نگاهی نو به سینمای غیرمرسوم و بومیسازی در ایران
پایان محافظهکاری در سینما: چگونه نسل جدید ایران با جسارت بومیسازی و روایتهای خیالپردازانه، راهی نو در هنر سینما میگشایند
در مسیر بومیسازی و جسارت در سینما، روایتهای خیالپردازانه و فرهنگهای بومی، آیندهای نو و متفاوت برای سینمای ایران رقم میزنند.

سمیه خاتونی معتقد است که بومیسازی در ژانر یکی از مسائل کلیدی و نادیدهگرفته شده در سینمای امروز ایران است. در حالی که تقلید بیچون و چرا و صرفاً پیروی از ژانرهایی که غالباً ریشه در فرهنگ ما ندارند، بیشتر جنبه نمایش و سطحی بودن دارد. امروزه سینمایی که تنها از الگوهای ژانر تقلید میکند، بیشتر شبیه به کارت پستالهای تبلیغاتی یا جزوات آموزشی در حوزه فیلمسازی شده است و کمتر توانسته روایتگر جهان و فرهنگ خاص خود باشد.
در سالهای اخیر، این رویکرد بیشتر در جشنواره فیلم کوتاه دیده شده است؛ زمانی که مهدی آذرپندار مدیریت انجمن سینمای جوان را بر عهده داشت و تمرکز اصلی فعالیتهای علمی و تولیدی این انجمن بر تنوع ژانری در سینما قرار گرفت. هدف از این تصمیم این بود که فیلم کوتاه به عنوان بستری برای ارتقاء سینمای بلند ایران عمل کند.
سینمای ایران در دهههای اخیر عمدتاً به تولید فیلمهای ملودرام، اجتماعی و کمدی محدود شده است و جرات تجربه در سبکهای دیگر را نداشته است. همچنین، بومیسازی ژانر نیز در انجمن مورد توجه و مطالعه قرار گرفت، اما اغلب آثاری که با رویکرد گرتهبرداری از یک ژانر ساخته میشوند، دچار اشکال در فرمال و بیرونزدگی از ساختارهای اصلی هستند. این تولیدات نه سرمایهگذار را راضی میکند و نه مخاطب را جذب مینماید.
درک میشود که سرمایهگذار معتقد است محصول نهایی به بازگشت سرمایه منجر نخواهد شد و در نهایت تنها میتواند تجربه و رزومهای برای کارگردان به ارمغان آورد. این مسأله از دو منظر قابل بررسی است. نخست اینکه آثار تولید شده با رویکرد ژانرهای متنوع و غیرمرسوم جذابیت لازم را ندارند و به جای جذب مخاطب، او را دلزده میکنند. از سوی دیگر، حمایتهای سازمانهای دولتی و ارگانی بیشتر معطوف به سینمای سفارشی و پیاممحور است که نتیجه آن تولید انبوه آثار پرتره با موضوع قهرمانان ملی و وطنی است.
آثار پرترهای که هدفشان بازگشت سرمایه نیست و به گفته سازندگان، قبل از اکران، تمامی دستمزدهای عوامل در آن پرداخت شده است، غالباً در نظر منتقدان به جای قهرمانسازی، به تضعیف قهرمانان ملی منجر شدهاند و فرصت پرداختن به قهرمانان ملی را یکی پس از دیگری از بین بردهاند.
در این میان، تهیهکنندگان بخش خصوصی و سینمای مستقل که انتظار سودآوری و بازگشت سرمایه دارند، تمایلی به ریسک تولید در ژانرهای متنوع و غیرمرسوم ندارند. این سینما در ایران از نظر گیشه موفقیت قابل توجهی ندارد و مخاطب فعال آن، مخاطب خاموش سینما است. همان گروه معدود که منتظر اثر خوب و قابل دفاع در این حوزه هستند، اما حتی این تولیدات کمتعداد نیز به طور مداوم او را ناامید میکنند.
سینماگرایان تصور در فیلمهای معاصر ایران
در عصری که تصویر زبان جهانی است و روایتهای تکراری در حال زوال، بهمن و بهرام ارک به جای پیروی از روندهای رایج، به جستوجوی ریشههای فرهنگی و اسطورهای سرزمینشان پرداختند. آنها با رجوع به افسانهها، اسطورهها و خاطرات شفاهی، تلاش کردند تا از واقعیت، رویا و یا کابوسی شاعرانه بسازند. فیلمهایی مانند «پوست» و «حیوان» دعوتیاند به دنیایی که در آن سنت و مدرنیته، بومیگرایی و خلاقیت به هم پیوستهاند. فیلم «پوست» با بازتولید اصالت، نشان داد چگونه بومیسازی میتواند جان تازهای به سینما ببخشد. در این گفتوگو، به سراغ بهمن و بهرام ارک رفتیم و از زاویه تولیدات سینمایی، به مسئله بومیسازی در ژانر و ساخت فیلمهای جسورانه پرداختیم.
مقدمه: و اما برادران ارک
برادران بهمن و بهرام ارک، دوقلوهای هنرمند ایرانی متولد ۱۳۶۸ در تبریز هستند. این دو هنرمند در حوزههای کارگردانی، نویسندگی و طراحی صحنه با همکاری یکدیگر فعالیت میکنند و به عنوان چهرههای خلاق و نوآور در سینمای معاصر ایران شناخته میشوند. آنها با بهرهگیری از عناصر فرهنگ بومی، اسطورهها و زبان ترکی آذربایجانی، آثاری منحصربهفرد خلق کردهاند که در جشنوارههای داخلی و بینالمللی توجه زیادی را به خود جلب کرده است.
این دو فعالیت حرفهای سینمایی خود را از سال ۱۳۹۵ با نوشتن فیلمنامه و ساخت فیلم بلند «سویوق» آغاز کردند و پس از آن با فیلم کوتاه «حیوان» در سال ۱۳۹۶ موفق به دریافت جایزه سینه فونداسیون جشنواره کن و سیمرغ بلورین بهترین فیلم کوتاه از جشنواره فیلم فجر شدند. اثر بعدی آنها، فیلم بلند «پوست» در سال ۱۳۹۷ است که به زبان ترکی آذربایجانی ساخته شده است. این فیلم توانست عنوان بهترین فیلم اول را در جشن حافظ، چهاردهمین جشن منتقدان سینمای ایران و کانون کارگردانان ایران کسب کند.
در سینمایی که بیشتر تمرکز بر ژانرهای اجتماعی و ایدئولوژیک است، این دو کارگردان به نوعی نگاه متفاوت به سینمای خیال و اسطوره در ایران ارائه دادهاند. آنها معتقدند که منابع ارجاعیشان شامل روایتهایی است که ریشه در خیال و فرهنگ بومی دارند، و خانوادهای که در آن بزرگ شدهاند، پر از قصه و اسطورههایی است که جزو زندگی روزمرهشان بوده است. پدرشان، روزنامهنگار و اهل مطالعه، در تبریز، آنان را به سمت ادبیات، روایت و در نهایت تصویر هدایت کرده است. هدف آنها بازتعریف سینمای خیال به زبان ایرانی است که نیازمند جسارت و پشتکار است؛ چرا که سرمایهگذاری در این حوزه کم است و بازگشت مالی نامشخص.
آنها معتقدند که هر دو نگاه، یکی رئالیستی و دیگری خیالی، در کنار هم منجر به خلق آثاری میشود که تلفیقی مساوی از هر دو جهان است. یکی از دلایل مهجور بودن ژانر خیال در سینمای ایران، محدودیتهای ساختاری و نبود حمایتهای لازم است؛ چرا که سینمای خیال نیازمند فضا، امکانات و ذهن آزاد است که در حال حاضر کمتر در اختیار فیلمسازان قرار دارد.
در مورد فیلم «پوست»، آنها تأکید میکنند که این اثر نتیجه تلفیق فرهنگ بومی آذربایجان با ساختارهای مدرن ژانر وحشت است. هدف آنها نشان دادن این است که در دل زبان و فرهنگ محلی، جهانی نهفته است که هنوز کشف نشده. زبان ترکی در این فیلم، هویتی است و نه صرفاً تزئینی.
آینده مسیر آنها به سمت تکرار و تعمیق روایتهای بومی و اسطورهای است، و آنها قصد دارند فرم آثارشان را هر بار تازهتر و پیچیدهتر کنند. در حال حاضر، بیشتر فعالیتهای آنها در قالب فیلم کوتاه است، چرا که ساخت فیلم بلند در ژانر تخیلی، نیازمند امکانات و بودجه است که در حال حاضر محدود است.
در حوزه آثار ایدئولوژیک، آنها فیلمهایی مانند «موقعیت مهدی» را که در ژانر پرتره و با محوریت تاریخ معاصر است، مورد توجه قرار میدهند. اما به دلیل مسائل امنیتی و محدودیتهای قانونی، مجوز ساخت این آثار گرفته نمیشود. آنها امیدوارند با تغییر دولت و سیاستهای فرهنگی، بتوانند مجوزهای لازم را دریافت کنند.
در زمینه داوری و نقد، آنها معتقدند که آثار منطقهای در جشنوارههای فیلم کوتاه کیفیت خوبی دارند، هرچند انتظار بیشتری از آنها دارند. در کنار فعالیتهای سینمایی، آنها در تدریس و کارگاههای آموزشی نیز حضور دارند و از تعامل با نسل جوان فیلمسازان بهرهمند میشوند، چرا که این ارتباط انرژی و انگیزه تازهای برایشان ایجاد میکند.
در مجموع، آنها بر اهمیت ریشهدار بودن در فرهنگ و جامعه تأکید دارند و معتقدند که هنر باید رها و آزاد باشد تا بتواند نوآوری و خلاقیت را در بر گیرد. آنها راه خود را در مسیر روایتهای بومی و خیالپردازی ادامه میدهند و قصد دارند این مسیر را هر روز عمیقتر و پویاتر سازند.
آیا احتمال دارد روزی فرا برسد که شما بدون نیاز به بهمن فیلم، فیلمسازی کنید؟
در واقع، لذت ساختن فیلم برای من همان لحظهای است که ذهنم را با بهمن به اشتراک میگذارم. در گفتگوها، تبادل ایدهها و لحظاتی که با هم میاندیشیم، فیلم برای من شکل میگیرد.
بنابراین، اگر تنها بخواهم فیلم بسازم، این لذت کاهش مییابد. برای من، فیلمسازی فرآیندی است که در کنار بهمن طی میکنم؛ مسیری که گاهی منتهی به ساخت فیلم میشود و گاهی نه. در هر حالت، ساختن فیلم نتیجه نهایی نیست، بلکه ارزشمندترین بخش، طی کردن این مسیر است.