کد خبر: 47384

مصطفی زمانی: شایعه ازدواج، علاقه به طنز و رازهای زندگی

مصطفی زمانی بازیگر یوسف پیامبر و شایعات ازدواج: واقعیت یا خیال؟

مصطفی زمانی بازیگر یوسف پیامبر و شهرزاد درباره شایعه ازدواج، علاقه به طنز، ترس‌ها و زندگی واقعی‌اش صحبت می‌کند.

مصطفی زمانی بازیگر یوسف پیامبر و شایعات ازدواج: واقعیت یا خیال؟

با چهره‌ای آرام، مثبت و ساده، او توانست نقش یوسف پیامبر را به خوبی مقابل دوربین ایفا کند؛ و همین ویژگی باعث شد که برای این نقش انتخاب شود. مصطفی زمانی از همان ابتدا استعداد خود را نشان داد و بازی او در نقش یوسف پیامبر آنقدر مورد توجه قرار گرفت که اولین تجربه بازیگری‌اش را به نقطه عطفی در مسیر حرفه‌اش تبدیل کرد.

مصطفی زمانی در حوزه بازیگری به سطح بالایی رسیده است که توانسته است برای فیلم «جیب بر خیابان جنوبی» سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد و برای «قصه عشق پدرم» سیمرغ بلورین بهترین نقش مکمل مرد را کسب کند. بازی بی‌نظیر او در نقش «فرهاد» در سریال «شهرزاد» بار دیگر نشان داد که او توانایی ارائه شخصیت‌های عاشقانه را دارد.

در مورد جالب‌ترین شایعه‌ای که درباره خودتان شنیده‌اید، چه چیزی است؟

شایعات زیادی درباره من شنیده‌ام، اما جالب‌ترین آن این است که می‌گویند من ازدواج کرده‌ام. این موضوع خیلی بامزه است... من خودم دوست دارم این شایعه را ببینم.

آیا فعلاً قصد ازدواج ندارید؟

ازدواج برنامه‌ریزی شده نیست. چون ممکن است در مسیر کار و زندگی‌ام گیر بیفتم. هر وقت زمانش برسد، پریدن را شروع می‌کنم.

آیا تاکنون در موقعیتی قرار گرفته‌اید که در رودربایستی گیر کرده باشید؟

چه نوع رودربایستی؟

هر نوع رودربایستی.

بیشتر فیلم‌هایی که بازی کرده‌ام، در قالب رودربایستی بوده است.

مگر فیلمنامه را نمی‌خوانید؟

فیلمنامه را قبل از شروع کار می‌خوانیم، اما بعد از وارد شدن به پروژه، متوجه می‌شویم چه خبر است! بین نیت و عمل خیلی فاصله است.

کدام فیلم را بعد از بازی کردن پشیمان نشده‌اید؟

خیلی فیلم بوده‌اند که از بازی در آن‌ها پشیمان نبوده‌ام. بعضی فیلم‌ها را بیشتر از آنکه پشیمان باشم، لذت برده‌ام و از آن‌ها کیف کرده‌ام.

آیا نقش کمدی به شما پیشنهاد شده است؟

نقش کمدی نه، اما موقعیت‌های کمدی خوب را دوست دارم. نقش‌هایی که در آن‌ها طنز باشد را خیلی می‌پسندم، درواقع عاشقش هستم. ولی کاراکتری که بسیار خوشمزه باشد را نمی‌فهمم؛ چون در آن صورت باید بر اساس خوشمزگی‌هایی که مردم دوست دارند، عمل کنیم و این با ساختار من همخوانی ندارد.

متولد ۳۰ خرداد ۱۳۶۱ هستید، یعنی خیلی با جنس کمدی‌های امروز سینما موافق نیستید.

قطعاً همینطور است. یعنی خوشمزگی ذات آدم‌هاست و نمی‌توان آن را صرفاً سینمای کمدی نامید.

فوبیایی دارید؟

نمی‌دانم... شاید فوبیای اینکه مردم من را بشناسند.

چرا؟ درونتان چه طور است؟

ظاهر من خوش‌تیپ و پاک به نظر می‌رسد، اما درونم خراب است و می‌ترسم مردم بفهمند و دستم رو شود.

پس کمی از شیطنت‌های خودتان بگویید.

خودم را سر کار می‌گذارم؛ مثلا صبح از خواب بیدار می‌شوم و تصور می‌کنم هیچ دستم نیست، اما بعد می‌بینم این تصویر در ذهنم است و خودم را فریب می‌دهم و با آن حال می‌کنم.

عجیب‌ترین بیماری‌ای که به آن دچار شده‌اید چه بوده است؟

دو سال پیش می‌خواستم روزه بگیرم و در روز اول، آپاندیس‌ام ترکید. این اتفاق برایم خیلی جالب بود.

اگر تا آخر عمر فقط یک نوع غذا می‌توانستید بخورید، چه چیزی را انتخاب می‌کردید؟

آه، سوپ! من عاشق نودل هستم، فقط باید رشته باشد. حتی در روستاهای چین هم زندگی می‌کردم و مدام نودل می‌خوردم.

اگر در فیلم «اره» نقش بدهند و خودتان نوع مرگتان را انتخاب کنید، چه گزینه‌ای را برمی‌گزینید؟

مرگی که با خداحافظی و بوسه همراه باشد و در رختخواب اتفاق بیفتد؛ مرگ آگاهانه.

این که فیلم عاشقانه باشد، نه فیلم «اره»!

مرگ سینمایی؟ من مرگی را ترجیح می‌دهم که در فیلم «عمر» برای نقش زن انتخاب شده است؛ کسی که دوستت دارد، خفه‌ام کند.

آیا خودتان هم گوگل می‌کنید؟

نه، معمولاً نه. البته چند بار عکس برای پاسپورت و موارد مشابه گرفته‌ام. وقتی می‌خواهم عکسم را بگیرم، در گوگل سرچ می‌کنم تا تصویر مناسب پیدا کنم.

آیا تا به حال کسی شما را اشتباه گرفته است و شما به رویش نیاورده‌اید یا برعکس؟

نه، ولی پیش آمده است که در سر صحنه‌های فیلمبرداری با گریم‌های مختلف، مرا نشناسند. مثلا در بوشهر با گریمی متفاوت بودم و یک آقا آمد و پرسید «این کیه که اینجا بازی می‌کند؟» و بعد از گفتگو فهمید که من همان مصطفی زمانی هستم. اینطوری شده که چند دقیقه درباره خودم صحبت می‌کنم و حتی فحش هم به خودم می‌دهم، اما در نهایت متوجه می‌شود. من سر کار نگذاشته‌ام، ولی در ارتباطات معمولی اینطور بوده است.

اگر کسی بگوید می‌خواهد حرف مهمی بزند و شما را کنجکاو کند ولی بعد بگوید ولش کن، چه واکنشی نشان می‌دهید؟

این شیطنت را در مورد دیگران انجام می‌دهم؛ یعنی اگر بدانم کنجکاو هستند، این کار را با آن‌ها می‌کنم.

و اگر کسی همین کار را با شما بکند، چه واکنشی دارید؟

هیچ، چون خودم این نوع بازی‌ها را انجام می‌دهم و به دیگران این رکب را نمی‌زنم. ولی ممکن است نقش بازی کنم و از آن‌ها بخواهم که بگویند فکر می‌کنند حرفشان مهم است.

اگر در جزیره‌ای تبعید شوید و بتوانید پنج شی یا فرد را با خود ببرید، انتخاب شما چیست؟

اول، یک گوشی هوشمند با اینترنت فعال؛ دوم چند کتاب، البته نمی‌خواهم بگویم چه کتاب‌هایی، چون می‌خواهم راز بماند؛ سوم، یک اسلحه برای دفاع در مقابل حیوانات؛ چهارم، ترجیح می‌دهم زنی با خودم ببرم و پنجم، یک دوست خیلی نزدیک که بتوانم با او درد و دل کنم؛ چون بعد از مشکلات، همراهی او برایم ارزشمند است.

در شرایط اضطراری، کار عجیبی انجام داده‌اید؟

من در شرایط خیلی عجیب و غریب گیر نکرده‌ام، اما یک بار در بچگی، بستنی از مغازه مادربزرگم دزدیدم و فرار کردم. یادم نیست چه چیزی بود، شاید بستنی یا پرتقال. در آن زمان حدود چهار یا پنج سال داشتم و در شهرستان بودم. مغازه‌دار خودش دنبال من نبود، ولی من با پسرخاله‌هایم هوس بستنی کرده بودم و آن را دزدیدم و فرار کردم؛ بعد مادرم آمد و ما با سرعت فرار کردیم. در نهایت، خیلی کتک خوردم.

حالا بچه‌دار شوید، بچه‌تان را می‌زنید؟

نه، اجازه می‌دهم هر کاری دلش می‌خواهد انجام دهد؛ حتی اگر خواست مدرسه نرود. دوست دارم خودش در جای خودش بزرگ شود، اما اجازه نمی‌دهم برای چیزهای کوچک ناراحت شود.

در دوران کودکی، انرژی‌تان را چگونه تخلیه می‌کردید؟

فوتبال بازی می‌کردم و گاهی به رختخواب می‌رفتم و خیالبافی می‌کردم؛ این کار را خیلی دوست داشتم.

بامزه‌ترین خیالبافی‌ای که کرده‌اید چه بوده است؟

همین تصور که روزی مشهور خواهم شد.

از دوران بچگی‌تان، از چه فیلمی می‌ترسیدید؟

من هنوز هم از فیلم‌هایی مانند «گودزیلا» و جانوران خزنده می‌ترسم. فیلم‌هایی که سر و ته ندارند و در ایران ساخته شده‌اند، نیز مرا می‌ترسانند؛ چون ساختارهایشان به نظرم ناپایدار است و نمی‌توانم با آن‌ها ارتباط برقرار کنم.

در نوجوانی، دوستانتان چه لقبی به شما داده بودند؟

«استیو»، به خاطر موهای بلندم و شباهت به استیو مک‌کویین، چون در آن زمان موهایم بلند بود و در فیلم‌های شمال بازی می‌کردم.

می‌توانید جوک تعریف کنید؟

من در موقعیت‌ها می‌توانم شوخی کنم، اما جوک‌های ساختاری را خیلی خوب تعریف نمی‌کنم. در لحظه، اتفاقات را طنز می‌کنم و شوخی می‌سازم.

یک موقعیت طنز در لحظه را برای ما تعریف کنید.

نمونه‌ای ندارم چون شوخی‌هایم جهانی و بدون فیلتر است. من از بچگی خط قرمز نمی‌شناختم و همیشه بر اساس آنچه در ذهنم است، شوخی می‌کنم.

اگر چترتان در سقوط آزاد باز نشود، در آن لحظه به چه چیزی فکر می‌کنید؟

در این لحظه، فکر می‌کنم به خدا. خیلی مطمئنم که قبل از رسیدن به زمین، به خدا فکر می‌کنم.

آیا در چنین لحظه‌ای، ترس دارید یا سعی می‌کنید لذت ببرید؟

این موضوع بیشتر برای روشنفکران است. من معتقدم باید در این لحظه، لذت برد، نه ترسید.

باشگاه می‌روید؟

نه، من تنیس بازی می‌کنم، اما اهل باشگاه‌های بدنسازی نیستم، چون تحملش را ندارم و وقتی کسی در کنارم فریاد می‌زند تا چیزی را بلند کند، خنده‌ام می‌گیرد.

در برف و یخبندان، اگر همراهتان شروع به خوابیدن کند، چه کار می‌کنید؟

با او صحبت می‌کنم تا نخوابد. اگر جواب نداد، ممکن است با کبریت، گاز مونواکسید را هنگام دم زیر دماغش بگیرم، چون در بچگی، این کار را می‌کردیم تا خواب نماند.

رابطه‌تان با رضا یزدانی چگونه است؟ آیا این رابطه شما را به خوانندگی ترغیب کرده است؟

نه، برعکس، این رابطه باعث شده است که نخواهم وارد حوزه خوانندگی شوم!

در فضای مجازی فعال هستید؟

من بیشتر به فضای واقعی علاقه دارم. تازه اینستاگرام را باز کردم چون اصرار کردند، ولی زندگی‌ام آنقدر خاص نیست که هر روز عکس بگیرم.

در مورد سلفی‌ها چه نظری دارید؟

من متوجه نیستم چرا مردم از خودشان عکس می‌گیرند، ولی مجبورم این کار را انجام دهم. وقتی از خودم عکس می‌گیرم، خیلی خنده‌دار است چون همیشه در ذهنم می‌گویم، آدم چرا باید از خودش عکس بگیرد؟ این عادت بیشتر برمی‌گردد به رفتارهای دیگران، نه خوب یا بد بودنش.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار