آرنولد شوارتزنگر: از بدنساز تا نماد سینما و سایبورگ
آرنولد شوارتزنگر؛ از بدنساز تا نماد سینمای هالیوود در نقش سایبورگ ترمیناتور
آرنولد شوارتزنگر، از بدنساز تا نماد هالیوود، با نقش سایبورگ در ترمیناتور و تمرینهای سخت، مسیر موفقیت خود را ساخت.

فیلم «ترمیناتور» در تاریخ ۲۶ اکتبر ۱۹۸۴ به نمایش درآمد، اثری علمی-تخیلی ساخته کارگردان برجسته جیمز کامرون که توانست آرنولد شوارتزنگر را به یکی از نمادهای بزرگ قهرمانان اکشن هالیوود در دهههای ۸۰ و ۹۰ تبدیل کند. این نقش که او را به عنوان یک شخصیت منفی معرفی کرد، نقش مهمی در تثبیت جایگاهش در صنعت سینما داشت.
در این گزارش، نگاهی به صحبتهای او در دهه ۱۹۸۰ داریم که در آن، آیندهای خیالی در سال ۲۰۲۸ تصور و ساخته شده است. در «ترمیناتور»، آرنولد نقش سایبورگ قاتلی را بر عهده دارد که از سال ۲۰۲۸ به سال ۱۹۸۴ فرستاده شده است. این شخصیت، که از آیندهای پساآخرالزمانی آمده، تصویری سرد و بیاحساس از آینده ارائه میدهد و نشان میدهد مردی که در آن زمان زندگی میکند، چقدر از زمان خود جلوتر است.
آرنولد هرگز کارش را نیمهتمام انجام نمیداد. او برای نقش در «ترمیناتور»، مدعی است که روزانه ساعتها با چشمبند تمرین میکرد تا نحوه استفاده از سلاحهای آیندهنگر را بیاموزد. او میگوید: «من میخواستم ثابت کنم که یک متخصص هستم که از سال ۲۰۲۸ به زمان حال در لسآنجلس برگشتهام.»
این تلاش بیوقفه و هنر بازاریابی هوشمندانه، موجب شد که حرفه او به اوج برسد. جذابیت خشک و بیاحساس او نقش کلیدی در این موفقیت داشت؛ چرا که حتی جمله ساده «من برمیگردم» به یک نماد و عبارت ماندگار تبدیل شد. اما در کنار این، تعهد و تمایل او به تمرینهای سخت و صداقت در نشان دادن این تلاشها نیز نقش مهمی داشت.
در مصاحبهای در ژانویه ۱۹۸۵ با برنامه Breakfast Time بیبیسی، او گفت: «برای ایفای نقش یک ربات، باید خودت را به نوعی تعهد احساسی متفاوت قفل کنی. راه رفتن، نحوه گرفتن اسلحه و حالات چهره هنگام کشتن باید کاملاً متفاوت باشد، چون قرار نیست احساساتی نشان دهی.» او ایده بازی در نقش مدل ترمیناتور T-۸۰۰ را به کارگردان، جیمز کامرون، پیشنهاد داد و افزود: «فکر کردم این گامی بزرگ در حرفهام است، چون تا آن زمان نقش قهرمان را بازی کرده بودم، مثل فیلمهای کونان. این نقش برای من جذاب بود، چون ظاهر یک ربات داشتم و برای اولین بار در فیلمی بازی میکردم که نیاز نبود فقط بر توسعه فیزیکی تکیه کنم.»
موفقیت تجاری «ترمیناتور» در آمریکا، راه را برای گامهای بعدی او هموار کرد. او گفت: «این فیلم برای من دریچهای به دنیای جدید باز کرد و مهمترین نکته در بازیگری، توانایی بازی در نقشهای متنوع است، نه محدود شدن به یک نوع نقش.» برای شوارتزنگر، فرصتطلبی و بهرهبرداری از هر فرصت، کلید موفقیت بود. او در مسیر تبدیل شدن به «اولین ابرستاره کاملاً خودساخته» قرار داشت. کارگردان فیلم، جیمز کامرون، اظهار داشت: «آرنولد در این فیلم نقش خودش را بازی کرد، یعنی یک اندروید؛ موجودی که ساخته شده بود و کسی که او را ساخته بود، خودش بود.»
یک منتقد معتقد است: «درخشانترین حرکت شوارتزنگر این بود که راز موفقیتش را با رسانهها در میان گذاشت.» او ادامه داد: «طنز پنهان در کار او شاید به سختی دیده میشد، اما مطبوعات شیفته تلاشهایش بودند و حرفهاش را به داستانی جذاب تبدیل کردند.»
این بدنساز مشهور، که به «اُکسترین اتریشی» شهرت دارد، همیشه جاهطلبیاش را آشکار و جسورانه نشان میداد. پس از کسب چندین عنوان قهرمانی در مستر یونیورس، در سال ۱۹۷۷ با مستند-درام «پمپینگ آیرون» توجه عمومی را جلب کرد. در همان سال، در جشنواره کن، بیبیسی گفت که بازیگر آموزشدیده نیست، اما از بدن خود به عنوان «وسیلهای برای ورود به سینما» بهره میبرد.
او اظهار داشت: «این چیزی است که تا زمانی که در بازیگری تثبیت شوم، مرا پیش میبرد.» وقتی از او پرسید آیا معتقد است که استعداد بازیگریاش با مهارت در بدنسازی برابری میکند، بدون تردید پاسخ داد: «وقتی ۱۵ ساله بودم، گفته بودم بهترین بدنساز تاریخ خواهم شد و این کار را انجام دادم. حالا مطمئنم بهترین بازیگر هم خواهم بود.»
تا اوایل دهه ۹۰، تقریباً همه چیز طبق برنامه پیش میرفت. او شاید بهترین بازیگر نبود، اما بدون شک یکی از بزرگترین ستارگان هالیوود شد. او از «کونان بربر» تا فیلمهای پرهزینه علمی-تخیلی مانند «توتال ریکال» و «پرِدِتور» و همچنین کمدیهای خانوادگی با مفاهیم عمیق، مانند «دوقلوها»، مسیر حرفهای خود را طی کرد. هر حرکت او در صنعت سینما، یک استراتژی بازاریابی هوشمندانه بود که به گروههای مختلف جمعیتی دست پیدا میکرد؛ برای نمونه، در «ترمیناتور»، او ابتدا نقش شرور ترسناک داشت، اما در دنباله آن، «ترمیناتور ۲: روز داوری»، قهرمان شد.
در مستند بیبیسی سال ۱۹۹۱، او گفت: «برنامهریزی دقیقی داشتم، در کلاسهای بازیگری و صدا شرکت کردم و استراتژی بازاریابی خودم را تدوین کردم، اما با مقاومت شدیدی روبهرو شدم.» در حالی که برخی از همکاران صنعت سینما، نام خانوادگی اتریشیاش را مسخره میکردند و به او پیشنهاد میدادند آن را تغییر دهد، او در نهایت پیروز شد. او افزود: «همه میگفتند شانس کمی در این حرفه دارم، چون هیچکس از اروپا، حتی کشور من، تا این حد موفق نشده است.»