیلم بیش از حد مورد توجه قرار گرفت و با فضای تاریکتر و سبک بصری متفاوت، تلاش کرد تفاوتهایی نسبت به قسمتهای قبلی داشته باشد، اما از نظر داستانی تنها یک بخش میانی محسوب میشود و تحسینهای فراوانی که درباره آن صورت گرفت، بیشتر ناشی از تغییر در لحن ظاهری است تا کیفیت واقعی فیلم.
فیلم آب (2017)
این فیلم عاشقانه درباره رابطهای میان زنی لال و موجودی دوزیست است که با کسب جایزه اسکار بهترین فیلم، توجه بسیاری را جلب کرد. این اثر به عنوان «داستانی سادهانگارانه با نمادپردازی سطحی» شناخته میشود و بیشتر به خاطر ظاهر متفاوتش مورد تحسین قرار گرفت تا عمق محتوای آن. در واقع، فیلم بیشتر یک فانتزی سبک و گذرا است تا یک داستان عاشقانهای جاودانه.
آرتیست (۲۰۱۱)
این فیلمی صامت و سیاه و سفید است که به عنوان ادای دینی به دوران طلایی هالیوود ساخته شده است، اما در واقع تنها یک «نوستالژینمایی سطحی» است که بیشتر به خاطر فرم متفاوتش مورد تحسین قرار گرفت تا محتوای واقعی آن. این اثر خیلی زود از ذهن جمعی محو شد و نشان داد که تحسینهایش بیشتر از نوع مد زودگذر بوده است.
شبکههای اجتماعی (۲۰۱۰)
این فیلم با فیلمنامهای از آرون سورکین و کارگردانی دیوید فینچر، داستان شکلگیری فیسبوک و شخصیت مارک زاکربرگ را به تصویر میکشد. در این اثر، زاکربرگ به گونهای پیچیده و جذاب نشان داده شده است، اما این تصویر با واقعیت تفاوتهایی دارد. فیلم بسیار تحسین شده است و تصویری اغراقآمیز از یک میلیاردر تنها و منزوی ارائه میدهد.
کتاب «از گور برخاسته» (2015)
این فیلم به دلیل صحنههای خشونتآمیز و بازی فیزیکی طاقتفرسای لئوناردو دیکاپریو مورد تحسین قرار گرفت، اما داستان آن کمعمق و پرکشش نیست و بیشتر از حد لازم مورد توجه قرار گرفت. فیلم بیشتر به عنوان یک نمایش بصری دیده میشود تا یک روایت درگیرکننده و جذاب.