کد خبر: 52663

چرا سلبریتی‌ها شاعران می‌شوند؟ تحلیل و پیامدها

چرا سلبریتی‌ها شاعران می‌شوند؟ تحلیل دلایل و پیامدهای روند شعرنما در ایران

تحلیل دلایل و پیامدهای روند شعرنما در ایران، نقش شهرت و سطح کیفی آثار سلبریتی‌ها در فرهنگ معاصر را بررسی می‌کند.

چرا سلبریتی‌ها شاعران می‌شوند؟ تحلیل دلایل و پیامدهای روند شعرنما در ایران

در یک جامعه آزاد، طبیعی است که هر فرد حق دارد آزادانه بنویسد و حتی بیشتر از آن، هر چیزی را که دوست دارد ابراز کند. پذیرفتن این اصل، بدون شک به معنای پذیرش حق دیگران برای نقد کردن و اظهار نظر درباره آثار است، هرچند این نقدها ممکن است گاهی منفی یا حاشیه‌ساز باشند.

اخیراً تصاویری از مراسم رونمایی از کتاب مژده لواسانی در فضای مجازی منتشر شده است. بر اساس این تصاویر، تعداد زیادی از فعالان رسانه‌ای در این مراسم حضور یافته‌اند، که این موضوع با حواشی زیادی همراه بوده است. مژده لواسانی پیش از این آثار دیگری نیز منتشر کرده است، اما با انتشار کتاب جدیدش، برخی افراد با یادآوری تجارب مشابه دیگر چهره‌های مشهور در حوزه شعر و نشر، واکنش‌هایی نشان داده‌اند. همان‌طور که می‌دانیم، افراد مشهوری مانند بهاره رهنما و لیلا اوتادی نیز در گذشته با حواشی مشابهی روبرو شده‌اند.

اگر نگاهی باز و منصفانه به این موضوع بیندازیم، درمی‌یابیم که در کشوری مانند ایران، شعر از دیرباز یکی از مهم‌ترین هنرها بوده است و در طول تاریخ، با روح و جان مردم درآمیخته است. طبیعی است که در چنین سرزمینی، تعداد زیادی از مردم به شعر علاقه‌مند باشند و حتی ذائقه و استعداد خاصی در این زمینه داشته باشند. اگرچه در سال‌های اخیر، به دلایل مختلف، آموزش ادبیات در ایران با مشکلاتی روبرو شده است، اما هنوز هم شعر در زندگی روزمره مردم جایگاه خاصی دارد و در ناخودآگاه جمعی آن‌ها حضور دارد. با این حال، پرسش این است که چرا انتشار یک کتاب شعر می‌تواند این‌قدر حاشیه‌ساز باشد و واکنش‌های گسترده‌ای برانگیزد؟

در ابتدای راه، دشمنی مانند طاووس وارد شد و پرهایش را به نمایش گذاشت.

با وجود مزایای خود، شهرت در بسیاری از موارد می‌تواند به ضرر صاحب آن تمام شود. طبیعی است که وقتی فردی مشهور اقدام به انتشار کتاب می‌کند، واکنش‌ها بیشتر از حد معمول خواهد بود. علاوه بر این، در بسیاری از موارد هدف از انتشار کتاب تنها بهره‌برداری از شهرت است.

یکی از مسائل مرتبط با شهرت این است که بسیاری از افراد مشهور که تاکنون اثراتی منتشر کرده‌اند، با تکیه بر شهرت خود این کار را انجام داده‌اند. به سادگی می‌توان دید که مراسم رونمایی از کتاب یک شاعر واقعی و مجرب چقدر مورد استقبال قرار می‌گیرد، در حالی که مراسم مشابه برای آثار بسیاری از سلبریتی‌های غیرمتخصص با حضور چهره‌های فرهنگی متعدد برگزار می‌شود. در مقابل، شاعران واقعی اغلب از چنین فرصت‌هایی محروم هستند و شاید حتی خبر انتشار آثارشان به گوش کسی نرسد. این وضعیت می‌تواند از دید برخی افراد، نوعی سوءاستفاده از شهرت تلقی شود.

دومین نکته، پذیرش و قدردانی از سخن و

یکی از مسائل اصلی در واکنش‌های منفی نسبت به اشعار سلبریتی‌ها، سطح کیفیت آثار آن‌ها است. همان‌طور که پیش‌تر ذکر شد، در کشوری زندگی می‌کنیم که در حوزه ادبیات چهره‌هایی دارد که نمونه آن‌ها در کمتر جای دیگر جهان یافت می‌شود. در چنین فضایی، نمی‌توان به سادگی نام هر فردی را شاعر نهاد. بسیاری از آثار چهره‌های غیرادبی و مشهور ایران، از نظر سطح کیفی بسیار پایین‌تر از آن است که بتوان آن‌ها را به عنوان شعر محسوب کرد.

با کنار گذاشتن وزن و قافیه در شعر فارسی، بسیاری افراد شعر گفتن را امری ساده و عمومی تصور کردند. این روند در چند دهه اخیر منجر به ظهور حجم زیادی از نوشته‌های شعرمانند شده است. این پدیده به تدریج در اقشار مختلف جامعه ایران نفوذ کرد و باعث شد هرکس در خلوت خود دلنوشته‌ای بنویسد و آن را شعر تلقی کند و در معرض دید عموم قرار دهد. البته طبیعی است که وقتی یک فرد مشهور در چنین دام‌هایی بیفتد، جنجال و سر و صدای بیشتری برپا می‌شود.

مثلاً، لیلا اوتادی در کتابی به نام «در بهشتی که کلاغی نیست، مترسک هم نیست» چند نمونه شعر منتشر کرده است. مشخص است که این خطوط نمی‌توانند به عنوان شعر واقعی تلقی شوند، و اگر چنین چیزی شعر باشد، شاید همه مردم جهان شاعر باشند.

ای کاش می‌افتاد آن سیب از دستت...

ای کاش می‌غلتید و می‌آمد به‌سوی من

ای سیب سرخ وسوسه

ای آبروی من

این نمونه‌ای از شعرهای لیلا اوتادی است که بیشتر شبیه نثرهای شعرگونه است و به نظر می‌رسد نیازی به توضیحات بیشتری ندارد.

نمونه دیگری از نثرهای شعرمانند، اثر بهاره رهنما است:

در باران فکر می‌کنم، گونه‌هایم خیس می‌شوند

به تو فکر می‌کنم، باران می‌بارد

من جادوگر نیستم،

تو اما معجزه‌ای...

این نمونه‌ها نشان می‌دهد که برخی نوشته‌ها، هرچند نثرگونه، در قالب شعر ارائه شده‌اند و شاید نیازی به تحلیل‌های عمیق‌تر نداشته باشند.

در مقابل، نوشته‌های مژده لواسانی اگرچه چندان متفاوت نیستند، اما به مراتب از نظر ساختاری و محتوا پیشرفته‌تر به نظر می‌رسند.

دست‌هایم را به دیوار می‌کشیدم،

نقش می‌بستی بر خیابان‌های شهر،

و از هر خیابان که می‌گذشتم،

کوچه‌کوچه در من گم می‌شد،

حق با تو بود، درد مسری است،

توده سیاه مغزت چون مه‌ای به شهرهایم رسیده است،

خواستم در آغوشت بگیرم، اما

دست‌هایم در تو دفن شده بود.

در کل، این نمونه‌ها نشان می‌دهد که سطح کیفی آثار شعری و شعرگونه در جامعه ما نیازمند توجه و اصلاح است و باید به ارزش‌گذاری صحیح و ارتقای سطح ادبیات کشور توجه بیشتری شود.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار