تحلیل حواشی، نمادها و پیامهای سریال تاسیان
تحلیل و بررسی حواشی، نمادها و نقد سریال تاسیان؛ مروری بر داستان، نمادها و پیامهای پنهان در آخرین قسمت
تحلیل و بررسی حواشی، نمادها و پیامهای سریال تاسیان، مروری بر داستان، نمادهای فرهنگی و نقدی بر آخرین قسمت این اثر تاریخی و عاشقانه ایرانی.

آخرین قسمت این مجموعه تلویزیونی با عنوان «پرواز قو» نامگذاری شده است، پرندهای که در فرهنگهای مختلف نمادی از عشق پایدار و ماندگار است. دلیل این نمادین بودن، وفاداری قو تا پایان عمر به یک جفت است و اینکه حتی پس از مرگ یکی از آنها، دیگر به سراغ جفت جدید نمیروند.
قسمت نهایی سریال «تاسیان» به کارگردانی تینا پاکروان منتشر شد. این مجموعه داستان زندگی امیر و شیرین را در روزهای منتهی به انقلاب ۱۳۵۷ روایت میکند.
در واقع، این سریال داستانی عاشقانه را در پسزمینهای تاریخی از یکی از مهمترین رویدادهای ایران به تصویر میکشد. «تاسیان» دومین اثر از سهگانه تینا پاکروان با عنوان «روزی روزگاری» است که در آن بازیگرانی مانند بابک حمیدیان، هوتن شکیبا و پانتهآ پناهی نقشآفرینی میکنند. در ادامه، نگاهی کوتاه به داستان، حواشی، نمادها و نقدی بر این سریال خواهیم داشت.
«تاسیان»؛ روزی روزگاری، دو عاشق بودند که هیچکس جز آنها نبود.
حواشی این سریال قبل از پخش آغاز شد. ساترا قبل از نمایش، تاسیان را به دلیل نداشتن تاییدیه صیانت تینا پاکروان توقیف کرد؛ هرچند در نهایت قسمت اول این سریال پخش شد. پس از پخش قسمت اول، گروهی به دلیل برخی سکانسهای رقص، نشان دادن مشروبات الکلی و حجاب زنان در تاسیان اعتراض کردند. با شروع قسمت دوم و دستگیری امیر توسط نیروهای امنیتی، نام ساواک بر سر زبانها افتاد. پس از عضویت امیر در این سازمان و ماجرای بازداشت و بازجوییاش از شیرین، برخی در رسانهها و فضای مجازی ادعا کردند که تینا پاکروان در حال تطهیر چهره ساواک است و از بین بردن گناهان این سازمان است؛ حتی عدهای این کارگردان را به عنوان یکی از اعضای خانواده حسن پاکروان و مرتبط با ساواک معرفی میکردند.
ماجرای حاشیهها به همین جا ختم نشد. در سکانسی از قسمت اول، زمانی که مریم و شیرین درباره شبهای شعر گوته صحبت میکردند، نام آل احمد به عنوان سخنران یکی از این شبها ذکر شد. پس از آن، حاشیه جدیدی شکل گرفت که ادعا میکرد تینا پاکروان تاریخ را تحریف کرده است؛ چرا که ساخت سریال در سال 1356 اتفاق افتاده، در حالی که جلال آل احمد در سال 1348 درگذشته است. ساترا در گزارشی پس از این حواشی اعلام کرد که تاسیان نتوانسته مجوزهای لازم را دریافت کند و به همین دلیل توقیف شد. پس از این توقیف، پلتفرم پخشکننده قسمتهای پخش شده سریال را در یوتیوب منتشر کرد؛ اما در نهایت، سریال با اصلاحات لازم پخش شد. در قسمتهای پایانی و در مورد اخراج سعید از ساواک، مجدداً در فضای مجازی بحثهایی شکل گرفت که نشان میداد تاسیان در حال سفیدسازی چهره ساواک است.
نمادهای موجود در سریال تاسیان
نمادهای مربوط به این سریال را میتوان در نخستین پوستر آن دید.
ماهی سیاه کوچولو: تیتراژ آغازین این سریال اقتباسی است از کتاب «ماهی سیاه کوچولو» اثر صمد بهرنگی، که امیر را میتوان نمادین به عنوان ماهی در نظر گرفت. امیر، همانند ماهی سیاه کوچولو، اعتقادات خانواده را کنار میگذارد و به دنیای مورد علاقهاش در فیلم و کتاب میپردازد. او برای رسیدن به شیرین هر کاری میکند، حتی اگر این راه منجر به مرگ نزدیکترین دوستش شود. در یکی از پوسترهای اولیه سریال، تصویری از ماهی سیاه کوچولو دیده میشود؛ ماهیای که مرده است و نشاندهنده سرنوشت نهایی امیر، یعنی مرگ، است.
سرو: شیرین در کنار سرو جان خود را از دست داد. درخت سرو، نماد زندگی و جاودانگی است، که پدرش آن را به عنوان هدیه تولد به او داده بود. اگر سکانس ابتدایی سریال تاسیان را به خاطر دارید، سرو نیز مانند یک جسد به حیاط آورده شد. حافظ در شعری ارتباط سرو با مرگ را اینگونه نشان میدهد:
به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید
که میرویم به داغ بلند بالایی
نقاشی: در نقاشی که شیرین به امیر هدیه داده بود، زاویه و سایه انگشتهای دست امیر شبیه تفنگ است. تفنگ نمادی است از تمام کارهایی که امیر انجام داده تا به عشق شیرین برسد، اما نتیجه آن نابودی همه چیز بوده است.
قو: نام قسمت پایانی این سریال «پرواز قو» است، نمادی از عشق پایدار در فرهنگهای مختلف. قو تا پایان عمر تنها با یک جفت باقی میماند و حتی پس از مرگ یکی از آنها، به سراغ جفت دیگری نمیرود. در سریال نیز شیرین میمیرد و امیر نمیتواند مرگ معشوقش را تحمل کند؛ او در استخر غرق میشود. در شعر «مرگ قو» اثر مهدی حمیدی شیرازی، مرگ قو در سرزمینی رخ میدهد که متعلق به آن است، و سرنوشت امیر و شیرین در کنار هم رقم میخورد:
چو روزی ز آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی، آغوش وا کن
که میخواهد این قوی زیبا بمیرد
همچنین، تیتراژ پایانی سریال با صدای علیرضا قربانی، «پرواز قوها» نام دارد که نمادی از مرگ امیر و شیرین است:
با یک بالش پر پر از آرزوها
چقدر فکر کردم به پرواز قوها
خدا را چه دیدی شاید پر گرفتیم
شاید خندههامونو از سرگرفتیم
بررسی مختصر و انتقادی درباره سریال تاسیان
بر اساس عنوان سریال و تیزرهای آن، انتظار میرفت رویدادهایی رخ دهند که تماشاگران را به عمق احساسات تاسیان ببرد. تینا پاکروان در برنامه «اکنون» تاسیان را چنین تفسیر کرد: «تاسیان یک حس است! یک غم بزرگ که انسان در غیاب عزیزان خود تجربه میکند.»
مرگ پدر مریم، کشته شدن سعید و نادر، در واقع نتوانستند معنای عمیق غم را به تصویر بکشند، و پاکروان با مرگهای امیر و شیرین، حال و هوای تاسیان را برای مخاطب ایجاد کرد؛ مرگهایی که قابل پیشبینی بودند. به نظر میرسد در قسمتهای پایانی، پاکروان تلاش کرد تا حال و هوای تاسیان شخصیتها را به تصویر بکشد. جمشید نجاتی، که تمامی داشتههایش را از دست داده و حال باید مرگ فرزندش را تحمل کند، و مریم، که پدر، معشوقه و بهترین دوستش را از دست داده است، نمونههایی از این حال و هوا هستند. اما به نظر میرسد، تاسیانترین حالت برای هما است؛ فردی که تمامی غمها را در سینه جای میدهد و باید سنگ صبور خانواده باشد.
شروع تاسیان جذاب و پرانرژی بود، پر از رنگهای زنده و عناصر فانتزی، همراه با داستانی عاشقانه که به راحتی بیننده را جذب میکرد. اما این جلوههای رنگارنگ و زرق و برقدار، بدون پشتوانه عمیق، کمکم محو میشوند. در ادامه، داستان به سمت اغراق و شعارزدگی سوق پیدا میکند.
روایتهای فرعی در میانه داستان بهطور ناگهانی کنار گذاشته میشوند، مانند نامه سعید و سرنوشت رجبزاده که یکی پس از دیگری کنار گذاشته میشوند. به نظر میرسد نویسنده نخهای داستان را یکی پس از دیگری رها کرده تا مرگ شیرین و امیر را رقم بزند. در عین حال، سریال پاسخی به چرایی نوشتن نامه سعید نمیدهد؛ زیرا صحنهای در سریال نشان داده نمیشود که کشمکش درونی او در نوشتن این نامه مشخص باشد. در نتیجه، تماشاگر تنها فداکاری پیشفرض و از قبل آمادهشدهای را مشاهده میکند، بیآنکه دلیل کینه سعید نسبت به خانواده نجاتی و امیر را درک کند. اما با توجه به تدوین، میتوان نامه سعید را نمادی از تمامی رویدادهای فیلم تا لحظه تاسیان دانست.
به نظر میرسد تینا پاکروان با قرار دادن این صحنه، قصد داشت مرور رویدادهای داستان را انجام دهد. در سریال تاسیان، بازیگرانی مانند بابک حمیدیان و نازنین بیاتی بهترین اجراها را ارائه دادهاند. همچنین، بازی ریحانه رضی در نقش حوری، بهویژه در صحنهای که مقابل خانه ایستاده و با جمشید صحبت میکند و فریاد میزند: «چرا باید از ایران بروم، اینجا خانهام است»، یکی از بهترین سکانسها و نمونههای بازی در این سریال است. پانتهآ آپناهیها نیز نقش زنی را به خوبی ایفا میکند که همدرد و سنگ صبور خانواده است. با این حال، بازی هوتن شکیبا در نقش امیر را میتوان نقطه ضعفی در این سریال دانست.
در پایان، این سریال تلاشی جاهطلبانه برای تلفیق عشق و وقایع تاریخی دهه ۵۰ است، با طراحی صحنهای دقیق و بازیگرانی توانمند؛ اما در پس ظاهر آراسته، داستانی گسسته و پر از ناپیوستگی وجود دارد. با وجود این، تاسیان تنها یک روایت خانوادگی نبود، بلکه تصویری نمادین و چندلایه از فروپاشی روانی و اخلاقی جامعه است. این سریال به عنوان آینهای عمل میکند که مرگ تدریجی افراد در جامعه را به تصویر میکشد.