کد خبر: 52027

نیما یوشیج؛ پدر شعر نو و تأثیر بی‌نظیر بر ادبیات معاصر

نیما یوشیج پدر شعر نو فارسی؛ تأثیرگذاری بی‌نظیر بر نسل‌های بعد و میراث ماندگار در ادبیات معاصر

نیما یوشیج، پدر شعر نو فارسی، با تأثیر بی‌نظیر بر نسل‌های بعد، میراثی ماندگار در ادبیات معاصر بر جای گذاشت و مسیر شعر فارسی را تغییر داد.

نیما یوشیج پدر شعر نو فارسی؛ تأثیرگذاری بی‌نظیر بر نسل‌های بعد و میراث ماندگار در ادبیات معاصر

در پاییز سال ۱۲۷۶ خورشیدی در مازندران، فاطمه برزویی به دنیا آمد. او شاعری بود که با ورودش به عرصه شعر، مسیر ادبیات فارسی را برای همیشه تغییر داد. در دوازده‌سالگی، خانواده‌اش را همراهی کرد و به تهران مهاجرت نمود، جایی که زبان‌های فرانسه و عربی را آموخت. آشنایی او با ادبیات فرانسه و تشویق استادش، نظام وفا، افق‌های جدیدی در برابرش گشود و زمینه‌ای برای کشف سبکی نو در شعر فارسی فراهم کرد؛ سبکی که سنت را می‌پذیرفت و در عین حال، نوآوری و زبان تازه‌ای به شعر وارد می‌کرد.

تأثیر نیما یوشیج تنها محدود به دوران خودش نبود؛ شعر نو او مسیر شعر معاصر را شکل داد و نسل‌های بعدی شاعران فارسی، از اخوان ثالث و فروغ فرخزاد گرفته تا احمد شاملو و سهراب سپهری، از میراث او بهره‌مند شدند. در این شماره، برای بررسی عمیق‌تر جایگاه نیما در شعر فارسی و نقش او در شکل‌گیری نسل‌های بعدی، با حمیدرضا شکارسری، شاعر، پژوهشگر، نویسنده و منتقد ادبی، گفت‌وگو کردیم.

پیشرفت در مسیر سنتی

حمیدرضا شکارسری بر این باور است که چهره‌های بزرگ در تاریخ شعر، جریان ادبیات را به دو بخش قبل و بعد از خود تقسیم می‌کنند. او تأکید می‌کند که این شخصیت‌ها با زبان و بیانی نو وارد عرصه شعر می‌شوند و مسیر آن را تغییر می‌دهند؛ همانند لولایی که شعر پیش و پس از خود را به هم پیوند می‌دهد. به نظر این شاعر، نوآوری در شعر بدون درک و شناخت سنت امکان‌پذیر نیست و شاعرانی که پیشرو هستند، سنت را می‌شناسند و با آن زندگی می‌کنند؛ اگر هم از آن فاصله می‌گیرند، این تصمیم آگاهانه و سنجیده است.

شکارسری با اشاره به نیما یوشیج، او را نمونه‌ای کامل از چنین شناختی می‌داند. او معتقد است که نیما تنها شاعر نبود، بلکه پژوهشگری بود که به طور عمیق با سنت شعر فارسی آشنا بود و همزمان با آن با ادبیات روز جهان نیز آشنا بود. این تلفیق باعث شد شعر او منحصر به فرد شود. او نه در مقابل سنت، بلکه در امتداد آن قرار داشت و مسیر شعر فارسی را ادامه داد. بنابراین، باید نیما را ادامه‌دهنده منطقی شعر فارسی دانست، نه نقطه‌عطفی در آن. شکارسری باور دارد که نیما یوشیج با تغییر نگرش به زیبایی‌شناسی شعر فارسی، مسیر نوینی در شعر معاصر گشود.

نیما به تدریج از تقارن و توازن سنتی در شعر فاصله گرفت؛ ابتدا تقارن را کنار گذاشت و توازن را حفظ کرد. خود نیما می‌گوید این تنها اقدام او نبوده است، اما این گام مهمی در نزدیک کردن شعر به دکولماسیون طبیعی، یعنی گفتار طبیعی انسان‌ها، محسوب می‌شود. او توضیح می‌دهد که منظور نیما از «دکولماسیون طبیعی» و «دنیای باشعور (طبیعی) آدم‌ها»، نزدیک کردن زبان شعر به زبان روزمره است: «شعر باید همان‌طور گفته شود که ما در زندگی صحبت می‌کنیم؛ با همان موسیقی و لحن. نیما می‌خواست شعر از تصنع و قالب‌های منجمد سنتی فاصله بگیرد و به زبانی زنده و انسانی برسد.»

تحول نیما در شعر فارسی

شکارسری در ادامه بر جنبه‌ پژوهشگرانه‌ شخصیت نیما تأکید می‌کند و می‌گوید: «نیما علاوه بر فعالیت شاعری، نقش محقق و نظریه‌پرداز را نیز بر عهده داشت. او با درک عمیق از سنت شعر فارسی و آگاهی از ادبیات معاصر جهان، نظریه‌ای نوآورانه ارائه داد و سال‌ها برای توسعه آن تلاش کرد. پس از انتشار «ققنوس»، شاهد ترکیبی متعادل از شاعر و منتقد در شخصیت او هستیم؛ شاعری که هم به خلق اثر می‌پردازد و هم اندیشه‌هایش را به صورت نظام‌مند بیان می‌کند.»

پیش از نیما، شاعرانی مانند تقی رفعت و میرزاده عشقی تلاش‌هایی در جهت نوگرایی در شعر فارسی انجام داده بودند، اما تفاوت اصلی در تداوم و انسجام فعالیت‌های نیما نهفته است. نظریه‌های او به طور پیوسته توسعه یافته و او بر آن پافشاری کرد، امری که باعث شد شعر نو فارسی از مرحله‌ آزمایش‌های اولیه به مرحله‌ نظریه و مکتب برسد.

این شاعر همچنین نیما را فردی متعادل می‌داند: «او کار خود را کاملاً از سنت جدا نمی‌کند و با حفظ ارتباط منطقی با آن، همزمان مسیر نوآوری خود را پی می‌گیرد. این تعادل میان شاعر و پژوهشگر، سبب شد که نیما به عنوان «پدر شعر نو فارسی» شناخته شود.» شکارسری به سابقه نوگرایی پیش از نیما نیز اشاره می‌کند و می‌افزاید: «خانم شمس کسمایی نوشته‌هایی دارد که به قالب نیمایی نزدیک است. ابوالقاسم لاهوتی در ترجمه‌هایش قالب نیمایی را به‌وضوح نشان می‌دهد. حتی یغمای جندقی و اخوان ثالث نیز به قالب نیمایی نزدیک شده‌اند، اما نکته مهم این است که کسی که برای این حرکت‌ها نظریه نوشت و شعر نو ساخت، نیما بود.»

شعر نیمایی؛ میراثی که همواره باقی خواهد ماند

اثرات نیما یوشیج تنها محدود به دوران خود نبوده و شعر نو فارسی را به دو دوره قبل و بعد از او تقسیم کرده است. جریان شعری که پس از او شکل گرفت، تنها به چند اثر محدود نمی‌شد و حتی بر شاعران سنت‌گرا نیز تاثیرگذار بود، امری که باعث شده میراث او همچنان زنده و موثر باقی بماند. پس از نیما، بسیاری از شاعران ابتدا به سبک او گرایش نشان دادند و قالب نیمایی را تجربه کردند، اما خیلی زود از آن فاصله گرفتند. با این حال، شاگردان و همراهانش، جریان شعر نیمایی را به یک جنبش قدرتمند ادبی تبدیل کردند؛ از جمله اخوان ثالث که پیرو نیما بود و شعر نیمایی را به اوج رساند.

شعرهای اخوان ثالث نسبت به شعرهای نیما بسیار پخته‌تر و توسعه‌یافته‌تر است، زیرا او با دقت به این سبک نگاه کرده و آن را گسترش داده است. فروغ فرخزاد نیز گفته است که اولین تاثیرات شعری خود را از نیما گرفته است و شاملو تا پایان عمر به سرودن شعر نیمایی ادامه داد. حتی در آخرین اثر خود، «حدیث بی‌قراری ماهان»، نمونه‌هایی از این سبک دیده می‌شود و تصویری از سهراب سپهری بدون قالب نیمایی قابل تصور نیست.

این شاعر توضیح می‌دهد که اگر نیما نبود، نوآوری‌های شاعران بعدی نیز شکل نمی‌گرفت: «نیما گام اول را برداشت، توازن را بر هم زد و زمینه را برای توسعه شعر نو فراهم کرد، تا شاعرانی مانند شاملو بتوانند تعادل‌های جدیدی برقرار کنند. شاعران بعد از او، از جمله کسانی که تحت تاثیر شاملو بودند، حتی زبان سنتی شعر فارسی را کنار گذاشتند. می‌توان این مسیر را مانند پرده‌هایی تصور کرد که هر شاعر آن را کنار می‌زند و چهره‌ای نو از شعر فارسی را نشان می‌دهد؛ نیما یک پرده، شاملو پرده‌ای دیگر و احمدرضا احمدی پرده‌ای دیگر، تا چهره‌های جدید شعر معاصر ظهور یابند.»

حمیدرضا شکارسری مجموعه‌ای شعر دارد که کاملاً در قالب نیمایی سروده شده است و ده‌ها مجموعه دیگر که در قالب‌های نو و جدید خلق شده‌اند، تحت تاثیر جریان شعری نیما شکل گرفته‌اند: «بدون نقش نیما، این آثار هرگز به وجود نمی‌آمدند و شکل نمی‌گرفتند.»

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها