اشتباه بزرگ پاتریک؛ سفر به دنیای فرشته دندون و خیانت دزد
سفر خندهدار باب اسفنجی و پاتریک به دنیای فرشته دندون؛ اشتباه بزرگ و تبدیل به دستیاران فرشته دندون!
در دنیای زیر آب، وقتی اشتباهات کوچک تبدیل به مأموریتهای بزرگ میشوند، باب اسفنجی و پاتریک نشان میدهند که حتی بیهوشترینها میتوانند قهرمان شوند — یا دست کم، به دستیاران فرشته دندون تبدیل شوند!

در حالی که یکی از دندانهای پاتریک میافتد و باب اسفنجی افسانه دندون را به او شرح میدهد، یک سوء تفاهم بزرگ رخ میدهد. در ادامه داستان، این دو به بهانه کمک به فرشته دندون، وارد دزدی میشوند و به یکی از دزدهای شرور بیکینی باتم کمک میکنند.
یکی از جذابیتهای اصلی سریال باب اسفنجی شلوار مکعبی، تمرکز بر شخصیتهایی است که ضریب هوشی آنها در حد پایین قرار دارد، به ویژه باب و پاتریک. هر بار که تصور میکنیم این دو افراد نادان نیستند، کارهایشان ما را غافلگیر میکند. یکی از این لحظات، در اپیزود «Ain’t That a Tooth» از فصل سیزدهم است، جایی که آنها تلاش میکنند به عنوان کمکدندانگیر تبدیل شوند، اما همه چیز بر وفق مراد پیش نمیرود.
وقتی باب اسفنجی در حال دوچرخهسواری است، پاتریک را در نزدیکی خانهاش ملاقات میکند. در این حین، یکی از دندانهای پاتریک میافتد و باب با دیدن این، افسانه فرشته دندون را برای او تعریف میکند. بر اساس این افسانه، هر وقت دندان کودکانی بیفتد، اگر آن را زیر بالش خود بگذارند، یک چهارم دلار (۲۵ سنت) جایزه میگیرند. پاتریک که فکر میکند این مبلغ برای هر دندان پول خوبی است، تمام دندانهایش را کشیده و زیر بالش میگذارد، منتظر میماند تا فرشته دندون بیاید و جایزهاش را بدهد.
در شب، یک شخصیت مرموز وارد خانه پاتریک میشود، اما او فرشته دندون نیست؛ بلکه یکی از دزدهای معروف بیکینی باتم به نام دورسال دن است. او قصد دزدی از خانه پاتریک دارد، اما به خاطر رویدادهای عجیب و غریبی، ظاهر و شکلش به یک فرشته شباهت پیدا میکند. پاتریک که پس از بیدار شدن، او را با فرشته دندون اشتباه میگیرد، دزد را درون گونی میاندازد تا به باب نشان دهد. وقتی باب این ماجرا را میبیند، از خوشحالی بسیار هیجانزده میشود و این موضوع، ایدهای جالب در ذهن دزد را شکل میدهد.

دورسال دن با فریب دادن باب اسفنجی و پاتریک، آنها را به عنوان دستیارهای خود استخدام میکند. او این دو دوست را راضی میکند و آنها نیز با خوشحالی همراه او میشوند، در حالی که غافل از نیت واقعیاش هستند. اما در واقع، هدف آنها شبانه وارد خانهها شده و دزدی میکنند، نه اینکه دندان زیر بالش بچهها را بردارند. متأسفانه، تلاشهای دورسال دن و همراهانش چندان موفق نیست و هر قدمی که برمیدارند، با بدشانسی مواجه میشود.
آنها ابتدا از چندین خانه سرقت میکنند تا اینکه نوبت به خانه آقای خرچنگ میرسد. اما این خانه پر از تله و تجهیزات امنیتی است که باعث لو رفتن آنها میشود. زمانی که آقای خرچنگ وارد میشود، به باب اسفنجی و پاتریک میگوید فرد همراه آنها در واقع فرشته دندان نیست، بلکه دزد بیسر و پایی به نام دورسال دن است. با این حال، آنها این حرف را باور نمیکنند و شروع به فرار میکنند. پلیسها هم تعقیبشان میکنند و در نهایت، آنها در یک پرتگاه گیر میافتند.
باب و پاتریک، معتقد بر اینکه دورسال دن یک فرشته است و میتواند پرواز کند، او را به پایین پرت میکنند. اما در همان لحظه، مشخص میشود که همه این داستانها دروغ بوده و دورسال دن صرفاً دزد بیارزشی است. در این حالت، فرشته دندان واقعی ظاهر میشود و به خاطر قدردانی از کارهای باب اسفنجی و پاتریک، قدرت پرواز را به آنها میدهد و آنها را به عنوان دستیارهای جدید خود منصوب میکند.