کد خبر: 8661

بازگشت اقتباس‌های ادبی؛ فرصت نوین در سینما و تلویزیون ایران

بازگشت اقتباس‌های ادبی در سینما و تلویزیون ایران؛ سریال‌هایی بر اساس رمان‌های مشهور و فرصت‌های نوین در صنعت هنر

بازگشت اقتباس‌های ادبی در سینما و تلویزیون ایران، فرصتی نوین برای رونق هنر و بهره‌برداری از میراث غنی ادبیات کشورمان است.

بازگشت اقتباس‌های ادبی در سینما و تلویزیون ایران؛ سریال‌هایی بر اساس رمان‌های مشهور و فرصت‌های نوین در صنعت هنر

مهسا کلانکی: خبر خوشی برای علاقه‌مندان هنر و ادبیات، تیزر سریال «سووشون» اثر بی‌نظیر سیمین دانشور پس از مدت‌ها انتظار و با وجود مخالفت‌های ساترا، منتشر شد و زمان پخش آن اعلام گردید. سال‌هاست که منتقدان و پژوهشگران حوزه فرهنگ و هنر با حسرت از میراث گران‌بهای ادبیات داستانی ایران سخن می‌گویند. این گنجینه غنی شامل رمان‌ها و داستان‌هایی است که هر یک قابلیت تبدیل شدن به فیلم‌ها و سریال‌های ماندگار را دارند.

در طول سال‌های گذشته، سینما و تلویزیون نتوانسته‌اند به طور کامل از این منبع غنی بهره‌مند شوند. اما اکنون نشانه‌هایی از تغییر در حال ظهور است. سریال‌هایی مانند «بامداد خمار» و «سووشون»، که هر دو اقتباسی از آثار برجسته ادبیات معاصر هستند، در حال آماده‌سازی برای پخش در شبکه نمایش خانگی می‌باشند. علاوه بر این، پروژه‌هایی مانند بازآفرینی داستان‌های رستم و سهراب در قالب فیلم‌های سینمایی، نشانگر فعالیت و انگیزه جدیدی در این حوزه هستند. به نظر می‌رسد فیلم‌سازان اکنون بیش از پیش به ارزش و اهمیت آثار ادبی پی برده‌اند.

دلایل عدم شکل‌گیری اقتباس ادبی در سینمای ایران چیست؟

یکی از دلایل اصلی این است که رمان‌نویسی در ایران نسبتاً دیر توسعه یافته است. این تأخیر منجر شد تا ادبیات و سینما برای مدت طولانی نتوانند در گفت‌وگویی مؤثر با یکدیگر قرار گیرند. حتی در زمان خلق آثار برجسته‌ای مانند «کلیدر» اثر محمود دولت‌آبادی، «سمفونی مردگان» عباس معروفی یا «جزیره سرگردانی» سیمین دانشور، زیرساخت‌های فنی، حقوقی و تولیدی لازم برای اقتباس این آثار فراهم نبود.

عامل دیگر، بوروکراسی پیچیده و نبود قوانین واضح در حوزه حقوق مولفان و ناشران است. بسیاری از نویسندگان به دلیل فقدان سازوکارهای مطمئن برای انتقال حقوق اثر، تمایلی به واگذاری آن نداشتند و یا پروژه‌های اقتباسی در مسیر مجوزها و اختلافات حقوقی متوقف می‌شدند. با این حال، سینما نیز از دنیای اقتباس ادبیات کاملاً جدا نبوده است. نمونه‌ای از این موضوع، فیلم «گاو» ساخته داریوش مهرجویی است که بر اساس کتاب «عزاداران بیل» اثر غلامحسین ساعدی ساخته شده و در زمان خود به‌عنوان یک اثر شاخص شناخته می‌شد.

پدید آمدن پلتفرم‌ها و ارتباط میان ادبیات و سینما

با ظهور پلتفرم‌ها و گسترش نمایش خانگی، معادله صنعت تغییر یافته است. رقابت فشرده برای جذب مخاطب، تولیدکنندگان را وادار کرده تا برای ماندگاری در بازار، به سراغ داستان‌های قدرتمند و شناخته‌شده بروند. در نتیجه، اقتباس از رمان‌ها که هم ساختار روایی محکمی دارند و هم برای مخاطبان آشنا هستند، به یک گزینه جذاب تبدیل شده است.

به عنوان نمونه، فصل اول سریال «زخم کاری» اثر محمود حسینی‌زاد، تحولی بزرگ در ارتباط میان تلویزیون و ادبیات ایجاد کرد. این سریال در عرض دو هفته، کتاب «زخم کاری» را به یکی از پرفروش‌ترین آثار بازار نشر تبدیل کرد. در این میان، شاهد تولید یا پیش‌تولید آثاری مانند «بامداد خمار» (بر اساس رمان فتانه حاج سیدجوادی)، «سووشون» (اثر ماندگار سیمین دانشور) و پروژه‌هایی مرتبط با شاهنامه هستیم.

فرو رفتن در خشونت، موجب افزایش جذابیت و تماشاگرپسند بودن تولیدات می‌شود.

با وجود فرصت‌هایی که پلتفرم‌ها در اختیار فیلمسازان قرار می‌دهند تا بتوانند آثار اقتباسی را با سهولت تولید کنند، اما به نظر می‌رسد کارگردانان هنوز نتوانسته‌اند به اهمیت و قدرت این نوع آثار پی ببرند. در شرایطی که بسیاری از فیلمسازان تمرکز خود را بر تولیدات اجتماعی و نه بر اساس داستان‌ها و رمان‌های کلاسیک، بلکه بر تصویر حوادث خشونت‌آمیز اجتماعی قرار داده‌اند، این روند به عنوان یک پدیده نوظهور در سینمای ایران دیده می‌شود.

کارگردانانی که در صفحات حوادث رسانه‌ها به دنبال یافتن سوژه‌های خود هستند، توجه ویژه‌ای به ژانرهای خشونت‌آمیز دارند. اگرچه پرداختن به چنین ژانرهایی در ذات خود نقدپذیر است، اما زمانی که ساخت آثار تنها محدود به تصویر کشیدن خشونت عریان می‌شود، این سوال مطرح می‌شود که آیا فیلمسازان توان و امکان دیگری برای جذب مخاطب ندارند؟ آیا راه‌های دیگری برای خلق اثر و برانگیختن توجه تماشاگران وجود ندارد؟

سریال‌هایی همچون «داریوش»، «قورباغه»، «گردن‌زنی»، «جان سخت» و «جنگل آسفالت»، همگی درگیر نمایش فضای خشونت‌آمیز در طبقات پایین جامعه هستند. این آثار غالباً داستان‌هایی تکراری و پر از قتل و درگیری را روایت می‌کنند که هیچ چیز جز این ارائه نمی‌دهند. حتی سریال جدید هومن سیدی با عنوان «وحشی» نیز از این روند مستثنی نیست و در آن نیز به یکی از پرونده‌های جنایی اخیر پرداخته شده است. علاوه بر این، کارگردانانی مانند محمد کارت، محمدحسین مهدویان و امین حسین‌پور، که در آثارشان همچون «یاغی»، «زخم کاری» و «بازنده» به اقتباس از ادبیات روی آورده‌اند، اغلب داستان‌هایی پر از خشونت و انتقام‌گیری را انتخاب کرده‌اند.

دو کتاب مشهور که تبدیل به سریال می‌شوند

در فضایی پر از آثار با موضوعات خشونت‌آمیز، خبر پخش دو سریال «سووشون» و «بامداد خمار» خبر خوشی است. این نشان می‌دهد که کارگردانان تمایل دارند به سمت ساخت سریال‌هایی بر اساس داستان‌های مشهور ایرانی روی آورند، و این رویکرد را باید استقبال کرد. این تغییر جهت و فاصله گرفتن از سوژه‌های خشن و ورود به دنیایی متفاوت، می‌تواند تجربه‌ای مثبت و دلپذیر برای مخاطبان سریال‌های شبکه نمایش خانگی باشد.

احتمالاً ساخت این نوع سریال‌ها می‌تواند پایه‌ای محکم برای تشویق دیگر کارگردانان به آشتی کردن با ادبیات کشورمان باشد. این انتخاب بیشتر به علاقه و سابقه نرگس آبیار برمی‌گردد، که خود نویسنده است و یکی از آثارش را به تصویر کشیده است. هرچند او بیشتر به عنوان کارگردان شناخته می‌شود، اما همچنان علاقه‌مند به ادبیات و بهره‌گیری از آن در آثارش باقی مانده است.

مهرجویی و کنار گذاشتن ادبیات از پرده سینما

بنابراین، ادبیات معاصر ایران پتانسیل قابل توجهی برای نمایش در قالب فیلم و تلویزیون دارد. نمونه‌هایی مانند «درخت گلابی»، که بر اساس کتابی به همین نام اثر گلی ترقی ساخته شده است، یا فیلم «مهمان مامان»، که اقتباسی از اثر هوشنگ مرادی‌کرمانی است و هر دو کار داریوش مهرجویی، نشان‌دهنده این ظرفیت هستند.

این نمونه‌ای دقیق است که نشان‌دهنده این توانایی است؛ قدرتی که در درون این رمان‌ها برای تصویرسازی نهفته است. بنابراین، جای تعجب نیست اگر اکنون فرصت مناسبی برای بهره‌برداری از این ظرفیت فراهم شده باشد و دوباره نگاهی نو به ادبیات ایران بیندازیم. از آثار دولت‌آبادی، هوشنگ مرادی‌کرمانی، بلقیس سلیمانی گرفته تا داستان‌های کوتاه نویسندگانی مانند گلشیری و چوبک، همگی این امکان و قابلیت را در اختیار فیلمسازان قرار می‌دهند تا پایه‌ای برای ساخت سریال‌ها و فیلم‌های ماندگار باشند.

ادبیاتی که همچون جان‌پناه و نجات‌دهنده‌ای است.

در کنار این، با توجه به حرکت بازار فرهنگی ایران به سمت صنعتی شدن، زمان آن فرا رسیده است که تعامل مؤثر بین ادبیات و سینما به یک روند رایج تبدیل شود. اگر این روند ادامه یابد، در چند سال آینده سینمای ایران ممکن است بتواند در حد و اندازه‌های جهانی، آثار اقتباسی بزرگ و قابل توجهی ارائه دهد. زیرا دیگر تمایل به اقتباس تنها یک آرزو نیست، بلکه فرصتی واقعی برای هنر ایران است تا از ثروت نهان ادبیات خود بهره‌مند شود.

ما از دنیای واقع‌گرایانه و خسته‌کننده به سراغ ادبیات پناه می‌بریم، زیرا ادبیات پناهگاهی است برای جان‌های خسته. داستان‌ها و رمان‌ها برای کسانی که در پی یافتن لحظه‌ای آرامش در میان هیاهوی روزمره هستند، فرصت‌هایی برای استراحت و رهایی فراهم می‌کنند. این قدرت شگفت‌انگیز ادبیات است که با داستان‌گویی، ناگهان مانند یک ناجی ظاهر می‌شود و خواننده را از دنیای تکراری جدا می‌کند، و او را درگیر هیجان کشف دنیاهای نزیسته می‌سازد.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار