کد خبر: 50100

اصلاح نظام مجوز فیلم در ایران، راهی به سوی فرهنگ واحد

چالش چندگانگی نظارت در سینمای ایران؛ راهکارهای اصلاح نظام مجوز و تاثیر آن بر فرهنگ ملی

چالش چندگانگی نظارت در سینمای ایران، راهکارهای اصلاح نظام مجوز و تأثیر آن بر فرهنگ ملی را بررسی می‌کند.

چالش چندگانگی نظارت در سینمای ایران؛ راهکارهای اصلاح نظام مجوز و تاثیر آن بر فرهنگ ملی

در ایران، مجوز اکران فیلم نقش شبیه به یک گذرنامه را دارد؛ سندی که قرار است مسیر نمایش یک اثر را در سطح کشور هموار کند. اما واقعیت این است که این گذرنامه هرگز از اعتبار سراسری برخوردار نیست و در هر شهر، پشت هر در، مجدداً مورد بررسی و ارزیابی قرار می‌گیرد. در ماه‌های اخیر، سرنوشت فیلم‌هایی مانند «کج‌پیله» در مشهد و «غریزه» در قم نشان داد که داشتن مجوز همیشه به معنای دریافت اجازه کامل نیست.

فیلمی که در تهران با امضای رسمی و نظارت کامل مجوز می‌گیرد، در استان‌های دیگر ممکن است با دیواری نامرئی روبه‌رو شود و ناچار به توقف یا سانسور شود. برای سینماگران امروز، وضعیت روشن‌تر از هر زمان دیگر است: در ایران، تنها یک وزارت ارشاد وجود ندارد، بلکه هر شهر نسخه خاصی از نظارت را اجرا می‌کند و نهادهای محلی خود را صاحب‌نظر نهایی در تعیین سرنوشت فرهنگی می‌دانند. این تعدد مرجع‌های نظارتی، به تدریج به یک مشکل ساختاری و چالش اساسی تبدیل شده است.

وقتی فیلم از ذائقه محلی فراتر نمی‌رود

سینما به عنوان یک رسانه ملی شناخته می‌شود و فیلم‌ها برای مخاطبانی گسترده و در سطح ملی ساخته می‌شوند، نه برای جزیره‌های فرهنگی جداگانه. با این حال، در سال‌های اخیر، نوعی رویکرد ایالتی نسبت به فرهنگ شکل گرفته است؛ گویی هر استان دارای نظام اخلاقی و معیارهای زیبایی‌شناختی خاص خود است. نتیجه این وضعیت چیست؟ فیلمی که در تهران روی پرده است، ممکن است در مشهد متوقف شود و در قم به دلیل برچسب «نامناسب» از اکران کنار گذاشته شود.

این سوال مطرح می‌شود که اگر در پایتخت، نهادی رسمی تأیید کرده است که فیلم مشکلی ندارد، پس چرا معیارهای ارزیابی در شهرهای دیگر متفاوت است؟ آیا ماهیت مخاطب در هر شهر تغییر می‌کند؟ در پس این اختلافات، یک ذهنیت قدیمی نهفته است: کنترل فرهنگی از نزدیک، نه از بالا. صنعتی که باید بر اساس استانداردهای واحد اداره شود، در واقع تحت تأثیر سلیقه‌های مختلف قرار گرفته است.

تجربه‌ای تلخ از شروع در سالن تا رسیدن به پلتفرم

مسئله تنها اختلاف‌نظرهای استانی نیست. توقف آنلاین «پیرپسر» که حاشیه‌های زیادی به همراه داشت، نشان داد که حتی پس از اکران رسمی نیز کار به پایان نرسیده است. فیلمی که در سینما دیده شده و از مراحل سانسور عبور کرده است، هنگام ورود به فضای آنلاین با موانع جدیدی روبه‌رو می‌شود؛ گویی نسخه‌ای جدید از همان اثر ساخته شده است و باید مجدد ارزیابی شود. مشکل اصلی در این است که ساختار نظارتی بر بسترهای نمایش، آن‌ها را به عنوان هویت‌های مستقل می‌بیند؛ انگار مخاطب سینما و مخاطب اینترنت انسان‌های متفاوتی هستند.

در حالی که خرید بلیت در سینما یا اشتراک دیجیتال، تغییری در سلیقه و سطح فرهنگی مخاطب ایجاد نمی‌کند. امروزه پلتفرم‌ها نقش حیاتی در ادامه حیات اقتصادی و فرهنگی بسیاری از آثار دارند. نبود سالن‌های مناسب، کاهش تعداد سانس‌ها و هزینه‌های بالای پخش، باعث شده بخش قابل توجهی از سینمای ایران به فضای اینترنت منتقل شود. هر گونه توقف در این مسیر، بخشی از جریان زنده سینما را قطع می‌کند.

عواقب و پیامدهای وجود این چندگانگی چه هستند؟

نخستین ضربه بر تولیدکننده وارد می‌شود. سرمایه‌ای که برای بقای اثر ضروری است، در مسیرهای اداری معطل می‌ماند. سرمایه‌گذاری که با هدف بازگشت سرمایه وارد میدان شده، از ترس و تردید عقب‌نشینی می‌کند. این نگرانی مالی در نهایت منجر به کاهش تولید، تمایل به ریسک‌گریزی و حذف آثار مهم اما حساس اجتماعی می‌شود. ضربه دوم مستقیماً بر مخاطب وارد می‌شود.

فرض کنید جوانی در شهری دور از مراکز اصلی سینما، مشتاق تماشای فیلم روز است؛ اما حق انتخاب او در وضعیت تعلیق قرار دارد. فرهنگ نباید به کد پستی وابسته باشد. ضربه سوم، اعتماد عمومی است. زمانی که مخاطب این تناقض‌ها را می‌بیند، از خود می‌پرسد: اگر مجوز رسمی صادر شده، پس چه کسی مانع نمایش می‌شود؟ تصمیم نهایی با چه کسی است؟ پاسخ این سوال‌ها مبهم است و همین ابهام، اعتبار نظارت فرهنگی را تضعیف می‌کند.

سینما بدون حضور تماشاگران بی‌معنا است.

آینده سینما در سالن‌ها، منازل و گوشی‌های کاربران شکل می‌گیرد، نه در اتاق‌های بسته و محدودیت‌های مجوز. تماشاگر امروزی خواهان آزادی در انتخاب است و این انتخاب باید در تمامی شهرها برقرار باشد. اگر فرهنگ در تهران آزاد باشد اما در شهرهای دیگر محدود شود، دیگر نمی‌توان آن را فرهنگ ملی نامید؛ بلکه مجموعه‌ای پراکنده و تکه‌تکه است. حفظ وحدت فرهنگی کشور، با اعتماد به خرد جمعی مردم آغاز می‌شود.

سینما برای بقاء تنها نیازمند یک چیز است: دیده شدن.

از پرده نقره‌ای تا صفحه نمایش گوشی، تماشاگر همان است.

کسی که فیلم می‌بیند، فرهنگ را زنده نگه می‌دارد.

کدام مسیر به سمت اصلاح هدایت می‌کند؟

مشکل اصلی در عدم وجود نظارت نیست، بلکه در تعداد زیاد و هم‌پوشانی نظارت‌ها است. اگر سیاست‌گذاران معتقدند نظارت پایه‌ای ضروری است، باید مسیر مشخص و واحدی برای آن تعریف شود. در این راستا، دو اصل می‌تواند نقطه شروع اصلاح باشد:

۱) صدور مجوز واحد برای اثر واحد

هر فیلم تنها یک‌بار بررسی شود و همان مجوز در سراسر کشور معتبر باشد.

۲) سیاستی شفاف و قابل دفاع

قوانین باید روشن، قابل اندازه‌گیری و عمومی اعلام شوند، نه تابع سلیقه‌های متغیر.

فرهنگ نیازمند اعتماد و پیش‌بینی‌پذیری است؛ زمانی که فیلمساز بداند مسیر چه‌طور است، انتخاب‌های خلاقانه‌تری خواهد داشت. همچنین، زمانی که مخاطب احساس کند تصمیم‌گیری‌ها منسجم و قابل اعتماد است، احترام بیشتری نسبت به نهادهای فرهنگی پیدا می‌کند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار