سفر در زمان بازیگران کودک آوای باران؛ بیوگرافی و تحول ظاهری
سفر در زمان بازیگران کودک آوای باران؛ بیوگرافی و تحول ظاهری مبینا آتشی و شایان جلالی
بیوگرافی و تحول ظاهری مبینا آتشی و شایان جلالی، بازیگران کودک سریال آوای باران، همراه تصاویر بزرگسالی و داستان زندگی آنها.
مبینا آتشی و شایان جلالی با ایفای نقش در سریال آوای باران شناخته شدند. در ادامه، تصاویر آنها در دوران بزرگسالی و همچنین بیوگرافی کوتاهی از زندگیشان را مشاهده مینمایید.
تحول ظاهری بازیگران کودک در سریال آوای باران
مبینا آتشی
مبینا آتشی، بازیگر نقش کودکی باران در سریال آوای باران، در تاریخ 10 دی ماه 1383 در تهران متولد شده است. مهمترین تجربه هنری او بازی در سریال آوای باران است که کارگردانی آن بر عهده حسین سهیلی زاده بوده و در کنار بازیگرانی چون حمیدرضا پگاه، آزاده زارعی، سام درخشانی و مهران احمدی ظاهر شده است. علاوه بر این، مبینا آتشی در حدود 40 فیلم و سریال دیگر نیز نقشآفرینی کرده است.
او فعالیت در عرصه بازیگری را از سن سه سالگی آغاز کرده و در چند فیلم سینمایی نیز حضور موفقی داشته است. پس از رسیدن به دوران نوجوانی، پیشنهادهای بازیگری برای او کاهش یافته و به همین دلیل کمتر در رسانهها نام برده میشود. در مصاحبههای خود، او ابراز داشته است که تمایل دارد به فعالیت در حوزه بازیگری ادامه دهد و در رشته کارگردانی نیز فعالیت کند.

شایان جلالی
شایان جلالی بازیگر نقش کودکی فرید در سریال آوای باران است که نقش پسر سام درخشانی و الهام چرخنده را بر عهده داشته است. او در سال ۱۳۷۹ متولد شده و هماکنون ۲۳ سال سن دارد. جلالی از دوران کودکی وارد عرصه سینما و تلویزیون شده و در سریالهایی نظیر آوای باران، زیر هشت، من همسرش هستم و عبور در غبار نقشآفرینی کرده است.
در کدام کشور زندگی میکند شایان جلالی؟
او در حال حاضر از ایران به کره جنوبی نقل مکان کرده است.

داستان سریال آوای باران روایتگر زندگی شخصیت اصلی، زانیار، است که درگیر مشکلات خانوادگی و عشق میشود. او تلاش میکند با سختیها مقابله کند و در مسیر رسیدن به آرزوهایش پیش برود. در طی داستان، روابط عاطفی، خیانتها و تلاش برای یافتن آرامش و خوشبختی به تصویر کشیده میشود. این سریال با نشان دادن چالشهای زندگی، پیامهایی درباره امید، عشق و پایداری را منتقل میکند.
این فیلم داستان زندگی مردی به نام دکتر طاها ریاحی را روایت میکند، که داروساز و صاحب یک شرکت دارویی است. با وقوع رویدادهای ناگهانی، سرنوشت او و دخترش دچار تغییراتی عجیب میشود.
پس از سالها، او به ایران بازمیگردد و در جستوجوی دختر گمشدهاش است. در این مسیر متوجه میشود که نادر و زیور، خواهرزاده و همسر خواهرزادهاش، نتوانستهاند از دخترش نگهداری کنند و او به دلیل آزار و اذیتهای آنها، از خانه فرار کرده و در گروههای تکدیگری گرفتار شده است. زیور و نادر تلاش میکنند بیتا، دختر طاها، را به جای باران، دختر او، جا بزنند، اما اوضاع طبق برنامه پیش نمیرود و مشکلات ادامه پیدا میکند.