کد خبر: 48684

قدرت‌الله ایزدی از نقش عموجلال و خاطرات خنده‌دار پشت صحنه

قدرت‌الله ایزدی: از نقش عموجلال تا شوخی‌های کارگردان سروش صحت / خاطرات جالب و نکات پشت صحنه سریال «مگه تموم عمر چندتا بهاره»

قدرت‌الله ایزدی، بازیگر و کمدین اصفهانی، در «مگه تموم عمر چندتا بهاره» از نقش عموجلال و خاطرات شوخ‌طبعی خود می‌گوید.

قدرت‌الله ایزدی: از نقش عموجلال تا شوخی‌های کارگردان سروش صحت / خاطرات جالب و نکات پشت صحنه سریال «مگه تموم عمر چندتا بهاره»

کسانی که در دهه ۷۰ برنامه تئاتر در صحنه را تماشا می‌کردند، با قدرت‌الله ایزدی، معروف به آقا رشید، آشنا هستند. این هنرمند شوخ‌طبع و بامزه اصفهانی با قد کوتاهش توانسته بسیاری از مردم ایران را بخنداند. اکنون، او در جدیدترین نقش بازیگری خود در سریال «مگه تموم عمر چندتا بهاره» حضور یافته است.

ایرنا با هدف مصاحبه‌ای درباره حضور قدرت‌الله ایزدی در این سریال با او گفت‌وگویی انجام داده است که در ادامه متن آن را می‌خوانید.

در مورد همکاری با سروش صحت، ایشان ویژگی خاصی دارند؛ به طوری که کار با ایشان بسیار راحت است. او کارگردانی کاربلد است و اجازه نمی‌دهد بازیگران استرس بگیرند. در مواقع خستگی، سریع کات می‌زدند تا استراحت کنیم و چای بنوشیم. حتی اگر دیالوگی را فراموش می‌کردم، ایشان می‌گفتند که آرام باشم و نگران نباشم، چون همه برای کار آمده‌ایم و هدف ما پیشرفت است. این رفتارهای ایشان استرس تیم را کاهش می‌داد و من هم از او چیزهای زیادی یاد گرفتم. در طول بیش از یک سال و چهار ماه تولید، حس می‌کردیم که خانواده‌ای هستیم و بعد از پایان سریال، همه ناراحت بودند و آرزو داشتند کار ادامه یابد.

در حین صحنه‌سازی، با لهجه اصفهانی صحبت می‌کردید؟ چون همشهری هستید و در اصفهان زندگی می‌کنید؟

من راحت با ایشان صحبت می‌کردم و برای نقش عموجلال، با لهجه اصفهانی صحبت می‌کردم. حتی برای حفظ نقش، با دیگران هم به همین شکل صحبت می‌کردم.

سروش صحت چقدر در اجرای طنز و کمدی به شما آزادی عمل می‌داد؟

در این سریال، نقش عموجلال را بازی می‌کردم، اما در یکی از سکانس‌ها که نقشم را تغییر دادم و نزدیک به شخصیت رشید شدم، سریع کات دادند و گفتند که نقش عموجلال است و باید حفظ شود. ایشان معتقد بودند که من پتانسیل زیادی دارم و می‌توانم نقش‌های متفاوتی بازی کنم، بنابراین نقش عموجلال را به من دادند تا شبیه رشید نباشد. عموجلال شخصیتی است که عاشق موسیقی و بچه‌هایش است و زحمت زیادی کشیده تا به این نقطه برسد. هر وقت از نقش عموجلال خارج می‌شدم و به سمت رشید می‌رفتم، سریع کات می‌دادند و می‌گفتند که رشید نشوم! من احترام زیادی برای سروش صحت قائلم و او را کارگردان بسیار قدرتمندی می‌دانم که باید تحسینش کرد و دستش را بوسید.

در مورد چالش شغلی‌تان با سمساری، آیا قبلاً چنین تجربه‌ای داشتید؟

در دوران تحصیل، روزها کار می‌کردم و شب‌ها درس می‌خواندم. همچنین به پدرم در مغازه سوپرمارکت کمک می‌کردم که با کارهای فروش و خرید آشنا بودم. سمساری هم برایم جالب بود و قبلاً در این حوزه کار کرده بودم. مادر همسرم قبلاً سمساری داشت و من در آن کار می‌کردم. زمانی هم که مادر همسرم مریض شد، من وظیفه‌ی کمک به او را بر عهده داشتم. در یکی از سکانس‌های سریال، وسیله‌ای صنایع دستی را در دست داشتم و دنبال جای مناسب برای قرار دادن آن می‌گشتم؛ در نهایت، وقتی روی زمین گذاشتم، موافقت کردند. فکر می‌کنم کارگردان با این سکانس قصد داشت نشان دهد که صنایع دستی دیگر محبوبیت ندارد، و این یکی از سکانس‌هایی بود که خودم هم دوست داشتم.

در طول ساخت سریال، چند لوکیشن رفتید؟

حدود 75 لوکیشن.

بهترین لوکیشن کدام بود؟

اصفهان، چون من اهل آنجا هستم و به خاطر فرهنگ، تاریخ و مردم خوبش بسیار دوست دارم. البته لوکیشن‌های تهران، قشم و شمال هم بسیار خوب بودند و زحمت زیادی کشیده شد. ما خسته نبودیم چون سروش صحت کارگردان فوق‌العاده‌ای است.

کدام سکانس برایتان بهترین بود؟

سکانسی که عموجلال در جوانی نشان داده می‌شود و در آن، دختری به نام مونا را دوست داشت، و زمانی که به اصفهان می‌آمد، یاد خاطرات کودکی‌اش می‌افتاد و مونا را نشان می‌داد، بسیار جذاب بود.

اگر خاطره خنده‌داری از حاشیه‌های سریال دارید، بگویید.

یک بار، سکانسی بود که برادرم تصادف کرده و مرده بود. در آن صحنه، بچه‌ها و نیما را صدا می‌زدم که بیایند و زمانی که نیما کنارم می‌نشست، به او می‌گفتم: «نیما، چه قدر بوی داداش من رو می‌دی! بذار بوتش کنم!» و او را بو می‌کشیدم. این سکانس حدود 25 بار تکرار شد و هر بار، افراد می‌خندیدند. نیما هم نمی‌توانست خودش را کنترل کند و می‌خندید. سروش صحت هم می‌گفت: «دیگه بس کن، نخندید!» و بعد خودش هم می‌خندید. این سکانس خیلی جالب و خاطره‌انگیز بود.

اولین باری که مقابل دوربین ظاهر شدم، خیلی سخت بود چون بازیگران بزرگی مثل علی مصفا، سیاحی و مجید یوسفی مقابل من نقش‌آفرینی می‌کردند. سروش صحت در هر اثر، بازیگر خوبی را معرفی می‌کند؛ مثلا در سریال «شمعدونی»، محمد نادری را و در این سریال، مجید یوسفی نقش نیما را بازی می‌کند. یک بار، مجید ناراحت بود و من به او گفتم نقش‌ات را خیلی خوب بازی می‌کنی و حتی بیننده‌ها از بازی‌ات لذت می‌برند.

بیشترین حالت جدی بودن من زمانی بود که در مدرسه نقش ناظم را بازی می‌کردم؛ چون مجبور بودم جدی باشم وگرنه بچه‌ها از من سر در می‌آوردند. بعدها هم مدیر شدم، اما تصمیم گرفتم دیگر این نقش را ادامه ندهم.

در پایان، ایزدی اظهار داشت: هیچ‌کس نمی‌داند عمر چه زمانی پایان می‌یابد؛ شاید فردا نباشم یا خبر فوتم را بدهند. اما نگران نباشید، این موضوع مثل یک شتر خوابیده در خانه است. شاید سروش صحت خودش بداند چون خودش این سریال را نوشته است.

او ابراز خوشحالی از همکاری در این پروژه کرد و گفت امیدوار است مردم هم از تماشای سریال لذت ببرند. همچنین، از تمامی همکاران و گروه سازنده تشکر کرد و گفت دوست دارد نقد و نظرات مخاطبان را بشنود تا بتواند بهتر عمل کند. در نهایت، درباره شخصیت رشید گفت که او در واقعیت شوخ‌طبع است، اما در نقش‌های مختلف، حالت‌های متفاوتی دارد.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار