نقد تند فیلم In The Lost Lands؛ فانتزی بیجان و بیروح
نقد فیلم In The Lost Lands: فانتزی بیجان، جلوههای ویژه ضعیف و شخصیتهای سطحی
نقد فیلم In The Lost Lands: فانتزی بیجان، شخصیتپردازی ضعیف، جلوههای ویژه ناامیدکننده، روایت خطی و کمعمق، نمونهای ناموفق از ژانر در سینمای هالیوود.

، فیلم In the Lost Lands بر اساس یکی از داستانهای کوتاه جرج آر. آر. مارتین ساخته شده است. اگرچه این اثر پتانسیل بالایی داشت، اما در اجرا دچار مشکلات زیادی شده و نتوانسته تجربهای ماندگار برای تماشاگر رقم بزند.
داستان درباره سفر یک جادوگر به نام گری (با بازی میلا یوویچ) است که برای برآورده کردن یک درخواست ماورایی، راهی سرزمینهای ویران و افسانهای میشود. در مسیر، او با یک شکارچی دورهگرد به نام بویل (با بازی دیو باتیستا) همراه میشود. هرچند ایده اصلی داستان جذاب به نظر میرسد، اما پرداخت آن سطحی است و شخصیتپردازیها عمق کافی ندارند. دیالوگهای کلیشهای و روایت خطی فیلم، تماشاگر را از ارتباط عمیق با جهان فیلم بازمیدارد و تجربهای چندان فراموشنشدنی را رقم نمیزند.
در این متن، به صحنههای اکشن کلیشهای که در سینمای هالیوود رایج است و به حدی تکراری شدهاند که حتی ممکن است حالت تهوع به بیننده دست دهد، اشاره شده است. ممکن است هنگام تماشای فیلم به این فکر بیفتید که هدف سازندگان تنها سرگرم کردن است، چرا که اثر درخوری در دست ندارید و صرفاً برای سرگرمی آن را تماشا میکنید.
صحنههای اکشن ضعیف و تکراری در این فیلم نیز دیده میشود و اثری ارائه میدهد که اکشنهای بیروح و بیحس است. واقعیت این است که برخی از تهیهکنندگان و عوامل هالیوودی باید در یک مسابقه واقعی شرکت کنند تا ببینند فایتها و مبارزات چگونه برگزار میشود و کمی از فرهنگ ساختن قهرمانان کلیشهای فاصله بگیرند. کافی است نگاهی به فیلمی چون oldboy بیندازید، یکی از بهترین و منحصربهفردترین آثار تاریخ سینما، و صحنههای اکشن و مبارزات آن را مقایسه کنید؛ آنجا است که واقعاً تفاوت را احساس میکنید.
در حالی که شخصیت اصلی فیلم تا حدی چندجانبه است، اما از تمام ظرفیتهای شخصیت و فضای اثر برای درگیر کردن تماشاگر استفاده میشود و اکشنهای بینظیری به نمایش گذاشته میشود. هالیوود باید این نکته را درک کند که مردم دیگر از قهرمانسازیهای کلیشهای خسته شدهاند. در واقع، مردم بیشتر نیاز دارند که شخصیتهایشان خاکستری و پیچیده باشند تا قهرمانان ساده و یکبعدی. شخصیت در فیلم oldboy نمونهای عالی است؛ فردی نیمهخاکستری، نیمهقهرمان، که بازتابی از واقعیتهای زندگی است. این شخصیتها با مشکلات و موانع متعددی روبرو میشوند و به راحتی و با اشارهای ساده تسلیم نمیشوند، بلکه در مسیر خود با چالشهای واقعی و ملموس روبرو میشوند.
در فیلم In the Lost Lands، داستان در سطحی باقی میماند، و شخصیتها به جای توسعه و عمق، تنها نقش حامل پیامهای کلیشهای یا صحنههای اکشن را ایفا میکنند. پرسشهای بنیادی درباره شخصیتها هرگز به جواب نمیرسند و حتی تأملی جدی درباره آنها صورت نمیگیرد.
گفتگوهای شخصیتها بیشتر شبیه دیالوگهای آماده و کلیشهای هستند که در هر فیلم فانتزی دیگری نیز قابل تصورند. هیچ ویژگی منحصر به فردی در دیالوگها یا جهانسازی دیده نمیشود. این فیلم بیشتر از آنکه ما را در یک جهان فانتزی غنی غرق کند و سفر بیپایانی در تاریکی و روشنایی برایمان رقم بزند، تنها از کنار این سرزمین عبور میکند و هیچ تجربه عمیقی برای تماشاگر خلق نمیکند. In the Lost Lands نتوانسته است هویتی سینمایی برای جهان خود بسازد و فاقد عمق و اصالت است.
فیلم تا حد زیادی به جلوههای ویژه وابسته است و اکثر صحنهها در استودیو و مقابل صفحه آبی فیلمبرداری شدهاند، در حالی که محیطها از پیش با Unreal Engine طراحی شدهاند. این جلوهها نه تنها چشمنواز نیستند، بلکه باورپذیر نیز نیستند. رنگها خنثی و مردهاند، طراحی صحنهها فاقد اصالت است و بیشتر شبیه محیطهای بازیهای ویدیویی قدیمی به نظر میرسند تا دنیایی زنده و فانتزی.
یکی از نقاط ضعف عمده این اثر، ضعف در جلوههای ویژه است که تجربه تماشای فیلم را تحت تأثیر قرار میدهد. نمونهای بارز از این مشکل، صحنه سقوط یکی از اوباش مذهبی از لبهی صخره است که به نظر کاملاً مصنوعی و بیکیفیت میرسد. در یک فیلم فانتزی که هدف آن انتقال بیننده به دنیایی جادویی و منحصربهفرد است، استفاده از جلوههای ویژه باکیفیت نه تنها تزئینی بلکه ضروری است. در پروژه In the Lost Lands، تمامی محیطها و صحنهها در موتور Unreal Engine طراحی و ساخته شدهاند. پل اندرسون اظهار میکند که حدود یک سال قبل از شروع فیلمبرداری، این محیطها در قالب سهبعدی آماده شده بودند، به طوری که حتی در حین فیلمبرداری، بازیگران میتوانستند محیط مجازی نهایی را روی صفحه نمایش ببینند و با آن تعامل داشته باشند.
به بیان دیگر، صحنهها صرفاً در مرحله پستولید ساخته نشدهاند، بلکه محیطهای دیجیتال در زمان فیلمبرداری روی صحنه حاضر بودند. پس از فیلمبرداری، تصاویر ضبطشده با کمک موتور Unreal وارد فرآیند افزودن جلوههای بصری معمولی شدند و مراحل نهایی جلوههای ویژه در پستولید انجام گرفت. در مجموع، جلوههای ویژه این فیلم ترکیبی از روشهای سنتی CGI و فناوری Unreal Engine است، اما در نتیجه، جلوههای بصری در In the Lost Lands به هیچ وجه در سطح یک اثر سینمایی بینالمللی قرار ندارند و گویی کار تیمی تازهکار در حوزه VP و VFX است.
در فیلمهای فانتزی، یکی از عناصر کلیدی جهانسازی است؛ اینکه چه تمدنهایی در این سرزمینها وجود دارند، نظامهای سیاسی یا جادویی چگونه کار میکنند، اسطورهها و تاریخ این دنیا چه هستند. در فیلم In the Lost Lands، تقریباً به هیچیک از این موارد توجه نشده است. تنها چند لوکیشن بیروح و دیالوگهای پراکنده وجود دارد که تصویر روشنی از جهان داستان ارائه نمیدهند. این کمتوجهی باعث شده است سرزمینهای گمشده نه مرموز و جادویی بلکه صرفاً ناشناس و توخالی به نظر برسند. سکانسهای نبرد، که معمولاً نقطه قوت فیلمهای اندرسون محسوب میشوند، در اینجا فاقد هیجان لازم هستند. میزانسن ضعیف، تدوین بیروح و بیعنصر، و زاویههای دوربین محافظهکارانه، همگی باعث شدهاند فیلم از نظر بصری حتی به استانداردهای متوسط ژانر فانتزی هم نرسد.
شخصیت گری که نقش اصلی فیلم را بر عهده دارد، قرار است یک جادوگر مرموز، قدرتمند و تنها باشد. اما فیلم کوچکترین تلاشی برای پرداختن به گذشته، انگیزهها یا درونیات او انجام نمیدهد. ما با شخصیتی روبهرو هستیم که هیچ شناختی از او نداریم، هیچ فلشبکی، سرنخی یا توضیحی درباره اینکه او چه کسی است و چرا چنین میکند، ارائه نمیشود. اما عجیبتر و بدتر این است که In the Lost Lands ما را تا پایان در این وضعیت بیپایان و سرگردان نگه میدارد!
در داستان ما، شخصیت بویل، شکارچی، همانند فیلم، تنها به یک محافظ بیاحساس و بیتفاوت تقلیل یافته است. ما اطلاعاتی درباره گذشته، دغدغهها، باورها یا روابط او با گری نداریم. او فقط حضور دارد تا از گری حمایت کند، چند ضربه بزند و در لحظاتی ظاهر شود که نیازمند سکانسهای اکشن است. این نوع پرداخت، رابطه میان او و گری را که میتوانست عنصر مهمی در پیچ و خمهای داستان باشد یا حتی بار نمادین داشته باشد، کاملاً بیروح و مکانیکی نگه میدارد.
در «در سرزمینهای گمشده»، شخصیتهای فرعی زیادی وجود دارند که یا به صورت ناگهانی وارد داستان میشوند و زود ناپدید میگردند، یا تنها برای پیشبرد خط داستانی در یک صحنه ظاهر میشوند. به عنوان نمونه، افراد مختلفی که گری و بویل در سفر با آنها روبهرو میشوند — از قبیلهنشینان گرفته تا موجودات عجیب و مذهبیون افراطی — هیچکدام زمینه، انگیزه یا دیالوگهای تاثیرگذار ندارند. حضورشان تنها به منظور انتقال داستان از نقطه A به نقطه B است. هیچکدام از آنها داستان، انگیزه یا تأثیر ماندگاری ندارند؛ بیشتر شبیه مهرههای شطرنج هستند که در هر صحنه جابهجا میشوند، بدون اینکه اثری از خود در جهان فیلم بر جای بگذارند. در فیلمهایی با ژانر فانتزی، که بر سفرهای قهرمانانه، کشمکشهای درونی و تحول شخصیتها تکیه دارند، این وضعیت یک نقص جدی و ضربهای اساسی به کلیت اثر محسوب میشود.
صحنههای مبارزه با گرگینه که میتوانستند نقطه عطف فانتزی اثر باشند، متأسفانه جزو ضعیفترین و بیروحترین قسمتهای فیلم محسوب میشوند. تدوین این بخشها شتابزده است و ضربات بدون ریتم و وزن ظاهر میشوند؛ نه احساس قدرت در مبارزه منتقل میشود، نه درد، و نه تنش و اضطراب. این سکانسها نه تنها از نظر بصری و فنی، بلکه از لحاظ احساسی و دراماتیک نیز عملکرد ضعیفی دارند. صحنههای مبارزه با گرگینه بسیار توخالی و بیعنصر است که انگار شخصیت گری در حال مبارزه با خیالی دوران کودکی خود است.
در In the Lost Lands، نه شخصیتپردازی موفق است و نه روایت داستانی تأثیرگذار. بازیگران اصلی در نقشهای کمرمق گرفتار شدهاند و کارگردانی فاقد خلاقیتی است که بتواند اثری حتی متوسط خلق کند، چه برسد به ساخت اثری درخور فانتزیهای سینمایی. نکتهای که نه تنها تازگی ندارد، بلکه حتی به درستی پرداخت نشده است، حضور گروهی از مذهبیون افراطی است که در تعقیب شخصیتهای اصلی هستند. این موضوع بیش از آنکه تنش ایجاد کند یا عمق مفهومی داشته باشد، تنها یک تصویر سطحی و کلیشهای است که بارها در سینمای هالیوود دیده شده است. در In the Lost Lands، این الگو بدون هیچ پیچیدگی یا نوآوری تکرار شده است: شخصیتهایی که پسزمینه ندارند، انگیزههای جدی ندارند و تفاوتی با دهها گروه مشابه در دیگر آثار ندارند.
دیدن آثار فانتزی که با بودجهای کم (و حتی در مواردی با بودجهای متوسط) ساخته شدهاند و صرفاً برای اینکه سازندگانشان اثری ساخته باشند، نه تنها سرگرمکننده نیست بلکه حتی احساس منزجرکنندگی نیز دارد. در فیلمهای فانتزی، انتظار میرود که علاوه بر سرگرمی، مخاطب با مفاهیم عمیقی مانند وجودیت، سرنوشت، قربانی، هویت، قدرت و ارزشهای اخلاقی روبهرو شود. اما در فیلم «In the Lost Lands»، حتی تلاش نمیشود به این موضوعات نزدیک شد و همه چیز در قالب شعارهای سطحی و خام ارائه میشود. در جهانی که شخصیتهای آن فاقد هویت مشخص هستند، نه مقدمهای مناسب ارائه میشود، نه در میانه داستان ارتباطی برقرار میگردد و نه پایانبندی قابل قبولی دارد. در نتیجه، هیچ حس دگرگونی یا سفر درونی در فیلم شکل نمیگیرد و داستان تنها به پایان میرسد، بدون اینکه اثری در ذهن یا دل مخاطب باقی بگذارد.
برای عاشقان سینمای فانتزی و کسانی که با آثار شاخصی مانند «ارباب حلقهها»، «هابیت»، «نارنیا» و دیگر آثار ارزشمند این ژانر آشنا هستند، تماشای چنین فیلمهایی توهینی است به آنها، به ژانر فانتزی و طرفدارانش. این نوع آثار نه تنها کماهمیت و بیمحتوا هستند، بلکه سطح توقعات و ارزشهای این ژانر را پایین میآورند و نشان میدهند که درک و احترام لازم برای خلق آثار اصیل و تاثیرگذار در این حوزه وجود ندارد.