بازگشت خندهدار باب اسفنجی در اپیزود «Pinned»
بازگشت باب اسفنجی به روزهای طلایی با اپیزود خندهدار «Pinned»: ماجرای طنز زیر وزنه و لحظات کلاسیک در فصل ۱۵
در اپیزود «Pinned» از فصل ۱۵ باب اسفنجی، شخصیت محبوب و ضعیف داستان وارد ماجرایی کمدی و نوستالژیک میشود که یادآور روزهای درخشان سریال است. باب قصد دارد با تمرین و ورزش، آمادگی جسمانی خود را بهبود بخشد، اما بدن او برای ورزش ساخته نشده است. او حتی در بلند کردن وزنههای سبک هم عاجز است و در نهایت زیر وزنه گیر میکند، وضعیتی که منجر به لحظاتی خندهدار و جذاب میشود. در این اپیزود، باب اسفنجی تلاش میکند با نوشتن نامهای در بطری و پرتاب آن، کمک بگیرد، اما اشتباهاتی منجر به سوءتفاهمهای کمیک میشود؛ از جمله پرت کردن بطری به سمت اختاپوس و تماس پلیس. تنهایی و فشار روانی، او را به سمت توهم و صحبت کردن عروسکهای پارچهای سوق میدهد. پاتریک، بهترین دوست باب، با دزد دریاییها و جشنهای عجیب وارد صحنه میشود، اما ناکام میماند؛ چرا که سقف خانه میریزد و باب همچنان زیر وزنه گیر کرده است. این اپیزود با لحظاتی خندهدار و نوستالژیک، بار دیگر نشان میدهد که باب اسفنجی، هرچند ضعیف و کمتوان، همواره قهرمانی است که دلها را میبرد و خاطرات خوش سریال را زنده میکند.

باب اسفنجی شلوار مکعبی هرگز به خاطر قدرت بازوی خود شناخته نمیشود و همه از ضعف عضلات او آگاه هستند. در یکی از قسمتهای این سریال، او به همین دلیل در زیر وزنه گیر میافتد و هر چه تلاش میکند، راه فرار پیدا نمیکند.
سریال SpongeBob SquarePants به مرور زمان از دوران اوج خود فاصله گرفته است و فصلهای جدید آن دیگر همان جذابیت و انسجام سابق را ندارند. با این حال، یکی از قسمتهای فصل ۱۵ با عنوان Pinned، استثنا است و در مدت کوتاهی، لحظاتی خندهدار و جذاب به نمایش میگذارد؛ همانند باب اسفنجیهای قدیمی و کلاسیک که سازندگان آن را میشناسیم.
داستان از جایی آغاز میشود که باب اسفنجی تصمیم میگیرد ورزش کند و با بلند کردن وزنه، آمادگی جسمانیاش را بهبود بخشد. اما از همان ابتدا مشخص است که بدن او برای ورزش ساخته نشده است. او حتی در بلند کردن یک میله خالی با چند عروسک هم ناتوان است و به سختی این کار را انجام میدهد. در نهایت، با وجود تمام تلاشهایش، وزنه را بلند میکند، اما درست زمانی که میخواهد آن را بالای سر ببرد، روی خودش میاندازد. باب بیچاره زیر وزنه گیر میافتد و انگار هیچکس در شعاع چند کیلومتری نیست که بتواند او را نجات دهد.
در ابتدا، او تلاش میکند گری، حلزون خانگیاش، را بیاورد تا شاید او را نجات دهد، اما گری که شخصیت یک گربه دارد، به جای کمک، روی باب میخوابد و بیتوجه میشود. سپس، باب تصمیم میگیرد با پاهایش نامهای بنویسد و آن را داخل بطریای بیندازد و به سمت بیرون پرتاب کند. اما در حین پرتاب، به اشتباه یک بطری دیگر را از پنجره بیرون میفرستد که به سر اختاپوس میخورد. اختاپوس که زود رنج است، به پلیس زنگ میزند و گزارشی از حمله میدهد.

باب اسفنجی آنقدر زیر وزنه گیر کرده است که گویی توهم زده و صدای عروسکهای پارچهای اطرافش را میشنود.
پلیسها به سمت خانه باب اسفنجی حرکت میکنند و صدای آژیر آنها کمی امید را در دل موجود بیچاره زنده میکند. اما زمانی که پلیسها یادشان میآید که اختاپوس با آنها تماس گرفته و از مقابلشان عبور کرده است، از محل میگذرند و میروند. باب دوباره دلسرد میشود تا اینکه تلفن به صدا درمیآید و جرقهای از امید در دلش شعلهور میشود. وقتی باب تلفن را جواب میدهد و وضعیت خود را گزارش میکند، به طور تصادفی نام یک آهنگ را ذکر میکند. مجری رادیو که برای پخش آهنگ درخواستی تماس گرفته بود، آن آهنگ را پخش میکند و سپس تلفن قطع میشود.
گیر افتادن زیر وزنه و انزوا آرامآرام بر ذهن باب اسفنجی تأثیر میگذارد و او را به سمت جنون سوق میدهد؛ به گونهای که عروسکهای پارچهای اطرافش شروع به صحبت کردن میکنند. در این لحظه، پاتریک وارد میشود و ظاهراً قصد دارد برای بهترین دوستش جشن بگیرد. او حتی چند دزد دریایی را هم خبر کرده، اما هیچیک صدای فریادهای باب برای نجات را نمیشنوند. در نهایت، وقتی مهمانی آغاز شده بود، سقف فرو میریزد و باب با وزنهای که زیر آن گرفتار شده است، روی پاتریک و...