وحشی؛ سقوط آرام یک انسان عادی
وحشی، ساخته هومن سیدی با بازی درخشان جواد عزتی، داستانی ساده اما پر از پیچیدگیهای اخلاقی و زوال شخصیتها را به تصویر میکشد؛ اثری تلخ و واقعگرایانه که تماشاگر را درگیر میکند.

وحشی از همان ابتدا نشان داد که سریالی متفاوت است. داستان آن ساده و بدون پیچیدگی است، روایت درباره کارگر معدنی است که در اثر یک حادثه زندگیاش دچار تغییر میشود. داود اشرف ناخواسته و در حالی که قصد کمک داشته، باعث مرگ دو دانشآموز میشود. سپس با پیرمردی روبهرو میشود که شاهد ماجرا بوده و در ادامه، وقتی کاتر بدون تیغ را روی گردن پیرمرد میگذارد تا او را تهدید کند که از آنچه دیده است، با دیگران صحبت نکند، قلب پیرمرد بیمار میایستد. حالا داود با سه قتل روبهرو است؛ قتلهایی که هم خودش مسبب آنها بوده و هم به طور مستقیم انجامشان نداده است.
سریال تا اینجا داستان را به سادهترین شکل و بدون پیچیدگی زمانی روایت میکند و تماشاگر را درگیر یک داستان معمولی مینماید. اگر پیچیدگی وجود دارد، در روایت داستان نیست، بلکه در تصمیمات اخلاقی و بحرانهایی است که شخصیت اصلی با آنها مواجه میشود. در متن و کارگردانی، برخلاف بسیاری از سریالهای نمایش خانگی، چیزی از دیدبین پنهان نمیشود تا در نهایت غافلگیرش کند. اما هر قسمت با حوادث و اتفاقاتی که رخ میدهد، در بالاترین سطح غافلگیری قرار دارد و تماشاگر شاهد شخصیتی ساده است که هر بار در تاریکی و سیاهی بیشتری فرو میرود.
وحشی شاید بیشتر از هر اثر دیگر هومن سیدی با جنگ جهانی سوم قابل مقایسه باشد. شکیب در جنگ جهانی سوم بسیار شبیه داود در این سریال است؛ او هم کارگر سادهای است که در پشت صحنه فیلمی درباره هیتلر کار میکند، اما با رفتن بازیگر نقش هیتلر و شباهتش به این شخصیت، برای نقش انتخاب میشود. او با زنی کر و لالی در ارتباط است و زمانی که این زن در مقابل شوهرش که او را دنبال کرده، از شکیب کمک میخواهد، او را در زیرزمین مخفی میکند، در حالی که گروه در حال آمادهسازی برای انفجار ساختمانی است که زن در آن پنهان است. وقتی شکیب دیگران را در جریان میگذارد، به جای کمک، ماجرا را پنهان میکنند. در نتیجه، زن در انفجار کشته میشود و شکیب در نهایت، در غذای گروه سم میریزد. در هر دو داستان، مظلوم به ظالم تبدیل میشود، اما تنها زمانی که ظلم از حد بگذرد.
با تمرکز بر جزئیات و بازی درخشان جواد عزتی، پس از پخش چهار قسمت، این سریال با نقدهای مثبت زیادی روبهرو شده است. عزتی به عنوان رانندهای ماهر توصیف شده که کنار او فقط از مسیر لذت میبرید. منتقدان ویژگی او را که باعث شده است هومن سیدی یکی از خاصترین کارگردانان ایران در فیلم و سریالسازی باشد، دقت در جزئیات دانستهاند. آنها از تصویربرداری، نورپردازی، موسیقی و دکوپاژ سریال تمجید کردهاند و بازی جواد عزتی را یکی از نکات برجسته آن میدانند، زیرا توانسته شخصیت چندلایهای را که در حال تحول است، باورپذیر بازی کند.
یکی دیگر از منتقدان، بازی او را با یک کلمه توصیف کرده است: «شاهکار». او درباره هومن سیدی نوشته است: «سیدی همچنان در قصهنویسی جنونآمیز خود باقی مانده است، همان جنونی که در اثر غورباقه نشان داده شده است.» منتقد دیگری نیز بیان کرده است: «فضاسازی تصویری با انسجام بینقص بحران وجودی را به تصویر میکشد. میزانسنها پر از خطوط ناتمام و فضاهای بسته هستند. دوربین نه در پی ثبت واقعیت بلکه در حال تردید در آن است. سکوت به جای نشانه آرامش، نماد خفگی شده است. ریتم سریال همچون نبض داود، نامنظم است؛ گاهی متوقف، گاهی تند و گاهی سرگردان.»
همچنین، منتقدی به بازیهای نابازیگرانی چون مادر و پدر داود، پیرمردی که در قسمت سوم باعث مرگش میشود، و کودکان که از ماشین بیرون میپرند، اشاره کرده است. دیگر منتقدان معتقدند که «وحشی» تماشاگر را با چهرههای زخمخورده عدالت روبهرو میکند؛ سریالی جسورانه که طبقه کارگر را در خط مقدم روایت قرار میدهد و درگیر درامسازی کلاسیک نمیشود. این اثر بیش از آنکه صرفاً سرگرمکننده باشد، هشداری است درباره جنبههایی از سینمای اجتماعی ایران که در سالهای اخیر کمتر به آن پرداخته شده است. شاید بتوان گفت، «وحشی» گامی در جهت بلوغ هنری سیدی است و آینهای است از جامعهای که در سکوت، مبارزه میکند.
بینندگان این سریال در شبکههای اجتماعی رضایت خود را ابراز کردهاند. آنها بازی جواد عزتی را ستوده و نوشتهاند: «وقتی کارگردان هومن سیدی است و بازیگر نقش اول جواد عزتی، نتیجه جز یک سریال دیدنی نیست.» یکی از کاربران نیز گفته است: «در این چند سال، بهترین سریال ایرانی است که دیدهام.» در یادداشتهای دیگر، تماشاگران ابراز امیدواری کردهاند که سریال در اوج باقی بماند، چرا که در سالهای اخیر، بسیاری از سریالها شروع خوبی داشتهاند، اما پس از چند قسمت، نتوانستهاند تماشاگران را راضی نگه دارند.