کد خبر: 9988

هدیه خاص الویس پریسلی به نیکسون؛ تفنگ کلت ۴۵ در کاخ سفید

هدیه خاص الویس پریسلی به نیکسون در کاخ سفید؛ تفنگ کلت ۴۵ و داستان دیدار تاریخی

دیدار تاریخی الویس پریسلی با نیکسون و هدیه خاص تفنگ کلت ۴۵، نماد اتحاد فرهنگ و سیاست در کاخ سفید

هدیه خاص الویس پریسلی به نیکسون در کاخ سفید؛ تفنگ کلت ۴۵ و داستان دیدار تاریخی

در یکی از صبح‌های ماه دسامبر سال ۱۹۷۰، ریچارد ام نیکسون، رئیس‌جمهور محافظه‌کار ایالات متحده، مهمان غافلگیرکننده‌ای در کاخ سفید داشت. این مهمان کسی نبود جز الویس پریسلی، «سلطان راک و رول»، که پیش از این در یادداشتی به مسئولان امنیتی درخواست دیداری با رئیس‌جمهور آمریکا را داده بود.

این ملاقات انجام شد و تصویری از آن ثبت گردید که به یکی از پرمتقاضی‌ترین اسناد آرشیو ملی ایالات متحده تبدیل شد. در سال ۲۰۱۶ نیز فیلمی با عنوان «الویس و نیکسون» درباره این دیدار ساخته شد.

در دفتر رئیس‌جمهور، فرد سومی نیز حضور داشت: یک مقام دولتی به نام باد کروگ، که بعدها به خاطر نقش‌آفرینی در رسوایی واترگیت به زندان افتاد. کروگ، که اکنون در مدرسه اخلاق و رهبری جهانی در واشنگتن فعالیت می‌کند، درباره این دیدار غیرمنتظره بین ستاره راک و رئیس‌جمهور با بی‌بی‌سی صحبت کرده است.

دستیار نیکسون، ایگل «باد» کروگ جونیور (در سمت راست)، در دفتر رئیس‌جمهور هنگام بازدید الویس پریسلی حضور داشت.

باد کروگ اظهار داشت: «وقتی نامه دست‌نویس الویس را که در حین پروازی به واشنگتن نوشته شده بود، دریافت کردم، احساس کردم بسیار صادقانه است. اما برای اطمینان از جدی بودن این درخواست، باید با دو نفر از همراهان الویس دیدار می‌کردم تا صحت آن را تأیید کنند.»

درخواست مورد تایید قرار گرفت و در نتیجه، دیدار انجام شد.

یک لحظه تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز

برای فهمیدن چگونگی دیدار این دو فرد، که ظاهراً انسان‌هایی کاملاً متفاوت بودند، نیاز است کمی درباره شرایط آن زمان توضیح دهیم.

در آن دوره، هر دو نفر از برجسته‌ترین شخصیت‌های جهان بودند. نیکسون، رئیس‌جمهور قدرتمندترین کشور جهان، و الویس پریسلی، خواننده‌ای که میلیون‌ها نفر را مجذوب خود کرده بود.

با این حال، هر دوی آن‌ها در دوره‌ای دشوار از زندگی حرفه‌ای خود قرار داشتند. رئیس‌جمهور با مسائل جنگ ویتنام، نارضایتی عمومی، اعتراضات خشونت‌آمیز و مشکلات جدی در زمینه مصرف مواد مخدر در خیابان‌های شهرهای بزرگ آمریکا مواجه بود.

در مقابل، الویس پریسلی چندین سال بود که موفقیت‌های چشمگیری کسب نکرده بود و تصویر نمادین او به عنوان یک شورشی، در میان نسلی که جذب جنبش‌های هیپی‌گری، عشق آزاد، صلح‌طلبی و مواد مخدر شده بود، کم‌رنگ‌تر شده بود.

نیکسون با تظاهرات خشونت‌آمیز دانشجویی علیه جنگ ویتنام مواجه شد.

در عین حال، الویس پریسلی نیز هدف خاصی برای دیدار با ریچارد نیکسون داشت، هدفی که از یک خیال شخصی سرچشمه می‌گرفت.

بر اساس گفته جری شیلینگ، یکی از دوستان نزدیک الویس، او علاقه زیادی به نظم و قانون داشت. الویس شیفته پلیس بود و مجموعه‌ای بزرگ از سلاح‌ها و نشان‌های پلیس جمع‌آوری کرده بود.

عامل مخفی در مبارزه با قاچاق مواد مخدر

او به دنبال نشان دیگری بود، یک نشان واقعی که بتواند او را به عنوان مامور مخفی اداره مبارزه با مواد مخدر فعال کند، تا با موادی که معتقد بود در حال نابود کردن آمریکا هستند، مقابله نماید.

پریسلی، شیلینگ و سانی وست، یکی دیگر از نزدیکانش، را برای یک سفر مخفیانه به واشنگتن فراخواند تا بتواند درخواست ملاقات با نیکسون را مطرح کند.

در هواپیما و بر روی کاغذهای سربرگ شرکت هواپیمایی، پریسلی دلایل و درخواست‌های خود برای کمک به رئیس‌جمهور را یادداشت کرد.

باد کروگ توضیح می‌دهد: «او قصد داشت از نفوذ خود به عنوان یک ستاره دنیای سرگرمی بهره‌برداری کند تا جوانان را به پرهیز از مصرف مواد مخدر ترغیب کند.»

این موضوع کمی متناقض به نظر می‌رسید، زیرا همان‌طور که بعدها مشخص شد، خود الویس نیز به مصرف داروهای تجویزی روی آورده بود که در نهایت منجر به مرگ او در سن ۴۰ سالگی شد.

الویس با انتشار آهنگ «هارت‌برک هتل» در سال ۱۹۵۶ به شهرت رسید.

با این حال، شیلینگ معتقد است که الویس مصرف داروهای مخدر را معادل سوء مصرف مواد مخدر نمی‌دانست.

او می‌گوید: «الویس از موسیقی‌ای که مواد مخدر را ترویج می‌کرد خوشش نمی‌آمد. زمانی که موسیقی راک به ابزاری برای تشویق مصرف مواد مخدر تبدیل شد، او احساس مسئولیت می‌کرد. اما او متوجه نبود که سوء مصرف داروهای تجویزی نیز می‌تواند به همان اندازه خطرناک باشد.»

نیکسون نیز معتقد بود که مواد مخدر یکی از بزرگ‌ترین مشکلات جوانان آمریکایی است و دولت او برنامه‌هایی برای مقابله با این مسئله تدوین کرد.

یک اسلحه خودکار مدل ۴۵

باد کروگ به رئیس‌جمهور پیشنهاد کرد که برای برقراری ارتباط بهتر با جوانان، لازم است او در کنار شخصیتی محبوب و شناخته‌شده ظاهر شود.

قرار ملاقات تایید شد و سلطان موسیقی راک‌اند رول همراه با دو دوستش به کاخ سفید وارد شد.

الویس یک تفنگ کلت کالیبر ۴۵ و گلوله‌هایش را در یک جعبه تزیینی به عنوان هدیه به نیکسون ارائه داد.

کروگ اظهار داشت: «مجبور شدم به الویس بگویم که نمی‌تواند تفنگ را به دفتر رئیس‌جمهور ببرد.»

نشان پلیسی که الویس دریافت کرده است، اکنون در گریسلند، خانه و موزه او در ممفیس، قابل مشاهده می‌باشد.

در ابتدای آشنایی، نیکسون چندان تحت تأثیر ستاره راک قرار نگرفته بود. کروگ روایت می‌کند که مدتی طول کشید تا رئیس‌جمهور متوجه شود چرا فرد مقابل او این‌قدر محبوب است.

پس از گفت‌وگو با الویس، نیکسون درک کرد که او با تلاش و سخت‌کوشی به جایگاهی که داشت، رسیده است و اراده و جاه‌طلبی‌اش برای رسیدن به اوج، تحسین‌برانگیز است؛ چیزی که نیکسون در دنیای سیاست نیز تجربه کرده بود.

آن‌ها همچنین به درک مشترکی درباره تنهایی در اوج قدرت و شهرت رسیدند، زیرا هر دو در حالی که قدرت و محبوبیت داشتند، دیگر در دوران اوج خود نبودند.

دستیاران نیکسون موضوعاتی را برای گفت‌وگو آماده کرده بودند، اما الویس بدون مقدمه به رئیس‌جمهور گفت که تحقیقات گسترده‌ای درباره روش‌های شست‌وشوی مغزی کمونیست‌ها انجام داده است.

کروگ می‌گوید: «این یکی از مواردی بود که مرا غافلگیر کرد. رئیس‌جمهور چیزی در این زمینه به او گفت که «ادامه بده، نمی‌خواهیم افراد زیادی قربانی شست‌وشوی مغزی کمونیستی شوند».»

اما آنچه الویس واقعاً درخواست داشت، نشان اداره مبارزه با مواد مخدر بود و او آن را مستقیماً از رئیس‌جمهور درخواست کرد.

نقض قوانین و مقررات ترک کردن دستورالعمل‌ها عدم رعایت پروتکل‌ها عبور از الزامات تعیین‌شده

نیکسون از کروگ پرسید که آیا امکان دارد یک نشان به او اعطا شود.

دستیار پاسخ داد: «آقای رئیس‌جمهور، در صورت تمایل شما، می‌توانیم این کار را انجام دهیم.»

نیکسون به الویس گفت: «می‌خواهم که یکی داشته باشی.»

الویس از این مکالمه بسیار تحت تأثیر قرار گرفت و بدون رعایت پروتکل، رئیس‌جمهور را در آغوش گرفت.

او احساس خوشحالی عمیقی داشت؛ نشان در ذهنش نمادی بود که او را به عنوان یک مامور فدرال مبارزه با مواد مخدر معرفی می‌کرد.

این نشان تا پایان عمرش همراه او بود و پس از مرگ، به همراه سایر افتخاراتش در عمارت «گریسلند» که حالا به موزه تبدیل شده، به نمایش گذاشته شد.

این داستان، داستان جوانی است که از فقر برخاست و به یک اسطوره جهانی بدل شد؛ میلیاردر که خواسته‌ای داشت که نمی‌توانست با پول بخرد، اما حالا رویایش محقق شده بود.

نیکسون آن‌قدر تحت تأثیر الویس قرار گرفت و احساس نزدیکی نسبت به او داشت که حتی اجازه داد دو همراه الویس، جری شیلینگ و سانی وست، وارد دفترش شوند و با او سلام و احوال‌پرسی کنند.

شیلینگ می‌گوید: «لحظه مورد علاقه من در آن روز زمانی بود که الویس درِ دفتر ریاست‌جمهوری را برای من باز کرد. او با خنده من را به داخل هل داد و گفت: “نترس جری، او فقط یک رئیس‌جمهور است.”»

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار