عاشقانههای اوزجان دنیز در خیابانهای پاریس با همسر ایرانی
عاشقانههای اوزجان دنیز با همسر ایرانی در خیابانهای پاریس + بیوگرافی و تصاویر جدید
عکسهای جدید اوزجان دنیز و سمر دادگر در خیابانهای پاریس و بیوگرافی کامل اوزجان دنیز، همراه با تصاویر جذاب و لحظههای عاشقانه در فضای مجازی.
تصاویر جدید اوزجان دنیز و سمر دادگر در شبکههای اجتماعی منتشر شد و توجه بسیاری از کاربران را جلب کرد.
زندگینامه اوزجان دنیز
اوزجان دنیز در تاریخ ۱۹ مه ۱۹۷۲ در شهر آنکارا متولد شد. وی از قوم کرد است و خانوادهاش اهل شهر آغری در مرزهای ایران میباشند. همچنین، او برادرزاده شاکرو، خواننده مشهور آوازهای سنتی کردی که به دنگ بژ شاکرو معروف بود، است. زمانی که تنها پنج سال داشت، خانوادهاش به شهر کوچک آیدین مهاجرت کردند و او دوران نوجوانی و جوانی خود را در این شهر سپری کرد.
در طول تحصیلات، اوزجان دنیز علاقهمندی خاص به نوشتن داستان و نمایشنامه پیدا کرد. او علاوه بر این، عشق زیادی به پرندگان و محیط زیست اطراف خود داشت و برای حفاظت و حمایت از محیط زیست، با دوستانش گروه تئاتری تأسیس کرد. فعالیت در این گروه تئاتر فرصت خوبی برای او بود تا افکار و ایدههایش را در قالب داستان به نمایش بگذارد، که این تجربه بعدها به شکوفایی استعدادهایش در بازیگری و موسیقی کمک کرد.
در سال ۱۹۸۵، او در حین شروع فعالیتهای موسیقی، به عنوان تکنواز در ارکستر شهر آیدین شناخته شد. سفرهای او با گروه ارکستر به شهرهای ازمیر و آنتالیا فرصت مناسبی برای نشان دادن هنر و استعدادش بود. اوزجان دنیز بعدها در جشنواره ملی موسیقی سنتی مقام اول را کسب کرد.
در سال ۱۹۸۸، او به استانبول مهاجرت کرد و یک سال بعد، برای ادامه تحصیل در رشته موسیقی به آلمان رفت. در مدت اقامت در آلمان، توانست استعدادهای پنهان و نهفته خود را شکوفا کند و در کنار تحصیلات آکادمیک، پیشرفت قابل توجهی داشته باشد.
او اولین آلبوم خود را در سال ۱۹۹۲ با نام “Yine Ağlattın Beni” منتشر کرد. در سال ۱۹۹۳، با آلبوم “Meleğim” به شهرت رسید. او در سال ۱۹۹۵ به خدمت سربازی اعزام شد و پس از دو سال، با انتشار آلبوم “Yalan mı” و بازی در سریالی با همان نام، محبوبیت و شهرتش را چند برابر کرد.
در حال حاضر، با وجود مشغلههای زیاد در حوزه بازیگری و سینما، همچنان به فعالیتهای موسیقی ادامه میدهد و آلبومهای متعددی منتشر کرده است.
در پاییز سرد، قدم میزدیم و برگهای خرده شده زیر پاهایمان، خندههایمان را در هوای سرد شهر، ساکت و نقاشی شده بودند.

