پشتصحنه هنر و تأثیر سرمایه بر تولید آثار
نقش سرمایه و روابط در پشتصحنه هنر؛ گفتوگو با امید زندگانی درباره نمایش «ژیان» و چالشهای صنعت تصویر
گفتوگو با امید زندگانی درباره پشتصحنه هنر، چالشهای صنعت تصویر و تأثیر سرمایه و روابط بر تولید آثار تصویری.
امروزه کمتر پیش میآید که به سینما برویم و با فیلمی مواجه شویم که در آن صحنهای پرتحرک، موزیکال یا لحظهای شبیه یک «اتود جسورانه» نباشد. این نوع صحنهها، که برخی فیلمسازان آنها را نمادی از رهایی و بازیگوشی در فرم میدانند، بخش جداییناپذیر بسیاری از آثار سینمایی هستند. پشت این انتخابها، تیمی از سازندگان قرار دارند؛ از کارگردان گرفته تا تهیهکننده، کسانی که درباره ضرورت چنین لحظاتی تصمیم میگیرند و مسیر نهایی فیلم را شکل میدهند.

در این دوران، نقش تهیهکننده اهمیت ویژهای یافته است؛ نقشهایی که میان نیازهای اقتصادی و خواستهای هنری در نوسان است. وضعیت فعلی تولید آثار تصویری به گونهای است که فشار بازار، سرعت تولید و دغدغه بازگشت سرمایه گاهی بر نگاه هنری غلبه میکند و مسیر بسیاری از پروژهها را تعیین مینماید. این تضاد میان «میل خلاقانه» و «نیازهای عملی» موضوعی است که نمایش «ژیان» با زبانی طنزآمیز و انتقادی به آن میپردازد؛ تلاشی برای نشان دادن اینکه چگونه تصمیمات پشت صحنه میتوانند بر سرنوشت یک اثر تاثیرگذار باشند و حتی آن را از مسیر اولیه خارج کنند.
«ژیان» نمایشی است که از همان لحظه ورود تماشاگر، او را به دنیای پشتصحنه سینما و تئاتر میبرد؛ جایی که گاهی بر پایه پول، روابط و سلیقه شخصی اداره میشود، نه بر اساس منطق و هنر. در این اثر، امید زندگانی نقش تهیهکنندهای مادیگرا را ایفا میکند؛ فردی که دخالتهایش مسیر اثر را از معنا تهی میکند. «ژیان» تنها یک کمدی نیست؛ بلکه روایت واقعی محدودیتها، فشارهای مالی و تصمیمگیریهای دشوار بازیگران است، تجربهای که پس از تماشای آن مدتها در ذهن مخاطب باقی میماند و تصویری نو از دنیای پرپیچ و خم تولیدات نمایشی ارائه میدهد. در ادامه، درباره این نمایش و پشتصحنههای سینما، با امید زندگانی گفتوگویی انجام دادهایم.
«ژیان»؛ نمایشی از آشفتگی در پشت صحنه تولید آثار تصویری
امید زندگانی در تبیین ماهیت نمایش «ژیان» بیان میکند که این اثر در اصل روایتگری است از پشتصحنه شکلگیری یک اثر تصویری؛ جایی که همه چیز بر اساس تخصص شکل نمیگیرد، بلکه بر محور «پول، روابط و سلیقههای شخصی» میچرخد. او بر این باور است که همین دیدگاه سبب شده است بسیاری از تولیدات تصویری امروزی از استانداردهای کیفی لازم برخوردار نباشند، زیرا منافع فردی بر ارزشهای هنری ارجحیت پیدا میکند.
کارگردان اثر، محمد اسدنیا، این آشفتگی را با زبانی طنزآمیز و انتقادی بازسازی کرده است. زندگانی توضیح میدهد: «بخش عمدهای از گروه بازیگران را هنرجویانی تشکیل دادهاند که کمتر روی صحنه ظاهر شدهاند و تلاش کردهاند روایت را زنده نگه دارند.»
نقشی که زندگانی بازی میکند، تصویری کنایهآمیز از یک تهیهکننده است؛ شخصیتی که در ابتدای کار با ظاهر و ذهنیت تهیهکنندههای فیلمفارسی وارد صحنه میشود: «آدمی کاملاً بیارتباط با هنر، که با ورودش داستان را به هم میریزد و کارگردان را وادار به تغییرات بیربط میکند. اما این پایان ماجرا نیست. پس از یافتن اسپانسر، ظاهرش را تغییر میدهد، ادعاهایش بزرگتر میشود و حتی اعلام میکند قصد دارد فیلمی برای هالیوود بسازد. این تغییرات نیز از جنس هنر نیست و تنها به دنبال سود بیشتر است.»
در ابتدا، داستان ساده طراحی شده بود، اما تمرکز اصلی بر تاثیر یک تهیهکننده ناآگاه و مادیگرا بود که تنها به منافع مالی میاندیشید. این بازیگر توضیح میدهد: «بسیاری از فیلمها کنار گذاشته میشوند چون در «مافیا» نیستند، و برای دیده شدن باید منافعی برای دستاندرکاران ایجاد کرد. فشارهای این شخصیت در نهایت داستان را از مسیر اصلی خارج میکند و نمایش عمداً به سمت روایت ناقص و دستوپا شکسته حرکت میکند تا نشان دهد چگونه دخالت یک تهیهکننده صرفاً مادی میتواند اثر را از معنا تهی کند. این رویکرد طنزآمیز، در عین حال تصویری واقعی از پشتصحنه تولیدات نمایشی ارائه میدهد.»
بازیگران نیز با چالشهایی مواجه هستند.
زندگانی در مورد نمایش «ژیان» تأکید میکند که هدف از کمدی تنها خنداندن نیست، بلکه این قالب ابزاری است برای نشان دادن مشکلات پنهان در دنیای بازیگری و تولیدات نمایشی. او میگوید: «اگر این اثر را تراژدی میکردیم، ممکن بود مخاطب را از دست بدهیم. اما با استفاده از کمدی، توانستیم مخاطب را جذب کنیم و در حین خنده، آسیبها و ضعفهای حوزه تئاتر و سینما را نیز به نمایش بگذاریم.»
او بر این باور است که زبان طنز، راهی برای برقراری ارتباط با تماشاگران عمومی است و فرصت میدهد تا مشکلات واقعی پشت صحنه به شکل ملموسی نشان داده شود. وی افزود: «وقتی این سبک مورد پذیرش قرار گرفت، تصمیم گرفتیم نشان دهیم که بازیگران نیز با چالشهایی روبرو هستند. به همین دلیل ممکن است یک بازیگر را در ده پروژه ببینید، اما بازیگری که دوست دارید، شاید هر ده سال یکبار ظاهر شود. استفاده از طنز در «ژیان» این امکان را برای مخاطب فراهم کرد که هم سرگرم شود و هم با این واقعیتها روبهرو گردد.»
صنعت بازیگری در حال حاضر، نسبت به گذشته، بیشتر به تجارتی تبدیل شده است.
این بازیگر در مورد تفاوتهای بین سینما و تئاتر امروز و دهههای گذشته اظهار نظر میکند و معتقد است که بازیگرمحوری در سینما تقریباً از بین رفته است. او توضیح میدهد که در گذشته، مخاطبان غالباً به سراغ فیلمهایی میرفتند که بازیگر یا کارگردان مشخصی داشتند، چون سبک و خط فکری آنها شناخته شده بود. اما امروزه، بازیگرمحوری جای خود را به ساخت فیلمهایی داده است که بیشتر حول چند بازیگر معدود میچرخند و نقشهایی ارائه میدهند که صرفاً برای سرگرمی سطحی و جذب مخاطب با ظاهرهای متفاوت طراحی شدهاند. او اشاره میکند که بسیاری از این فیلمها تنها یک پلان یا سکانس رقص دارند که هدف آن جلب توجه است، نه هنر و روایت عمیق. این روند، هنر را فدای بازار سینما کرده است.
او همچنین توضیح میدهد که در گذشته، فیلمها غالباً با انگیزههای هنری و آرمانهای مشخص ساخته میشدند، اما اکنون شرایط اقتصادی بر تولید اثرگذاری دارد. در فیلمهای امروزی، اغلب از چند بازیگر جوان و مشتاق برای نقشآفرینی استفاده میشود، که از آنها هزینه گرفته میشود تا دستمزد بازیگران حرفهای تامین گردد. بخشی از هزینهها توسط تهیهکننده پرداخت میشود و در نهایت، فیلمهایی ساخته میشوند که کمترین هزینه را داشته و بیشترین سود را نصیب تولیدکنندگان میکند. این روش، اکنون به روشی رایج در تولید فیلمهای جدید تبدیل شده است.
هوش و زیرکی، شرط لازم برای دیده شدن در قاب سینما
در مورد مهارتهای ضروری برای بازیگران تازهکار، زندگی میگوید: «ظاهر و جذابیتهای ظاهری، مانند رنگ چشم یا فرم بدن، هنوز نقش مهمی دارند، اما کافی نیستند. کسی که تازه وارد عرصه شده و میخواهد دیده شود، بیش از استعداد به هوش نیاز دارد. با هوش میتوان استانداردهای تصویربرداری را تنظیم کرد و خطاها را پوشش داد، برخلاف تئاتر که این امکان وجود ندارد.»
او در مورد تأثیر فضای مجازی بر ورود به دنیای تلویزیون و سینما توضیح میدهد: «پلتفرمهایی مانند اینستاگرام و محتواهای کوتاهمدت میتوانند تهدیدآمیز باشند، اما در عین حال فرصتهایی نیز فراهم میکنند. مردم به دلیل محدودیتهای غیرمنطقی در تلویزیون و سینما، به دنبال آزادی در زندگی روزمره خود میروند و همین موضوع باعث شده محتوای سطحی در شبکههای اجتماعی محبوبیت پیدا کند. محدودیتهایی که حتی مانع کمک یک زن به همسرش در سینما میشود، در فضای مجازی قابل مشاهده است و این آزادی، جذابیت خاصی ایجاد میکند.» این وضعیت، در کنار فرصتها، چالشهای جدیدی برای بازیگران جوان به وجود آورده و هوش و توانایی سازگاری با محیط، اهمیت بیشتری نسبت به استعداد خام پیدا کرده است.
فشارهای اقتصادی و کمبود فرصتها، موجب تکرار مداوم نقشها در بازیگران میشود.
زندگانی درباره علت تکراری شدن بازیگران توضیح میدهد که یکی از عوامل اصلی آن نیازهای مالی است. او میگوید وقتی بازیگر در چند پروژه متوالی قرار میگیرد و تنها به درآمد فکر میکند، ممکن است اهمیت چندانی به محتوای کار ندهد. نمونه این وضعیت، تولیدات سریالی است که بازیگر نقشهای مشابه را تکرار میکند، لباس و گریمش تغییر میکند و دیالوگهای تکراری را بیان مینماید، بدون اینکه زحمت زیادی برای آن بگذارد و شب راحت به خانه برمیگردد.
این بازیگر در ادامه به عامل دیگری اشاره میکند که نگرانیهایی را به همراه دارد، یعنی محدود شدن فرصتها. او معتقد است این محدودیتها افراد را به سمت روزمرگی سوق میدهد. اگر شرایط مالی خوبی داشت و زندگی خانوادگیاش در آرامش بود، حتماً در انتخابهایش دقت بیشتری میکرد. او تنها در سال یک فیلم بازی میکرد و آن اثر بخشی از هویت و رزومه حرفهایاش محسوب میشد. همچنین، او به نمونههایی از هنرمندان برجسته مانند پرویز پرستویی، مهدی هاشمی، ناصر هاشمی، فرهاد قائمیان و لیلا حاتمی اشاره میکند و میگوید بسیاری از این هنرمندان به دلیل محدودیتها و شرایط خاص، کمکار شدهاند، اما این کمکاری هدفمند و محدود، به حفظ کیفیت و اصالت حرفهشان کمک کرده است.
در پاسخ به سوال درباره نقشهایی که تمایل دارد تجربه کند، بیان میکند که نمیخواهد از خودش الگویی بسازد، اما توانایی بازی در نقشهای پیچیده و چندلایه را دارد. او علاقهمند است نقشهایی را بازی کند که شخصیتهایی هستند که به دلیل مشکلات زندگی و مسائل روزمره، دچار بحرانهای روحی و روانی میشوند و این مشکلات تأثیر منفی بر زندگیشان میگذارد. چنین نقشهایی او را درگیر مسائل درونی و درونیات شخصیت میکند، نه مسائل بیرونی و سطحی.
نامههای کمدی تلخ
زندگینامه او درباره نقطه عطف حرفهاش توضیح میدهد: «با توجه به ظاهر جدیام در اجرا و گویندگی، نقشهای کمدی سنگین و تلخنامههایی که باعث زهرخند میشوند را بسیار دوست دارم.» او بیان میکند که این نوع نقشها، شخصیتهایی را نشان میدهند که با صداقت و سادگیشان درگیر مشکلات میشوند، اما در نهایت با همان سادگی راهحلهایی پیدا میکنند.
او یکی از تجربیات مهم خود را بازی در فیلم سینمایی «آژانس ازدواج» عنوان میکند که به نوعی اولین کار حرفهایاش در زمینه کمدی محسوب میشود: «آن پروژه را خیلی دوست داشتم، اما متأسفانه همزمان با پخش، بداقبال بودم و در پرداخت و دکوپاژ نهایی، آن چیزی که انتظار داشتم نبود و نتیجه کار هم مطابق تصورم نبود.»
امید پشیمان وارد شد، سلام گفت و سپس محل را ترک کرد.
زندگانی در مورد برنامههای آیندهاش در صورت کنار رفتن از دنیای سینما و تئاتر میگوید: «یکی دیگر از جنبههای شخصیت من ورزشی است. احتمالاً اگر بازیگری را ترک کنم و درآمد دیگری نداشته باشم، یک باشگاه ورزشی تأسیس خواهم کرد و در زمینه ورزش فعالیت میکنم.» او در حال حاضر مدیریت یک کلینیک دندانپزشکی را بر عهده دارد که بیشتر جنبه اقتصادی دارد، اما علاقه اصلیاش در حوزه ورزش است.
در رابطه با موسیقی، زندگانی توضیح میدهد که فعلاً برنامه جدی برای فعالیت در این حوزه ندارد: «بازار موسیقی و هزینههای مارکتینگ آن بسیار بالا است. حتی اگر ترانه را خودتان نوشته باشید، هزینههای ضبط، نوازنده و استودیو زیاد است و برای دیده شدن باید وارد شبکههای مافیایی شوید.» با این حال، او اضافه میکند: «اگر تهیهکنندهای پیدا شود که روی من سرمایهگذاری کند، با اشتیاق وقتم را صرف موسیقی خواهم کرد.»
در پایان، هنگامی که از زندگانی پرسیده شد اگر زندگیاش فیلم شود، چه نامی برای آن انتخاب میکند، پاسخ داد: «امید پشیمان آمد؛ سلام کرد و رفت.» این عنوان نماد حسرتها و اشتباهاتی است که گاهی چنان در فرد نفوذ میکند که فرصت برای اصلاح و بازسازی باقی نمیماند و زندگی خود را از دست میدهد.