وقتی پدر و پسر بوی عید را با ساز و صدا زنده کردند
بداههخوانی بوی عیدی با تنبک و گیتار؛ اجرای احساسی امیرحسین مدرس و پسرش ایلیا
امیرحسین مدرس و پسرش ایلیا در اجرای پدر پسری بوی عیدی، با تنبک و گیتار مخاطب را به دل خاطرات نوروز بردند. یک اجرای صمیمی، پر از عشق و نوستالژی.
اجرای دلنشین پدر و پسر با ترانه نوستالژیک بوی عیدی | امیرحسین مدرس و ایلیا، عید را به خانه آوردند
تنبک، گیتار و صدای نوستالژی؛ وقتی هنر از پدر به پسر میرسد
در یکی از زیباترین و صمیمیترین اجراهای پدر و پسری که میتوان تصور کرد، امیرحسین مدرس با تنبک و پسر هنرمندش ایلیا مدرس با گیتار و صدا، ترانه جاودانه «بوی عیدی» را با بداههخوانی دلنشینی اجرا کردند؛ لحظهای که در آن، نه فقط موسیقی، بلکه نوستالژی، عاطفه، خاطره و خانواده در هم آمیختند.
این اجرا، یکبار دیگر نشان داد که چگونه هنر، میتواند نسلها را به هم پیوند دهد و خاطرات دستهجمعی ایرانیان را زنده نگه دارد.
بوی عیدی، بوی خاطره، بوی زندگی...
ترانه «بوی عیدی» یکی از ماندگارترین آثار موسیقی ایران است. شعری از افشین مقدم، ملودی اسفندیار منفردزاده و صدایی که نخستینبار از گلوی جاودانه فرهاد مهراد بیرون آمد و سالهاست که در ذهن و دل همه ایرانیها جای دارد.
در این اجرا، ایلیا مدرس با صدایی گرم و حسی، شعر را خواند و امیرحسین مدرس با تنبک همراهیاش کرد. صدایی که از دل نسل جدید میآمد و سازی که از تجربه و سنت جان گرفته بود.
امیرحسین مدرس و پسرش ایلیا با یک اجرای پدر و پسری زیبا در برنامه ۱۰۰۱ مخاطبان را شگفتزده کردند؛ لحظهای احساسی، دلنشین و پر از عشق و صدای ایرانی.
متن کامل شعر زیبای «بوی عیدی»:
بویِ عیدی، بویِ توپ، بویِ کاغذرنگی
بوی تندِ ماهی دودی وسطِ سفره نو
بوی یاسِ جانماز ترمه مادربزرگ
با اینا، زمستونو سر میکنم
با اینا، خستگیمو در میکنم
شادی شکستنِ قلک پول
وحشتِ کم شدن سکه عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناسِ تا نخورده لایِ کتاب
با اینا، زمستونو سر میکنم
با اینا، خستگیمو در میکنم
فکر قاشق زدنِ یه دختر چادر سیاه
شوق یک خیز بلند، از روی بتههای نور
برق کفشِ جفت شده تو گنجهها
با اینا، زمستونو سر میکنم
با اینا، خستگیمو در میکنم
عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذاشتن جریمههای عیدِ مدرسه
بوی گلِ محمدی، که خشک شده لای کتاب
با اینا، زمستونو سر میکنم
با اینا، خستگیمو در میکنم
بوی باغچه، بوی حوض، عطر خوبِ نذری
شب جمعه، پی فانوس، توی کوچه گم شدن
توی جوی لاجوردی، هوس یه آبتنی
با اینا، زمستونو سر میکنم
با اینا، خستگیمو در میکنم
با اینا، زمستونو سر میکنم
با اینا، خستگیمو در میکنم
با اینا، خستگیمو در میکنم
وقتی صدا، ساز و احساس در کنار هم قرار میگیرند...
این اجرا، فقط یک بداههخوانی نبود. یادآور همه آن لحظههایی بود که «عید» برایمان معنا داشت. پدر و پسر، در یک هارمونی زیبا، شعر عید را نه فقط خواندند، بلکه زندگی کردند. تنبک امیرحسین مدرس ریتم خاطره را میزد و گیتار ایلیا، ضربان دلی بود که با هر مصرع تپید.