کد خبر: 9646

میراث شجریان در خطر است؛ نقش نسل نو در حفظ هویت فرهنگی

چرا میراث فرهنگی شجریان در خطر نابودی است؟ بررسی علل بی‌پناه ماندن گنجینه‌های هنری و نقش نسل نو در حفظ هویت فرهنگی

بررسی خطر نابودی میراث فرهنگی شجریان، نقش نسل نو در حفظ هویت هنری و اهمیت آگاهی نسل جدید از ارزش‌های فرهنگی ایران.

چرا میراث فرهنگی شجریان در خطر نابودی است؟ بررسی علل بی‌پناه ماندن گنجینه‌های هنری و نقش نسل نو در حفظ هویت فرهنگی

در دنیای امروز، شاهد فروپاشی‌های آشکار و پنهان در حوزه‌های مختلف هستیم؛ فروپاشی‌هایی که ممکن است در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی رخ دهند یا در زمینه فرهنگ و هنر، بی‌آنکه توجه زیادی به آن‌ها شود، نفوذ می‌کنند و بنیان‌های مشترک ما را متزلزل می‌سازند. یکی از تلخ‌ترین این فروپاشی‌ها، از دست رفتن و نابودی میراث فرهنگی است.

مدت‌هاست در محافل هنری این جمله تکراری شنیده می‌شود که «هنرمندان بزرگ، وارثانی کوچک دارند». اما واقعیت بسیار غم‌انگیزتر است. گاهی حتی داشتن نسب و وارث بودن، تضمین‌کننده حفاظت از خانه، گنجینه و خاطره جمعی نیست. رابطه خونی همیشه به معنای استمرار میراث و دغدغه برای حفظ آن نیست و نمی‌تواند ضامن نگهداری از ارزش‌های فرهنگی باشد.

محمدرضا شجریان، فراتر از صدای یک ملت، نماد حافظه موسیقایی و فرهنگی ایرانیان است. در روزگاری نه‌چندان دور، او خانه‌ای به نام «دل‌آواز» ساخت و کارگاهی برای تولید آثار و نت‌ها برپا کرد؛ محلی که نه تنها محل ضبط آلبوم‌ها بلکه کانون پرورش روح یک جریان فکری و هنری نیز بود.

دل‌آواز فقط یک ساختمان نبود؛ این بنا محلی برای نگهداری خاطرات، مرکز خلق آثار، پایگاهی برای تمرین گروه‌ها و محفلی برای دیدار، گفتگو و رشد نسل‌های موسیقیدان بود. اکنون، پس از گذشت زمان، تنها تلی از خاک و خاطره در ذهن دوستداران باقی مانده است.

خبر تخریب این ساختمان، موجی از شوک در میان مردم ایجاد کرد، در حالی که بسیاری از خانه‌های مشاهیر دیگر مانند اخوان‌ثالث، عزت‌الله انتظامی، علی شریعتی و سیمین دانشور به موزه و بنیاد تبدیل شده‌اند و بستری برای ارتباط نسل‌های مختلف با میراث گذشتگان فراهم آورده‌اند.

با این حال، اثری از بنیادی به نام شجریان وجود ندارد که آثار و یادگارهای این اسطوره آواز ایران در آن نگهداری شود. سکوت وارثان، تماشاگران و نظاره‌گران، در واقع تماشای فروپاشی خانه پدر بودند. این سکوت گاهی بلندتر از هر اعتراض است و حتی می‌توان آن را نوعی شورش خاموش بر پیکر میراث دانست.

این سکوت و بی‌تفاوتی تنها به فروپاشی یک ساختمان محدود نمی‌شود، بلکه در عرصه موسیقی نیز بازتاب یافته است. هر نسلی حق دارد زبان و سبک خود را بیازماید و تجربه‌های نو را تجربه کند؛ نوآوری زمانی قابل تحسین است که با شور و خلاقیت همراه باشد. اما وقتی هویت‌های فرهنگی کمرنگ می‌شوند و حافظه جمعی آسیب می‌بیند، نمی‌توان نسبت به این تغییرات بی‌تفاوت بود.

حسین علیزاده بارها هشدار داده است که تلفیق موسیقی سنتی با سبک‌های روزمره و تجاری، ماهیت آن را زیر سوال می‌برد. او معتقد است که اینکه همایون شجریان، پسر استاد محمدرضا شجریان است، لزوماً به معنای تداوم مسیر و راه پدر نیست. با ساز کمانچه می‌توان موسیقی پاپ هم ساخت، اما آیا همچنان در برابر موسیقی اصیل قرار داریم؟

مسئله فقط در انتخاب سبک نیست؛ بلکه نوع شعر، همخوان، محتوای آثار و حتی روح حاکم بر موسیقی نیز دستخوش تغییر شده است. در گذشته، استاد شجریان برای انتخاب یک بیت شعر، با شاعران معتبری چون شفیعی کدکنی و سایه مشورت می‌کرد و هر اثر با دقت و وسواس ساخته می‌شد تا اثری ماندگار خلق شود. اما امروزه، در آثار همایون شجریان، این دقت و وسواس دیده نمی‌شود.

آخرین اثر او، «از دوست داشتن» با شعری از فروغ فرخزاد، نمونه‌ای از این کاهش کیفیت است. انتخاب یکی از شعرهای کم‌مایه فروغ و همراهی با صدایی خام و ناپخته، نشانگر افول نگاه جدی به میراث فرهنگی است. به نظر می‌رسد نسل جدید هنرمندان ما، آگاهی و شجاعت لازم برای مواجهه با میراث فرهنگی را ندارند و گاهی در برابر عظمت آن، به سکوت یا شورش پناه می‌برند.

این پرسش بی‌پاسخ باقی مانده است: نسل نو چقدر از ارزش‌ها و جایگاه گنجینه‌های فرهنگی پدران خود آگاه است؟ آیا بر عهده وارثان است که میراث را پاس بدارند یا این وظیفه بر عهده ملت است؟ اگر میراث حفاظت نشود، سرانجامی جز نابودی نخواهد داشت و تنها تصویری محو و از بین‌رفته از آنچه زمانی خانه خاطره‌ها بود، در ذهن نسل‌ها باقی خواهد ماند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار