اکبر عبدی زنپوش، مظفری در مسیر لودگی و زوال چهرهها
اکبر عبدی زنپوش شد، مجید مظفری مرزهای لودگی را جابهجا کرد | تحلیل پیامدهای زوال چهرههای سینما در برنامههای رئالیتیشو
تحلیل زوال چهرههای سینما در برنامههای رئالیتیشو: اکبر عبدی زنپوش، مظفری در مسیر لودگی و پیامدهای فرهنگی

در چند روز گذشته، صفحات شبکههای اجتماعی پر شده است از چند سکانس از جدیدترین قسمت برنامه «جوکر». در این بخشها، اکبر عبدی با پوشش زن ظاهر شده و مجید مظفری او را به عنوان همسر جدید خود معرفی میکند. در نگاه اول، شوخیهای سطحی و تکراری عبدی، که از سابقهاش در این نوع نقشآفرینی بهرهمند است، خندهدار به نظر میرسند، اما این شوخیها فقط چند لحظه دوام دارند.
پس از آن، تمرکز اصلی بر روی زوال یک چهره مهم و قدیمی در سینما و تلویزیون، مجید مظفری، قرار میگیرد. او حالا مرزهای لودگی را پشت سر گذاشته و در آستانه 75 سالگی، با حضور در یک برنامه رئالیتیشو در فضای نمایش خانگی، تمام تصاویری که از او در آثار مانند «مسافران»، «جنگ نفتکشها» یا سریال «روزهای زندگی» داشتیم، را زیر پا میگذارد؛ و این کار با چه بهایی! اما مظفری اولین بازنده این بازی در عرصه رئالیتیشوها نیست. در چند سال اخیر، بسیاری از چهرههای شناختهشده در این نوع برنامهها، که اغلب واقعیت ندارند، دچار زوال و نابودی شدهاند.
آغاز برنامههای واقعنمایی
تاریخچه رئالیتیشوها به اواخر دهه 80 بازمیگردد، زمانی که بیژن بیرنگ تصمیم گرفت با الهام از برنامههای «بفرمایید شام» شبکههای خارجی، دوربین را بردارد و «شام ایرانی» را بر پایه رقابت بازیگران در خانههای شخصیشان تولید کند. این برنامه همانند نمونههای خارجی، بازیگران را خارج از قالبهای معمول بازیگری نشان میداد و مردم را به خانه چهرههایی میبرد که همواره تمایل داشتند درباره زندگیشان بیشتر بدانند.
در همان دوره، مشخص بود که «شام ایرانی» کاملاً واقعنما نیست و بیرنگ برای جذابتر شدن، آن را کارگردانی میکند. استقبال مخاطبان موجب شد این نوع برنامهها رواج پیدا کنند و پس از ظهور پلتفرمهای شبکهنمایش خانگی، این روند ادامه یافت، هرچند با حاشیههای فراوان. در عین حال، چهرههای «شام ایرانی» عمدتاً از میان بازیگران سینما انتخاب میشدند و بازیگران و افراد سرشناس تمایلی به حضور در این برنامهها نشان نمیدادند.
با ظهور پلتفرمهای جدید در اواخر دهه 90 و همچنین محبوبیت بازیهایی مانند «مافیا» در میان مردم، نوع دیگری از رئالیتیشوها وارد عرصه شدند. در این برنامهها، بازیگرانی دعوت میشدند تا در مسابقات مافیایی که ظاهراً بر اساس اصول واقعی بازی طراحی شده بود، شرکت کنند. با گسترش این نوع برنامهها، حضور بازیگران، خوانندهها، مجریان، ورزشکاران و نویسندگان در این مسابقات افزایش یافت و هرکدام به نوعی در این رقابتها نقش داشتند.
این بازی با چه هزینهای در اختیار من قرار میگیرد؟
تا زمانی که برنامههای واقعیتنمایی مانند «مافیا»، «شام ایرانی» و نمونههای مشابه برای یک دوره برگزار شد و بازیگران در آن شرکت کردند، نقد خاصی به محتوا وارد نبود. تنها نکتهای که مطرح میشد، واقعی نبودن بازیها بود؛ اما این موضوع زمانی جدیتر شد که اعتراضهای پنهانی برخی بازیگران نشان داد که شرکتکنندگان واقعاً بازی نمیکنند و برای جذابتر کردن برنامه، عوامل آنها را راهنمایی و کارگردانی میکنند. این مسئله بخشی از تماشاگران این نوع برنامهها را از ادامه دیدن بازیها منصرف کرد.
وضعیت زمانی وخیمتر شد که در هر پلتفرم، چندین بازی مشابه طراحی میشد و بازیگرانی به طور مداوم در این برنامهها حضور داشتند. بازیگرانی که در تئاتر روزگاری مخاطبان را متحیر میکردند، حالا در چند برنامه تکراری و با روندی ثابت طی یک یا دو سال ظاهر میشدند. این روند به تدریج خاطرات بازیهای درخشان آنها را از ذهنها زدود و تصویری تکراری از آنها در نقش پیدا کردن مافیا و عناوین مشابه ایجاد کرد.
پس از مدتی، فهرستی بلند از بازیگرانی شکل گرفت که دیگر جز فعالیت در برنامههای واقعیتنمایی، در جای دیگری حضور نداشتند. اخیراً با بهنام تشکر، یکی از بازیگرانی که در این فهرست قرار داشت، مصاحبهای انجام دادیم. او که در تئاتر تجربههای قابلتوجهی داشت، نسبت به جایگاه فعلیاش در این برنامههای پلتفرمی چندان رضایت نداشت و از مسیر طی شده پشیمان بود. اما تشکر، که در شش برنامه واقعیتنمایی از این نوع شرکت کرده بود، صراحتاً عامل اصلی حضورش را کسب درآمد عنوان کرد.
جوکرتایم را بازنویسی کنید.
در سال ۱۴۰۰، احسان علیخانی تصمیم گرفت برنامهای شبیه به یک مسابقه رئالیتیشویی جهانی با حضور بازیگران کمدی بسازد. هدف این بود که این بازیگران با مهارتی که در عدمخندیدن دارند، در مسابقه شرکت کنند و برنده کسی باشد که نتواند بخندد. در فصل اول، گروهی از بازیگران کمدی به برنامه پیوستند و با وجود حواشی مربوط به سانسور، کارگردانی و مسائل دیگر، برنامه تا حدی محبوب شد. مخاطبان انتظار داشتند که چهرههایی مانند سام درخشانی، امیرمهدی ژوله و غلامحسین نیکخواه، تلاش کنند تا مخاطب را بخندانند.
در فصلهای بعدی نیز این روند حفظ شد و برنامه «جوکر»، با وجود نقدهای ساختاری، توانست در چارچوب مورد نظر پیش برود. مجوز جمعآوری بازیگران زن کمدی در فصل دوم، مجدداً توجهها را به سمت این برنامه جلب کرد. اما در واقعیت، جز چند تکه کوتاه، «جوکر» چندان موفقیتی در زمینه کمدی کسب نکرد. علاوه بر این، در فصل دوم، برنامه با مشکل بازیهای مافیایی مواجه شد، به این معنا که انتخاب شرکتکنندگان عمدتاً از میان بازیگران درام صورت میگرفت و این موضوع به کاهش کیفیت و جذابیت برنامه انجامید.
چقدر هزینه میکنی تا من را بخندانی؟
در فصل دوم برنامه «جوکر»، با ورود مجید مظفری به سالن، بسیاری او را در کنار دیگر بازیگران، ترکیبی از عناصر کمدی و درام میدانستند. اما در عمل، حضور او در فضای این برنامه چندان مناسب نبود. شاید شخصیت واقعی مظفری، که فردی خوشمشرب است، باعث شد او وارد این عرصه شود، یا شاید هم نقش بهنام تشکر در این ماجرا نقش داشت. در هر صورت، مجید مظفری پس از سه قسمت حذف شد و بازی در «جوکر» مجدداً در اختیار چهرههای همیشگی رئالیتیشو قرار گرفت. متأسفانه، در جدیدترین قسمت این برنامه با عنوان «جوکر خانوادگی»، مجید مظفری همراه با دخترش، علی اوجی، الیکا عبدالرزاقی و همسرانشان و دیگران حضور داشتند.
مجید مظفری، بازیگری را پیش از انقلاب آغاز کرد و پس از آن، بهخصوص در دهه 70، به دلیل نقشآفرینی در آثار بهرام بیضایی، بارها مورد تحسین قرار گرفت. هنوز هم، بازی ظاهری او در فیلم «سگکشی»، یکی از برترین نمونههای بازیگری است، که پشت ظاهر آرام او، درواقع چهرهای پیچیده و پُر عمق دارد. یا خاطرهانگیزترین نقش او در فیلم «جنگ نفتکشها» است. اما نسل جدید، او را به چه چیزی به خاطر میسپارد؛ شاید تنها به موتورسواری با اکبر عبدی در نقش زنپوش در «جوکر»! بازیگر، باید توانایی بازی در نقشهای مثبت، منفی و کمدی را داشته باشد.
اما تکرار لودگی سطحی، بدون فیلمنامه و پیامی مشخص که تنها هدف جذب ترافیک و فروش است، چه چیزی از یک بازیگر مهمی مانند مجید مظفری باقی میگذارد؟ همان مجیدی که در آخرین اثر انتقادی بهرام بیضایی، «وقتی همه خوابیم»، نقشآفرینی کرد و وضعیت اسفناک نقشفروشی و شرایط حاکم بر سینما را بهتصویر کشید.
آیا این سطح از ابتذال ساختاربندی شده است؟
بسیاری از بازیگران ممکن است پیشنهاد حضور در برنامههای رئالیتیشوها و برنامههایی مشابه «جوکر» را بپذیرند. برخی از آنها این فرصت را میپذیرند و در این برنامهها حضور پیدا میکنند، اما پس از مدتی کنار میروند. اما کسانی که مجدداً وارد این نوع برنامهها میشوند، در چندین برنامه مشابه باقی میمانند و کارنامه کاریشان تحت تأثیر این نوع محتوا قرار میگیرد. شاید آنها از تاثیر منفی این جریان بر فرهنگ و ذائقه عمومی بیخبرند و در عین حال، راه را برای کنار گذاشته شدن از مسیر اصلی سینما و بازیگری هموار میکنند.
مثلاً بازیگری چون مجید مظفری، که سالها با سابقهای درخشان در دنیای هنر حضور داشته است، ممکن است به دلیل تجربهگرایی در یک فصل خاص در برنامههایی مانند «جوکر» ظاهر شود. این کار، اتفاقی است که ممکن است برای هر بازیگری بیفتد. اما وقتی مظفری مجدداً به این نوع بازیها بازمیگردد و همراه با گردانندگان این جریان تا پایان مسیر پیش میرود، سوال این است که سرنوشت سایر بازیگران چه میشود؟ آیا این روند قرار است چند بازیگر دیگر را هم مانند مظفری وارد مسیر بیکیفیت و مبتذل کند، و با ادعای نیاز مردم به خنده، شخصیتهای مهم و محترم سینما را به ابزارهای سوخته در رئالیتیشوها تبدیل کند؟